صفحۀ‌‌‌ اول   كتاب ½ مقاله / گفتگو/ گفتار            فهرست مطالب ½ سرمقاله‌ها


 

شاعر در شلوغ‌ترين نقطه‌های شهر

احمد شاملو در سال 33 سرود:

 

امروز

      شاعر

             بايد لباس خوب بپوشد

كفش تميز واكس‌زده بايد به پا كند،

آنگاه در شلوغ‌ترين نقطه‌های شهر

موضوع و وزن و قافيه‌اش را يكي‌يكي

با دقتی كه خاص خود اوست

از بين عابران خيابان جدا كند

 

در چاپ پنجم مجموعه‌شعر هواي تازه، سال 55، ﻛﻠﻤﮥ قافيه، ”قيافه“ تايپ شده، كه از نمونه‌خوانی چون او ”با دقتی كه خاص خود اوست“ بعيد می‌نمود.  عنوان شعر در فهرست كتاب، ”شعری كه زندگيست“ درج شده و بالای صفحات شعر در همان كتاب، ”شعری كه زندگی است“.  بعدها شد ”شعری كه زنده‌گی‌ست“.

 

رسم‌الخط تنها مورد تغيير عقيده‌اش نبود.  شعر ”خطاﺑﮥ تدفين“ را كه شفاهاً به نام خسرو روزبه كرده بود، وقتی ترديدی نماند محمد مسعود را او كشت و از حزب توده به دلايل ديگر نيز شديداً انتقاد می‌شد، پس گرفت.  همين طور ”سرود برای مرد روشن كه به سايه رفت“ كه سالها شهرت داشت در رثای جلال آل‌احمد است.  وقتی آل‌احمد يكشبه از چشم بسياری افتاد،‌ شاملو گفت ”ما در عتاب تو می‌شكوفيم“، در همان شعر، ربطی به آن شخص ندارد و او عتابی نداشت كه كسی در آن بشكفد. 

 

ديروز سطر پايانی ِ شعر را (”دريا به جرعه‌ای كه تو از چاه خورده‌ای حسادت مي‌كند“) به خط نستعليق پشت جرّثقيل ديدم: ”ما از چاه آب می‌خوريم    دريا حسادت می‌كند.“ يادم آمد سال 60 پشت مينی‌بوس‌ها،‌ از جمله، نوشتند ”هراس من باری همه از مردن در سرزمينی است كه مزد گوركن از آزادی آدمي افزون باشد“ (ص 43 اين متن) و دستور رسيد روی خودرو فقط ”شعر مجاز“ می‌توان نوشت.  شوخی نمی‌كردند.  به طرزی خوفناك جدی بود.

 

بعدها شايد نه تنها عابران خيابان و صاحبان مينی‌بوس و جرّثقيل، بلكه فضلا هم بگويند مضمون حسادت‌ ِ دريا به جرﻋﮥ چاه از خيلی قديمها مانده و گوينده‌اش معلوم نيست.

 

برای شاعری كه هم دوست داشت لباس خوب بپوشد و هم عاشق گويش كوچه‌بازار تهرون بود چه بهتر از اين، حتی اگر كاپی‌رايتش رعايت نشود.

7 آبان 89

 

يادداشت‌های 87

يادداشت‌های 88

يادداشت‌های 89 

 

 

 

 

دعوت از نظر شما

 

 

 

نقل مطالب اين سايت با ذكر ماخذ يا با لينك آزاد است.

 

X