اعتقاد رایج در فولکلور
سیاسی: روشنفکران
با پرچم تسلیم به استقبال وضع جدید رفتند.
درسخواندهها خواهان نسیم
شرایط سیاسی بهتری بودند اما طوفان چنان
ناگهانی و با شدت درگرفت که در
خیال هم نمیگنجید.
نیمهٔ آبان 57 هنگامی که شاه
بیرق شکست
بالا برد قدرت خیابانی شد.
مقاومت اقشار میانحال درسخوانده،
هر اندازه محکم، در برابر
هرجومرج فراگیر نمیتوانست اوضاع را به
ابتدای تابستان یا حتی مهرماه برگرداند که گمان میرفت مسیر تغییر از مطبوعات و انتخابات آزاد میگذرد.
در عجیبترین نمونهٔ آچمز آن روزها،
نشریات، جز معدودی، دست به اعتصاب زدند.
جدا از پانزده خردادیون، اهل قلم و خوانندهها
میدانستند
اعتصاب
نامحدود مطبوعات خطایی است
عظیم، اکنون بیش از هر زمانی وقت
نوشتن و خواندن و دانستن است
و نبودن مطبوعات فقط به سود پانزده خردادیون است. درهرحال فضای جامعه روی این
دنده افتاد که منتشرشدن به معنی ماندن در کنار رژیمی است که ناگهان سابق
شد. مخالفت با اعتصاب
خودکشی بیثمری بود. غریو پاکسازی در دانشگاه، در مطبوعات و در ادارات گوش فلک را کر میکرد.
اهل قلم را سرزنش کردهاند
که دربارهٔ دو
جزوهٔ کشفالاسرار
و نامهٔ کاشفالغطا (مشهور به
ولایت فقیه)
چیزی ننوشتند
و خلایق را از پیشینهٔ قضایا خبردار نکردند. ملامتی ناحق و بیجا. یکی از مجلات
نوشت اما چون
اعتصابشکن بود ناخوانده ماند. در شرایطی که
قدرت خیابانی شده باشد
نوشتن نقد
شاید تأثیری بر تصور
معدودی خواننده از متون وعظگونه و بیکشش و
طرز فکر محرّر آنها بگذارد اما بر جریان وقایع
نه. مقاله، هر اندازه مستدل و شیوا،
فقط فکر است؛
خشونتی که در خیابان جریان داشت عمل واقعی بود.
ابتدای دههٔ 70
کسانی
از همالغالبون
احساس کردند برای
وضع ناروشن موجود باید توضیح
و توجیهی سرهم کرد.
با رانت داراییهای مفت بهچنگآمده
دست به استخدام اشخاصی زدند به منظور انتشار مطولنامههای چهاررنگ
سوبسیدی حاوی بحثهایی با نتیجهٔ از
پیش تعیینشده: اگر روشنفکرها
تروریست بالفطره و کوتهنظر نبودند و با
وظیفهٔ تاریخیشان آشنایی
داشتند وضع مملکت این
جوری نمیشد. نفی ضمنی
ِ حقانیـّت وضع
موجود به قصد معرکهگیری و سیاهبازی
و نعل وارونه و محو کردن جای پا و اثر انگشتها.
مطولنامهها
هیچگاه وارد این بحث نمیشوند که مملکت چگونه و چرا به اینجا رسید و
درسخوانده و روشنفکر کنونی
ـــــ از جمله لابد خود آنها ـــــ چه تأثیری میتواند بر تحولات
جاری و آتی بگذارد.
قصور و تقصیری
اگر در کار بوده باید
ابتدا به کارنامهٔ آمران و مجریان پرداخت، نه به
اتهام کسانی که ادعا میشود میتوانستند مانع پیدایش وضع
کنونی شوند.
روشنفکران، درسخواندهها و اهل دانشگاه
بیتردید بخش
اولیه و اساسی آن دگرگونی بودند اما جای تردید است از تجمع
آمفیتئاتر دانشکده
و شب شعر میتوانستند شاه را کیش و مات کنند.
کاری که کردند نفی وضع موجود بود.
گروهی از آنها به تقدیس خشونت
پرداختند و جمعی از
دستهٔ اخیر با اشاعهٔ سخنرانیهای ”دکتر“
به اسلام سیاسی که از دههٔ 30
مفهومی شدیداً منفی یافته بود بار مثبت دادند.
از آن سو،
گلوبندک یک دهه پیشتر
طغیان کرده بود و شدیداً سرکوبی شده بود. قمهزن جز شبهای عزاداری و
زیر گذر مهدی
موش ِ فیلمهای نئولاتی
فرصتی برای عرض اندام نداشت
و ندارد.
در فیلمها و عکسهای
57، لشکر پسران جوان همه جا سیاهی میزند.
نوجوانها و جوانهایی که مدرسه و دانشگاهشان
تعطیل میشد تا در راهرو و کلاس درس شعار ندهند
همین کار را در خیابان میکردند.
در لطیفهای، محمدعلی مجتهدی
سال 42 به شاگردانش
اخطار کرد
تظاهرات بروند
کشته میشوند
از نمرهٔ انضباطشان
هم کسر میشود.
جماعت مدیرمعلم
قاطیشدن در تظاهرات را
منع میکرد و دون شأن دانشآموز درسخوان ِ خوبتربیتشدهٔ خانوادهدار میدانست.
اقلیت کوچک پانزده خردادیون
بازارـحوزه
هرگز نمیتوانست آن همه محصل را تشویق کند به جای رفتن به سینما یا
فوراً برگشتن
به خانه راه بیفتند شعار سرنگونی بدهند.
سازمانهای سیاسی جوانپسند، اهل دانشگاه و مدیرمعلمها
به تظاهرات ضدحکومت مجوّز فرهنگی دادند
و آن را از حد رجّاله و لاتهای ماجراجو بالاتر بردند.
تیراندازی به محصل و دانشجو غیر از سرکوبی هیئتهای
زنجیرزنی و آدمهای کشتارگاه ورامین در خیابانهای مرکز تهران بود.
همراهکردن کارگران نفت هم تنها با فتوا
میسر نمیشد. ماجرای سینما رکس آبادان و دخالت نیروهای اسلام
در آن آتشافروزی زمانی
موضوع تحقیق مفصل و کتابها خواهد شد. کلاً برای
کارگران صنعتی روشن بود
با قدرتگرفتن اقلیت خشن بازار و حوزه امتیازهای
موجود را از دست خواهند داد بیآنکه چیزی به دست آورند.
|