خِنگآباد اهورايی
هوش و هوشسنجی موضوعی سرراست نيست.
دستاندازهایی نظری و عملی رسيدن به دركی واحد را دشوار میكند.
هوش يعنی آنچه فرد تاكنون ياد گرفته يا توان يادگيری او؟ و اگر
آزمايششونده چيزهايی بداند كه آزماينده نداند چگونه ارزيابی
خواهد شد؟
در ايران مفتخرند كه ايرانيها خيلی باهوشاند چون در
جاهای ديگر دنيا ترقی میكنند. ظاهراً در مملكت ِ خودشان برای
ترقیكردن زرنگی لازم است. اما زرنگی مگر بالاخره از جنس هوش نيست؟
درهرحال، سنجش
ميانگين هوش اقوام شايد دستكم موقعيت آنها نسبت به يكديگر را
نشان دهد. در ايران كمتر كسی تحمل شنيدن اين حرف را دارد كه
شايد كشورش مهد تمدن و خودش گل سر سبد باهوشترينها
نباشد. گزارش يك اهل فن خبر از ادعای بدتری میدهد: ميانگين
هوش مردم ايران رو
به كاهش دارد.
در اوضاع و احوال
كنونی كه شكاف سياسی عميقی جاﻣﻌﺔ ايران را دو شقّه كرده آيا هوش (و كمهوشی) عادلانه
توزيع شده است يا در يك طرف هوش بيشتری وجود دارد؟
آنچه در مقابل ما میگذرد و در تلويزيون وطنی به چشم میخورد شايد بيشتر
مدلی ارزان از زرنگی باشد تا هوش
ِ مدلبالا با تعريف اصحاب روانشناسی، يعنی توانايی ِ
يادگيری و حل مسئله.
با ديدن قيافهها، شنيدن استدلالهای
شديداً حقبهجانب
و خواندن آن
گزارش دل آدم شور میافتد كه مرز و بوم اهورايی
از اين هم خنگآبادتر
شود.
30 دی 88
يادداشتهای 87
يادداشتهای
88
يادداشتهای
89
|