رها از بازار سیاه، گرفتار بازار آزاد:

دیداری که دست نداد

 

مدتها در این خیال بودم چنانچه گذارم به پراگ بیفتد نسخه‌ای از دفترچهٔ خاطرات و فراموشی که در یک فصل آن از ایوان کلیما (۲۰۲۵-۱۹۳۱) نقل کرده‌ام برایش ببرم.

 

سالها آنچه را به تشخیص کمیساریای خلق ''بازار سیاه'' و مشارکت در آن جرم بود ''بازار آزاد'' نامیده بودند.  زمانی که پس از انقلاب مخملی ۱۹۸۹، سانسور (به گفتهٔ کلیما، ''دشمن مخوف و آشنا'') جایش را به بازار از دور فریبنده اما ضعیف‌‌گداز ِ (به بیان کاظم شریعتمداری) ''چاپ‌تالیسم'' داد احساس کردند از چاله به چاه افتاده‌اند.

 

مقالهٔ کلیما کوتاه‌‌زمانی پس از پایان رژیم سابق در فصلنامهٔ گرانتا چاپ لندن منتشر شد.  اگر عبور به سوسیالیسم نیاز به تمهیدات دوران گذار دارد، رفتن زیر غلتک بازار آزاد فوری و اتوماتیک است.  شب می‌خوابی صبح بلند می‌شوی می‌بینی تورّم ترتیبت را داده است اساسی و کمتر از یک‌سوم دیروز در جیب داری.

 
 

  

خیال داشتم به اطلاعش برسانم اوضاع مملکت من قابل رده‌بندی و برچسب‌زنی نیست.  آشی درهم‌جوش از سوسیالیسم تخیلی، زندگی زیر سایهٔ فوق‌سنگین دلار مرگ بر آمریکا، فاشیسم ِ شرکت‌خصوصی‌‌انگار، بی‌دولتی از نوع آنارشیسم ناب، هرج‌‌و‌مرج اداری، خودمختاری مافیایی،‌ و البته مداخلهٔ نیروهای غیبی با آزمون الهی بی‌انتهایشان.

 

و اضافه کنم با سوسیالیسم موافقم جز در زمینهٔ کار خودم: یک بار که سفارش بنگاهی دولتی را پذیرفتم، گندترین تجربهٔ زندگی‌ام شد بدتر از کار با بقّال‌ترین ناشر.  هر بار تقاضای دیدار یا دست‌کم صحبت با رئیسش کردم حاج‌آقا دکتر یا داشت ناهار می‌خورد یا نماز می‌خواند یا در جلسه بود.

 

  

چنانچه دیداری با نویسندهٔ چک دست می‌داد دشوار و دون شأنم بود در زمینهٔ‌ ارتباط مضمون مقاله‌ام با مقاله‌اش وارد توضیح جزئیات شوم.  حتی کلیات اوضاع باورنکردنی ایران ممکن بود او را شکرگزار کند که در این صحاری به دنیا نیامد.

۱۷ مهر ۴۰۴

 

عنوان صحیح و کامل فصلی که تصویر چهار صفحه‌اش را می‌بینید «فرزانگان و بقّالها»ست. 

 

 

صفحۀ‌‌ اول   كتاب  مقاله / گفتگو/ گفتار            فهرست مطالب   سرمقاله‌ها

 

دعوت از نظر شما

 

نقل مطالب اين سايت با ذكر ماخذ يا با لينك آزاد است.