این حرف را که ما حافظهٔ تاریخی نداریم، اگر هم پیشتر کسی
گفته بود، به احتمال زیاد احمد شاملو سر زبان انداخت. اما
شواهد حکایت دارد مردم ما کم به گذشته فکر نمیکنند. نمیدانیم آیا در جایی
از دنیا روزنامهای هست که مرتباً مطلب تاریخی چاپ کند.
در مطبوعات ایران عادی و
بلکه لازم تلقی میشود. در دههٔ 1990
در یونان به ایجاد کشوری با نام مقدونیه اعتراض کردند و گفتند عنعنات
تاریخیشان را دزدیده است، اما کار را به حد اعتراض پرسروصدای ایرانیها به
فیلم مهجور
300 در خیابانهای نیویورک و در
اینترنت نکشاندند.
دیپلمات فرانسوی عصر ناصرالدین شاه، کنت گوبینو که مانند تقریباً تمام
آدمهای همردهٔ همعصرش نژادپرست و اروپامحور بود نوشت در کشورش دانشمندان
”هرگز وقت خود
را با تاريخ تلف نمىكنند و دربارهٔ آن چيزى نمىدانند. يافتن يك روستايى
كه نام لوئى چهاردهم، شارلمانى و سزار به گوشش خورده باشد بسيار دشوار و
نادر است. اما در ايران هرگز كسى را نديدم كه
در پستترين شرايط اجتماعى باشد و كليات تاريخى را كه با آفرينش جهان شروع
مىشود و به سلطنت پادشاه فعلى خاتمه مىيابد نداند“
و مىافزايد البته بسيارى از مردم ايران تاريخ را با افسانه و اسطوره مخلوط
مىكنند، اما بر اين نكته انگشت مىگذارد كه انتسابِ ساختن ِ تمام
كاروانسراهاى ايران به شاه عباس يعنى علاقه به تاريخ و حافظهٔ تاريخى (همین
ناظر مینویسد اعیان چیزفهم ایران از او پرسیدهاند چرا موسیقی اروپایی اینقدر
بیمعنی است).
جرج کرزن بریتانیایی که اواخر قرن نوزدهم به ایران آمد و
بعداً حکمران هند شد، نوشت:
”ايرانيان گرچه به ميراث خويش مفتخرند و ترديدى ندارند كه
ايران سرآمد ملل جهان است، به نحوى اسفبار از وطندوستى، جز در بىاثرترين
معنى اين كلمه، بىبهرهاند.“
تا زمانی که اهل نظر تعریفی مشخص برای حافظهٔ جمعی فراهم
نکردهاند و دست به سنجشی با نتایجی قابلاتکا از این قابلیت در ملل مختلف
نزدهاند، داوری آن دو ناظر بیتعارف خارجی معتبرتر از انتقاد کسانی به نظر
میرسد که معتقدند ایرانیها حافظهٔ تاریخی ندارند.
|