البیت‌الابیض، مستر زبریدنت

 

چل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت

 تدبیر ما به دست ترامپ دوساله بود

 

دوست قدیمی‌ام نوهٔ آیت‌الهی که اسمش از بایگانی اسناد آمریکا در آمده نظر مرا می‌خواهد: رساندن پیغام آیت‌الله روح‌الله خمینی به سفارت آمریکا در تهران یعنی مرحوم پدربزرگ با پانزده خردادیون همراهی می‌کرد؟

زیر فشار طعنهٔ جماعت، در اوضاع و احوالی که اصحاب رژیم مقدس نگران خروش فزایندهٔ اجتماعی‌اند و صاحب دشکچه و فتوا از خطر به دریا ریخته‌شدن حرف می‌زند، خوشایند نیست اسم خانوادهٔ‌ آدم سر زبان بیفتد.

 

می‌گویم صالح‌ترین وکیل و مناسب‌ترین پیغام‌رسان ممکن است موافق‌ترین و نزدیک‌ترین فرد نباشد.  وکیل معتبر و کاربلد می‌تواند از رفیقی همفکر که خودش آماج حمله و یک طرف دعواست مؤثرتر عمل کند.  نیما یوشیج برای سرپرستی گونی ارتکاباتش محمد معین را وکیل و وصی قرار داد، نه کسانی که شعر نو می‌گفتند و مدعی نظریه‌پردازی‌ ادبی بودند.

 

 

آنچه از گزارشهای اوایل دههٔ ۴٠ سفارت آمریکا از طبقه‌بندی بیرون آمده نشان می‌دهد رابطهای ایرانی حرف ناراضیان بازارـ حوزه را با عوامل سفارت در میان می‌گذاشته‌اند به این امید که نظرشان پس از انعکاس به واشنگتن از بالا بر مقامهای ایرانی ــــ عمدتاً و خلاصه یعنی شاه‌ ــــ اثر بگذارد.

 

تصویری که شاه از منتقدانش به مقامها و مخاطبان خارجی می‌داد معمولاً همراه بود با برچسب ”ارتجاع سرخ و سیاه“ و اتهام عناد درمان‌ناپذیر مخالفانش با پیشرفت مملکت و ترقی مردم.  در نگاه جریان غالب مطبوعات غرب حساب بخش سرخ با کرام‌الکاتبین بود، اما بخش سیاه می‌کوشید صدایش را به گوش واشنگتن برساند که رژیم ایران منکر خواست ملت و بی‌اعتنا به اصول دموکراسی است که آمریکا از آن حمایت می‌کند (بازاریان ستیزه‌جو و اصحاب دیانت بعدها به روشنی نشان دادند دموکراسی مورد نظرشان تا چه حد یعنی دخالت قاطبهٔ مردم در ادارهٔ جامعه).

  

پیامها همواره شفاهی بود.  در گزارشهای به‌دست‌آمده از سفارت آمریکا پیرامون تحولات نیمهٔ دههٔ ۵٠ هم دستنوشته‌ای دیده نشد.  در جامعه‌ای پر از هراس و تقیه و تزویر، حکمت عامیانه می‌گوید هرچه را در فکرت است بر زبان نیاور و هرچه را بر زبانت جاری شد قلمی نکن.  سال ۵٨ یک جلد از رشته کتابهای «اسناد لانهٔ جاسوسی» با عنوان رابطان خوب آمریکا حاوی گزارش مأموران سفارت بود از دیدار با حقوقدانهای لائیک و اعضای جبههٔ ملی و فعالان سیاسی مستقل.

 

تابستان همان سال ناصر میناچی (”ارشادچی“ دولت موقت، همراه با معاونش مهدی ممکن) فشار می‌آورد قانون بگذراند که نشریه ملزم باشد کنار عنوان بالای صفحهٔ اول روزنامه و روی جلد مجله مرام سیاسی‌اش را صریحاً ذکر کند.  چند ماه بعد در کاغذهای سفارت آمریکا گزارشهایی پیدا شد که حرف دلش دربارهٔ ”اینا“ را با صراحت به آدمهای سفارت می‌زند.  در پی خلاصی از بازداشتی کوتاه‌مدت، تا پایان زندگی ساکت ماند.

 

همزمان با گرفتاری میناچی، حدس‌وگمان‌هایی وجود داشت که بحث بیرون‌‌دادن یا قایم‌کردن گزارش دیدارهای محرمانه و جداگانه و دونفرهٔ سفیر آمریکا و معاون ناتو با محمد بهشتی، نمایندهٔ آیت‌الله خمینی و سخنگوی پانزده خردادیون، در مَستربیت جماران و پستوهای قدرت سبب اضطراب و اختلاف و تشویش شدید شده است (صفحهٔ ۳ این متن).

 

 

در تازه‌ترین یافته‌های از طبقه‌بندی بیرون‌آمده در این زمینه، دیپلمات آمریکایی نوامبر١٩٦۳/ آبان ۴۲ به بالادست گزارش می‌دهد ”یکی از سیاسیون نزدیک به گروههای مذهبی مخالف“ مطلبی از زبان مدرس علوم اسلامی نقل می‌کند که ”به‌ قرار اطلاع“ ”گفته می‌شود“ پیام آیت‌الله روح‌الله موسوی خمینی از حصر برای دولت ایالات متحدهٔ آمریکاست.  دو قید احتیاط در دو جملهٔ پیاپی نشان می‌دهد تنظیم‌کنندهٔ گزارش دست‌کم تا آن زمان با مدرس فقه تماس مستقیم نداشت و نمی‌توانست صحت انتساب مطلب منقول را تأیید ‌کند.

 

پیغام شامل دو نکته است: آیت‌الله خمینی طرفدار همکاری نزدیک اسلام با دیگر ادیان جهانی خاصّه مسیحیت است.“  تلویحاً و بین سطور یعنی طایفهٔ نصارا اگر خودنمایی و تبلیغ خاج‌پرستی نکند و ناقوس به صدا درنیاورد تحمل می‌شود اما در این مملکت برای کلیمی و بهائی جایی نیست و دولت آمریکا بهتر است با حمایت از آنها خودش را در چشم مسلمانان مؤمن خراب نکند.

 

و مخالف منافع آمریکا در ایران نیست.  برعکس، فکر می‌کند حضور آمریکا در این‌جا به جهت موازنه در برابر نفوذ شوروی و حتی بریتانیا ضرورت دارد.

 

 

در زمان ارسال پیغام به جان کندی، آیت‌الله روح‌الله خمینی ۲٠٠ تومان به اکبر رفسنجانی داد تا رادیو بخرد و گوش کند در دنیا دربارهٔ ایران چه می‌گویند.  راوی می‌افزاید ۲٠٠ تومان هم خودش به اقساط پرداخت.

 

چندین سال پیشتر، نخستین ایرانی‌ای‌ که پس از وقایع سال ۳۲ به دولت آمریکا پیام داد الهیار صالح بود.  رهبر حزب ملت ایران و منتقد شاه به دکترین آیزنهاور لبیک گفت.  رئیس جمهور وقت آمریکا (٦٠ــ١٩۵۲) اعلام کرده بود در خاورمیانه هر کشوری در معرض خطر نظامی باشد می‌تواند از نیروهای مسلح کشور او کمک بخواهد.  دوبله به لـُری یعنی کمونیستها را حتی اگر از درون جامعه سر برآورند سرکوبی می‌کنیم.

 

صالح شاید در صدد زدودن شائبهٔ روابط زیرجلی با چپ بود که آمریکا را به مصدق بدگمان کرد.  نوشته‌اند رادیو و روزنامه‌های دولت ایران به او تاختند اما شاه خیلی زود دریافت در واشنگتن اگر هم اصلاً متوجه ارسال پیامی از سوی دبیر کمیتهٔ مرکزی حزب ایران شدند نشانه‌ای در دست نیست که جز گذاشتنش در پوشهٔ‌ بایگانی کاری کرده باشند.

 

کسی که کاخ سفید را در مرکز سیاست در ایران نشاند کسی نبود جز خود محمدرضا پهلوی. گرچه به دیدار تمام رؤسای جمهور آمریکا می‌رفت، به نظر نمی‌رسد جان کندی دعوت او به دیدار متقابل را پذیرفته باشد.  سبب تحقیر شدید شاه از سوی برادران کندی کاملا روشن نیست.  موضوع تا حد زیادی شفاهی بود و اهل سیاست در همه جا  ترجیح می‌دهند وارد تأیید یا تکذیب حرفهای خصوصی مافوق‌ها نشوند.

 

کاغذهای بیرون‌آمده از سفارت آمریکا حکایت دارد اوایل دههٔ ۵٠ وقتی شاه از گزارش گپ‌زدن دیپلماتهای آمریکایی با اعضای جبههٔ ملی و نهضت آزادی در مهمانی برآشفت و تهدید به اخراج فوری هرکسی کرد که دنبال اپوزیسیون‌تراشی برود، سفارت به کارکنانش دستور داد طبق خواست شاه رفتار کنند و او را سر لج نیندازند.  به همین سان، گفته می‌شود در برابر قراردادهای بزرگ خرید جنگ‌افزار از دولت بریتانیا تعهد گرفت تشکیلات اطلاعاتی‌اش در ایران را جمع کند و مطلقاً کسی را در این کشور به خدمت نگیرد.  چند سال بعد وقتی شاه و جواسیس دنبال توضیحی برای وقایع جاری شهرهای ایران می‌گشتند سرنخ‌ها گم شده بود. 

 

 

اکنون همه به نوعی سر رشتهٔ امور را گم کرده‌اند و، جز رندان حق‌پرست که برای خودشان برنامه دارند، مانند بچه‌گربهٔ‌ دست‌وپا بسته در کلاف نخ پیچ‌‌وتاب می‌خوریم.

 

رابطهٔ ایران و ایالات متحده و ستایش عاشقانهٔ دومی از سوی اولی که اردیبهشت ١۲٩٠ با آمدن و رفتن مورگان شوستر مستشار مالیه آغاز شد هیچ گاه به اندازهٔ امروز آکنده از ابهام و مالیخولیا، و سنگینی فزایندهٔ سیاست دولت ایالات متحده بر کشور و دولت و ملت ایران در هیچ زمانی به اندازهٔ امروز نفس‌گیر نبوده است.  وزن ناچیز نامهٔ الهیار صالح به آیزنهاور، هراس شاه از کندی و پیغام آیت‌الله خمینی، ‌اگر هم تأثیری داشت، مجموعاً به پای آنچه اکنون جریان دارد نمی‌رسید.

 

تلاش گهگاه دولت آمریکا برای کاستن از این سنگینی تأثیر چندانی نداشت.  دههٔ ١٩٩٠ رئیس جمهور و وزیر خارجهٔ آمریکا از دخالت دولت کشورشان در وقایع اوت ١٩۵۳/ مرداد ۳۲ اظهار تأسف کردند اما در ایران از سوگواری بر سر آن داستان کم نشد.

 

مرداد ٩٧ نخستین تابستان پس از چندین دهه بود که یک مشت پیام تکراری عملیات مشهور به آژاکس به خورد جماعت داده نشد.  اما انتشار دستنوشته‌ای منتسب به فضل‌الله زاهدی بیش از ده کتاب ملال‌آور وزن داشت. 

 

 

اصحاب حکومت اسلامی بقای آن را با ”تضمین امنیتی“ و نهایتاً از آمریکا می‌خواهند؛ مخالفانش فنای آن را، باز هم از آمریکا.

 

دستهٔ اول می‌گوید البته مصیبت است اگر این نظام الهی را شیطان بزرگ تأیید کند.  کافی است فقط مانع رسیدن عایدات نفت نشود تا دفاع از حق با گسترش لژیون‌ خارجی شیعه در سراسر خاورمیانه و آفریقا و حتی آمریکای جنوبی ادامه یابد.

 

در نگاه اول، مطالبات جمهوری اسلامی ایران از آمریکا را می‌توان در دو موضوع عمده و اصلی خلاصه کرد: واگذاری حکومت اسرائیل و اراضی آن کشور به لژیون ساختهٔ ایران؛ و سپردن ادارهٔ مدینه و مکه به اقلیتی بسیار کوچک از شیعیان اصل‌کاری اعزامی از تهران و قم و مشهد.

 

در حیطهٔ مفروضات غیرخیالی، در خشکسالی فزایندهٔ ارز چنانچه جمهوری اسلامی نتواند جریان دلار به لژیون‌ خارجی را برقرار نگه دارد حریفان مستمری حتی بیشتری می‌پردازند و تفنگچیان منتظرالمواجب را در اختیار می‌گیرند.

 

 

گروه دوم، مخالف حکومت اسلامی، می‌گوید آمریکا فقط دستگاه حاکم را بدون جدال و خونریزی بردارد، بقیهٔ کارها را خودمان بلدیم (بی‌اینکه توضیح دهند کـِی یاد گرفته‌اند و کجا تمرین کرده‌اند که با چنین اعتماد به نفسی حرف می‌زنند).  مرتبط با همین زمینه، مدتی ورد زبان بود: دموکراسی از کوله‌پشتی سرباز خارجی بیرون نمی‌آید.

 

با سرباز و کوله‌پشتی یا بدون آن، آمریکا چه جور حکومتی در ایران سر کار بیاورد که دهه‌ها و احتمالاً تا قرن بعد جوابگو و بدهکار نباشد؟  و ملت ایران یعنی چند دسته و چند نوع عقیده؟

 

 

توجه بیش‌ازحد به منش رؤسای جمهوری آمریکا ممکن است سبب شود اصل پیچیدهٔ قضایا را کمرنگ ببینیم و تمرکز را بر خلق‌‌وخوی افراد بگذاریم.

 

حتی کسانی که از هراس شاه از کارتر سود بردند در مبارزات انتخاباتی سال ١٩٨٠ با آزاد نکردن گروگانها عملاً طرف جمهوریخواهان را گرفتند که حرف از حقوق بشر نمی‌زنند.

 

ملایمت غیرعادی باراک حسین اوباما هم اعتماد چندانی در هستهٔ حکومت اسلامی پدید نیاورد.  دولت اوباما چهارصد میلیون دلار باقیماندهٔ سپردهٔ وزارت جنگ رژیم سابق ایران نزد پنتاگون را با چهارلا پهنا بهره ( کلاً ١/٧ میلیارد) با اسکناسهای تانخورده در سلوفان روی پالت به حکومت اسلامی ِ مخالف ربا فرستاد تا چهار شهروند آمریکایی را آزاد کند.  حالا حرف از مطالبهٔ بهره بر یکی دیگر از پولهای ته‌نشین در برابر آزادی شهروند بریتانیا و فرزند خردسال اوست.

 

رژیم ایران، چه سلطنتی و چه اسلامی، پرزیدنت پرقدرت دست‌راستی را که حرف از حقوق بشر نزند به مراتب ترجیح می‌دهد بر دموکراتهایی که نق‌ونوق مخالفان را قاطی بحثهای دو دولت می‌کنند.  پیغام روح‌الله خمینی به جان کندی ضرورتی نداشت زیرا شاه در چشم این یکی هم مالی نبود.  درهرحال، آیت‌الله هم مانند محمدرضا پهلوی حتماً ترجیح می‌داد با امثال نیکسون و ترامپ طرف باشد.

 

 

در ایران ناظران سیاسی از دههٔ ١٩٦٠ بر تفاوت سیاستهای دو حزب آمریکا و منش مقامهای تراز اول آن کشور بیش از حد لازم متمرکز می‌شده‌اند و می‌کوشیده‌اند سیر تحولات داخلی ایران را با تأثیر آن تفاوتهای سیاسی و نیز منش اشخاصی در واشنگتن توضیح دهند.

 

شاخ و برگ تفاوت سیاست حزبها و اشخاص در دولت آمریکا را که کنار بزنیم به این خط ممتد می‌رسیم: حکومت آن کشور پس از فراز و فرودها، به نیرومندترین سلاح خویش متوسل شد: دلار.  حکومت اسلامی ایران جریان‌داشتن دلار نفتی به داخل کشور را بدیهی، مسلـَم، قطعی، جزء لاینفک و حق ابدی فرض کرد و اکنون به بن‌بست رسیده است.

 

آمریکا همان اندازه بر پول رایج و بانکها و نظام بازرگانی‌اش حق اِعمال مالکیت دارد که حکومت ایران بر موارد مشابه در حیطهٔ حاکمیت خویش.  آمریکا اکنون امتیاز برخورداری از آنها را از ایران سلب کرده است.  در واقعیت تاریخی، جمهوری اسلامی دهها سال پیش امتیاز برخورداری از اسکناس و بانک و بازرگانی خویش را از آمریکا پس گرفت.

 

با این همه، کشاندن مناقشه به دیوان لاهه نشان از این داشت که حتی دکترمهندس‌ترین آدمها در دستگاه حکومت اسلامی ایران ممکن است ترجیح دهند ملتفت تفاوت حق و امتیاز نباشند زیرا چاره‌ای جز تجاهل ندارند.  در فضای پر تشویش ایران کسی قضیه را نشکافت و طرح دعوای عجیب و رقت‌انگیز در لاهه جز مقداری خرج برای استخدام وکلا و اعزام هیئت و غیره حاصلی برای ایران نخواهد داشت. 

 

رأی نهایی هنوز اعلام نشده اما حتی اگر به سود ایران باشد بینهایت بعید است تأثیری عملی در پی داشته باشد.  استناد به پیمان کاپیتولاسیون به همان اندازه بی‌معنی است که دیوان لاهه از آمریکا بخواهد امتیاز استفادهٔ کشوری دیگر از اسکناس خویش را حق آن کشور تلقی کند.

 

وکیل مدافع ایران در آن دادگاه در آخرین دفاعیه‌اش با حالی زار و پریشان گفت رفتار آمریکا در برابر نهادن پنجاه‌‌وچند گروگان با کل یک ملت منصفانه نیست.  شگفتا که استناد شکایت به قرارداد مودّت ١٩۵۵/١۳۳۴ ایران و آمریکاست.  بخش عمده و اصلی آن پیمان، مصونیت آمریکاییان دارای قرارداد کار و روادید خدمت و وابسته به ارتش یا صنایع نظامی آن کشور از هرگونه تعقیب جزایی و حقوقی و سیاسی در ایران بود (همانند دارندگان گذرنامهٔ دیپلماتیک)، اصلی که به کاپیتولاسیون شهرت دارد.  دولت آمریکا خیلی راحت گفت پیمان را ملغیٰ می‌داند.

 

در واقعیت تاریخی، حکومت ایران آبان ۵٨ با زندانی کردن دیپلماتهای آمریکایی پیمان مودّت را عملاً لغو کرده بود.  امتیازی که کشور میزبان به دیپلماتهای یک کشور می‌دهد (مثلاً داشتن

فرستندهٔ‌ رادیویی، ‌سفر به استانها یا دیدار

تظاهرات علیه کاریکاتورهای نشریهٔ چاپ کپنهاگ.  تهران، شهریور ٩١.

بمب بنزینی نیروهای اسلام به‌جای سفارت دانمارک سفارت نروژ را به آتش کشیده است. سفارت اروپایی بالاخره لانهٔ استیک ‌بار است و کفر هم امّت واحده.  اگر نوشتهٔ فارسی روی پلاک برنجی سمت راست در این عکس خوانا نیست نشان کشور نروژ در مرکز آن به اندازهٔ کافی گویاست.

همسران آنها با همسران مقامها) در مورد تمام هیئتهای نمایندگی مقیم عمومیت می‌یابد.  پس می‌توان نتیجه گرفت حزب‌الله وقتی به چندین سفارت یورش می‌برد این حق را برای خود قائل است که به تمام هیئتهای سیاسی مقیم ایران یورش ببرد.

 

ماجراهای غارت و تخریب سفارتخانه‌های  بریتانیا و عربستان و کنسولگری کشور اخیر در مشهد تازه‌تر از آن است که نیازی به یادآوری داشته باشد.  به برخی موارد دیگر در خبرهای روز توجه چندانی نشد اما در کارنامهٔ جمهوری اسلامی ایران ثبت است.  هنگامی که شکلک‌های نشریه‌ای دانمارکی سروصدا به پا کرد، در تهران سفارت نروژ را از کوکتل مولوتف بی‌نصیب نگذاشتند ـــــ اصل تعمیم مناسبات.

 

 

آمریکا در جایی مانند افغانستان ممکن است برای اعلام وجود خویش به مخالفان، ”مادر بمبها“ منفجر کند.  در مورد ایران نیازی به بمب نیست.  اگر گزارش دیدارهای محمد بهشتی با سفیر آن کشور و معاون فرمانده ناتو را که آذر و دی ۵٧ در تهران بود رو کند در حکم پدرجدّ بمبهاست و زمین و زمان را به لرزه در خواهد آورد هرچند گمان نمی‌رود بهشتی چیزی جز حرفهای رایج آن روزگار را تکرار کرده باشد: آمریکا چنانچه به حمایت از شاه پایان دهد و ارتش ایران را از مداخله علیه انتخاب مردم نهی کند روابط دو کشور عادی خواهد بود، صادرات نفت ادامه خواهد یافت، حکومت بعدی ایران به شوروی پایگاه نظامی و جاپای سیاسی نخواهد داد و چپ همان اندازه برای آمریکا مزاحم است که برای حکومت اسلامی (که هنوز اسم و رسم نداشت.  صفحهٔ ‌۲ و۳ این متن).

 

خود ”شهید مظلوم“ نخستین کسی بود که قول و قرار را زیر پا گذاشت.  اردیبهشت و خرداد ۵٨ وقتی دید پانزده خردادیون از چپ عقب افتاده‌اند، زیر تعهدات مستقیم و محرمانه زد، شعار ”مرگ بر لیبلار“ از حزب توده وام گرفت، بساط هجمه به آمریکا راه انداخت و مهدی بازرگان را آدم آمریکا معرفی کرد. 

 

 

بینهایت بعید است آمریکا نخستین قدرتی باشد که نیرو به ایران اعزام می‌کند و حتی در صورت هرج‌ومرج و فروپاشی بعید است وارد دولت‌سازی در ایران شود.  اتهامات ۳۲ و ۵٧ و نیز نتایج تجربه‌های عراق و افغانستان نشان داد آمریکا تا ابدالآباد بدهکار خواهد بود بی‌آنکه توانسته باشد طرح مورد نظرش را در حدی قابل قبول به اجرا درآورد.

 

هدف فقط گشودن تونلهاست.  هزینهٔ این کار را حریفان منطقه‌ای به جنگجویان مزدور خواهند پرداخت.  جایگزین شدن مجریان نظام اسلامی تا وقتی تونلهای مخفی و توپهای ناوارون سر جایشان باشند اهمیتی ندارد.  تغییر واقعی یعنی آن بندوبساط کشف و نابود شود و متجاسر مغلوب هرگز نتواند به مسیر تخاصمی جدی و اتمی بیفتد.  

 

هر رئیس جمهوری در کاخ سفید باشد یا سر کار بیاید، محروم‌ماندن ایران از موهبت دلار نه موقتی است و نه به آسانی قابل دُور زدن یا برگشت. رهایی از این طاس لغزنده و تار عنکبوت چسبناک بسیار بیش از آنکه برخی گمان می‌کنند طول و تفصیل خواهد داشت و به درازا خواهد کشید. 

 

جنگ فرسایشی کنونی نبردی است از نوع لایه‌لایه بریدن کالباس.  در همان حال که ایران بـُرش‌بـُرش تحلیل می‌رود، نظام ولایی مقتدرانه اعلام می‌کند هرگز به پایان نخواهد رسید.  بحثی کلامی و فلسفی بر سر مطلق یا نسبی‌بودن قید هرگز لازم است.

بهمن ٩٧

 

در همین زمینه

افشا کن اما یواش و با احتیاط

 

 

 

صفحۀ‌‌ اول    مقاله / گفتگو/ گفتار         لوح   فهرست مطالب   سرمقاله‌ها

 

دعوت از نظر شما

 

نقل مطالب اين سايت با ذكر ماخذ يا با لينك آزاد است.