
گفتگو، نجوا، فریاد
نیمهٔ دوم دههٔ ۷۰ در ایران روی مضمونی تبلیغ میشد که بدعتی ناب نداشت اما
به نظر کسانی تازه میرسید: گفتگوی تمدنها.
در واقعیت تاریخی، فرهنگها دستکم در هزارسال گذشته در شرق دریای مدیترانه
در حال بدهبستان بودهاند. بين
مردمان از نظر جغرافیایی دور از هم نیز
گفتگو جريان داشته: با نجوای تحقيق و ترجمه؛ با لبخند رفاقت، تجارت، رقابت
و تقلید؛ با دشنهٔدرآستین و جاسوسی، و البته با غریو هجوم و فریاد جنگ.
آنچه در ایران جان کلام تبلیغات پرفشار آن دهه به نظر میرسید این بود که
اسلام تجلّی حقیقت است، شیعیگری وجه اصلی و بارز اسلام، ایران مهد تشیّع و
خود ما (یعنی کسانی که در ایران برندهٔ چند انتخابات شدند) نمایندهٔ شیعیان
خیراندیش و ترقیخواه.
با واقعهٔ ۱۱ سپتامبر که نخستین هجوم سازمانیافتهٔ افرادی معدود به قلب
دولتی خارجی در آن سوی دریاها بود، و اندکی بعد از پرده بیرونافتادن اینکه
در مملکت پیشنهاددهندهٔ گفتگوی تمدنها رندان حقپرست در صدد ساختن بمب
اتمیاند آن پروژهٔ تبلیغاتی به فراموشی سپرده شد.
نگارنده چند سال روی این مضمون کار کرد که فاصلهٔ بین خردهفرهنگهای
جامعهای مانند ایران بیش از فاصلهٔ آنها با فرهنگ غالب مثلا جنوب و شرق
اروپاست و اگر برای وصلکردن آمدهاید چراغ خانهٔ خودمان را روشن کنیم.
چندین سال گذشت تا متن از چاپخانه بیرون آمد. دوازده سال پس از انتشار،
شاید بحث و پیام آن متن بیشازپیش موضوعیت داشته باشد: نبرد فرسایشی واقعی
بین اسلام و ایران در داخل خود این کشور شدیدتر از تضاد ساختگی و تبلیغاتی
با قدرتهای خارجی است.
ساختار متن متمرکز بر نمونههای پیشین و کنونی آن نبرد در وطن نگارنده است:
مشاهدات عینی، مرور در متون و نتیجهگیری از تطبیق آنها. پشت آن مشاهدات
نظريه جریان دارد اما میتوانم ادعا كنم كاری است جدیتر از تكرار و
رونويسی نظريهها.
جلسه همراه با عرایض مادر عروس در ابتدا و میانهٔ بحث خواهد بود.
یکشنبه
اول خرداد ۱۴۰۱
۲۲ مه ۲۰۲۲
ساعت ۲۲ به وقت تهران
به
وقت لندن ۳۰:۱۳ نیویورک ۳۰:۱۰ ونکوور ۱۸:۳۰
فهرست مشاهدات
|