محتواى پارهاى نامهها تشويق نشريه مورد
علاقه به ادامه راه و روش كنونى است.
تقدير از نويسندگان و گزارشگرانى كه
توانستهاند زوايايى تازه از زندگى به روى خواننده باز كنند، تخيّل او را
به كار اندازند و به معلوماتش بيفزايند در نامههاى خوانندگان نشريات
بيشترين سهم را دارد.
كسى اگر به نشريهاى بىعلاقه باشد آن را نمىخواند،
تا چه رسد كه زحمتِ نامهنوشتن به آن را به خود بدهد.
بنابراين مىتوان
تصور كرد سهم طرفداران يك نشريه در خروجى
ِ صندوق پست آن همواره بسيار
بيش از سهم مخالفان و منتقدان باشد.
در جامعۀ ما اين تلقّىِ عمومى را مىتوان در بسيارى نامههاى خوانندگان ديد
كه گويا نويسندگان نشريه در راهى پرخطر گام برمىدارند و بهاندازه
مهارتشان در نوشتن، براى مبارزه و چالشگرى هم شهامت دارند.
بر اين قرار،
چيزهايى چاپ نمىشود نه به اين سبب كه تاكنون نوشته نشده و گردانندگان
نشريه داراى اطلاعات كافى در آن باره نبودهاند يا هنوز فرصت تحقيق
نداشتهاند، بلكه چون چاپ آن مطالب مفروض، بهرغم شجاعت و مهارت گردانندگان
نشريه، محال است.
انگيزهٔ سوم انتقاد است، انتقادهايى شديد كه
گاه با خشم و خروش و همراه با اتهامهاى ريز و درشت عليه نويسندگان
نشريهاى بيان مىشود كه، بهنظر خواننده، به راه خطا رفته يا در انجام
وظايف خود در بيان دردهاى مردم و اصلاح جامعه كوتاهى كرده است. پارهاى
نامهها شرح دردمندانهٔ مشكلات عادى اما بسيار خستهكننده و وقتگير زندگى
روزانهٔ شهروندان است كه، به ادعاى نويسنده نامه، نشريه به آنها نپرداخته،
يا به اندازهٔ كافى نپرداخته است: نكاتى مانند اغلاط شناسنامههاى جديد،
سرگردانى در دواير دولتى، شهريهٔ روزافزون مؤسسات آموزشى خصوصى و حتى ناكامى
ادارهٔ هواشناسى در پيشبينى دقيق وضع هوا.
اين رشتهٔ دراز انتقاد از نابسامانىهاى
اقتصادى، فساد اجتماعى و سياسى، مسائل سياست خارجى و نابرابرى در تنعّم و
درآمد در طومارهاى مفصلى يكجا ديده مىشود كه گاه با شتاب و احتمالاً در
حال خستگى و بىحوصلگى نوشته شده است.
در بعضى از اين طومارها، كه بيشتر به
مكالمهٔ شفاهى مىماند، گاه پس از مثلاً شرح و تفصيل تعمير پرخرج اتومبيلى
كاملاً نو كه كارخانهٔ سازنده از رعايت ضمانت آن سر باز زده است، نويسندهٔ
نامه در چند سطر آخر با عجله تذكر مىدهد در ضمن بد نيست دولت اقدام به
اعزام هيئتهايى براى اشاعهٔ زبان و ادب فارسى در كشورهاى آسياى ميانه كند.
انگيزهاى ديگر، تفنّن و ديدن اسم خويش در
يك نشريه است.
در نشرياتى كه بدون چاپ اصل نامه در صفحهاى خاص به آنها
جواب مىدهند مىتوان ديد كه انگيزهٔ بسيارى از نامهنويسان نفسِ مكاتبه است
و مىتوان حدس زد سؤالهايى بسيار دور از ذهن و پراكنده كه با پاسخگوى
نشريه در ميان مىگذارند احتمالاً نه به نيّت يادگرفتن پاسخ آنها، بلكه
صرفاً براى نامهنگارى با كسى يا جايى است.
اينگونه مكاتبهٔ تفنّنى و
تمرينى را بيشتر مىتوان از سوى نوجوانان و در بخش پائين هِرمِ سنى ديد.
مىتوان انتظار داشت با بالا رفتن سن خوانندگان و محدود شدن دايرهٔ علايق
آنان ميل به نامهنوشتن براى نشريات كاهش يابد.
واقعيت اين است كه در جنبهاى از
روانشناسى
ِ اجتماعىِ ما دو نكته با هم آميخته است. اول، كمبود دانشنامه و
كتاب مرجع و دايرۀالمعارف در همهٔ زمينهها، گرانى و كميابى چنين منابعى، و
ناآشنايى با آن مقدارى كه وجود دارد.
دوم، چيزى كه مىتوان آن را پرسش
بىجا و بىثمر تنها به نيّت مكالمه و شكستن سكوت ناميد.
بدين قرار، بسيارى
پرسشهاى بىمقدمه، ظاهراً بىانگيزه و احتمالاً بىنتيجهاى كه مردم در
برخوردهاى روزانه مطرح مىكنند در نامههاى خوانندگان هم بازتاب دارد: ممكن
است لطفاً اين نامه را به دست فلان هنرمند يا نويسنده برسانيد؛ فلان وزير
سابق كجا زندگى مىكند؛ كشور سويس چند هواپيماى جنگى دارد؛ فلان
نمايشنامه در چه سالى در نيويورك يا لندن بر صحنه آمد؛ در ايران هر سال چند
تراكتور ساخته مىشود؛ آيا كشورهاى مالى و بالى همسايهاند و آيا گينه
پاپوا همان گينه نو است؛ از كجا مىتوان كارت بازرگانى گرفت.
پارهاى از اين نكات را مىتوان با نگاهى
سريع به نقشهٔ جغرافيا يافت و بسيارى از آنها در كتابهاى مرجع و جزوههاى
آمارى ثبت شده
است. بعضى را هم به دلايل مربوط به حريم زندگى خصوصى اشخاص
نبايد بدون اجازه آنها در جايى منتشر كرد.
جواب برخى را هم نمىتوان به
آسانى يافت و اگر كسى دنبال اطلاعات فنّىِ خاصى است بايد بتواند بدون
كمكگرفتن از اين نشريه و آن مجله راه خود را پيدا كند.
در بسيارى نشريات،
صفحهٔ نامهها بيش از هر چيز تمرينى در نويسندگى است، چون هر خوانندهاى با
چاپ نامهاش در نشريه مورد علاقه خويش سهيم مىشود.
با اين همه، نامههاى خوانندگانْ موضوع
خودبهخود با ارزش و بسيار مهمى است كه نه تنها مايه تقويت روحيه و تشويق
تحريريه نشريه است، بلكه بايد با دقت و صرف وقت بدان توجه شود و به شكلى در
خور انعكاس يابد.
در مطبوعات يوميهٔ ايران، از سالها پيش روشى بديل براى
ارتباط خوانندگان باب شده كه عبارت است از درج مضمون و گاه عين پيامهاى
تلفنى. بهنظر مىرسد چنين شيوهاى در روزنامهها جا افتاده باشد، اما در
انتقال اين شيوه به ماهنامهها نبايد شتاب كرد.
شايد بهتر باشد روش
سنجيدهترِ نامهنوشتن به مجلهها همچنان برقرار بماند، هر چند كه شمار
كوچكترى از خوانندگان را در بر گيرد.
نشريات هفتگى و ماهنامههاى تخصصى
بهتر است به درج نامه اكتفا كنند (در ادامه مطلب به پست الكترونيك خواهيم
پرداخت).
نامههاى خوانندگان نمايانگر افكار عمومى
جامعه يا ملت يا حتى مردم شهر شما نيست؛ نمايانگر سليقه يا خواست تنها بخش
كوچكى از خوانندگانى است كه نشريه را مىخوانند. موضوع و محتواى هر نشريه
براى اقليتى از خوانندگانِ بالقوه جالب است، يعنى براى اقليت كوچكى از
باسوادها كه خود آنها فقط بخشى از جامعهاند.
در تعميم محتواى دو يا ده نامه به كل جامعه
بايد محتاط بود و قواعد آمارى و نسبتها و تمايل طبيعى نمونهها را در نظر
گرفت. آنچه تعميم آمارى را دشوارتر مىكند پديدهٔ چندگونه فكر كردن و
اعتقادات ناهمخوان در بسيارى افراد است: بهطور رسمى و در ساعات ادارى،
بهطور خصوصى در محيط خانوادگى، و به پيروى از كليشههاى ادبى و جملات قصار
بزرگان دين و ادبيات در نوشتار و در سند كتبى.
آنچه در يك يا چند نامه بيان مىشود
نمايانگر كداميك از اينهاست؟ محكمترين نتيجهاى كه مىتوان گرفت اين است:
دربارهٔ مطلبى كه چاپ كردهايد اين تعداد نامه رسيده، و نويسندگان اين تعداد
نامه با شما موافقند و اين تعداد مخالف.
صندوق پستى شما چيزى در حد نتيجهٔ
همهپرسى در مسائل ملى نيست.
بسيارى از خوانندگانْ نكتهاى ساده مربوط
به مسائل محلى و شايد از نظر ديگران كم اهميت را بدون امضا، با امضاى
مستعار يا با امضاى محفوظ به نشريه مورد علاقهشان پست مىكنند اما انتظار
دارند نشريه چنين مواردى را با حروف درشت و به بارزترين شكل اعلام كند.
اين
توقع را نبايد ناديده گرفت، اما تقويت هم نبايد كرد.
اعتراض به مقررات گمرك
در مورد اشياى همراه مسافران، يا به محتواى كتابهاى درسى، در شرايط متعارف،
عواقب وخيمى براى فرد معترض در پى ندارد. اعلام آن در نشريه نه نيازمند
شجاعت فوقالعادهاى است و نه حتماً سبب مىشود وضع بيدرنگ به شكل مورد
نظر فرد معترض بهبود يابد.
اين احتمال هم وجود دارد كه وضع مورد بحث، هر
چند غايت مطلوب نيست، بهترين برآيند ممكن از مقتضيات و موانع موجود
باشد. براى سنجش اين درجه از عيب يا كمال بايد به تفصيل بحث كرد و ارائهٔ
اين تحليل جزو وظايف روزنامهنگار است.
اساساً در عرف مطبوعات غربى، ستون نامهها،
بهخصوص در مجله و ماهنامه، براى نقد و نظر درباره بحثهايى است كه خود آن
نشريه به انتخاب و صلاحديد خود پيش كشيده و در زمينهٔ آنها مطلب چاپ كرده
است. فهرست مصائب، مشكلات و گرفتاریهای كوچك و بزرگ هر جامعهاى بسيار
طولانىتر از آن است كه در نشريهاى كم حجمتر از كتاب راهنماى تلفن بگنجد.
در جامعهاى مانند ايران، هم به سبب نارسايىهاى ادارى و اجتماعى، و هم با
الهام از رسالتى كه مطبوعات براى خود قائلند، نامههاى خوانندگان گاه حاوى
شكايات، انتقادات و تظلّماتى است كه، از نظر موضوع و زمينه، ارتباطى با روش
اعلام شدهٔ نشريه ندارد.
دشوار بتوان چنين خوانندگانى را قانع كرد كه نشريه
نه از روى هراس از سانسور دربارهٔ موضوعهايى مطلب چاپ نمىكند، بلكه چون به
آن موضوعها علاقه ندارد، يا آنها را در اولويّت نمىبيند يا در آن زمينهها
داراى اطلاعات و صلاحيت نيست.
خوانندگانى تصور مىكنند مقدارى حقايق
بديهى در جميع جهات وجود دارد و وظيفۀ مطبوعات انعكاس آن حقايق عام و مطلق
است. با اين همه، روحيۀ پلِ ارتباطى محسوب شدن بين عامهٔ مردم و
مقامها، و انتظار توجه مقامها به ستونهاى مطبوعات براى بيشتر آشنا شدن با
مسائل اجتماعى، بهخودىخود و صرفنظر از اين توقعات گزاف، ارزش و اهميت
دارد.
ظاهراً آمادگى نامهنوشتن براى مطبوعات با افزايش سن خواننده كاهش مىيابد
و افراد مسنتر جز در زمينههايى تخصصى، بهويژه در مواردى كه مستقيم يا
غيرمستقيم از شخص، شغل، تخصص، گروه سياسى، حزب، اداره، دوستان و آشنايان يا
خانواده آنها سخن رفته باشد، اقدام به نوشتن نامه نمىكنند.
تجربههاى مكرر
و سوءاستفاده نشريهها از نامهٔ فرد، چاپكردن آن با عنوانى نامناسب، گذاشتن
آن در كنار مطلبى جداگانه اما آشكارا پركنايه، كوتاهكردن نامه بهطرزى
مخلِّ معنى يا اضافهكردن پاسخى به دنبال آن كه فرد را در موقعيتى
ناخوشايند قرار مىدهد، از عواملى است كه افراد با تجربهتر و صاحبنام را
از نامهنوشتن به نشريات منصرف مىكند.
اطمينان از حسن
نيت گردانندگان
نشريه و مصونيّت خواننده در برابر چنين سوءاستفادههايى معمولاً با ملاقات
در دفتر نشريه حاصل مىشود.
بسيارى روزنامههاى جهان سرمقالهها را
همراه با نامههاى خوانندگان در يك صفحه چاپ مىكنند. چنين ترتيبى
بدين معنى است كه نظر خواننده با نظر روزنامه همتراز است و هر دو در كنار
يكديگر خوانده مىشوند. فلسفۀ وجودى سرمقاله و نيز بحث تفاوتهاى
احتمالى ِ ابتدا و انتهاى هفتهنامهها و ماهنامهها از حيطۀ اين يادداشت
فراتر مىرود، اما نبايد پنداشت مقالات انتهاى نشريه كماهميتتر از مطالب
صفحات ابتداى آن است. شمارى از نشريات وزين جهان سابقاً مقالهها را
بر حسب حجم به چاپ مىرساندند و مطالب طولانىتر را پيش از مطالب كوتاهتر
صفحهبندى مىكردند. امروزه درج نامههاى خوانندگان در ابتداى نشريه
رايجتر مىشود. در اين حالت، خواننده احساس مىكند نظر او به اندازۀ
نظر نويسندگان نشريه اهميت دارد.
|