
کتاب در روزها (و احتمالا
هفتهها و گاسم ماهها)ی تمرگینگی
از ایمیل دیروز مدیر دفتر نشر دربارهٔ روی جلد ارتکاب در دست پزش این
کیبورد:
”سلام
چند نکته:
اسب را زین کرده بودیم کتاب را به نمایشگاه برسانیم که نقش برآب شد. فعلاً
دستدست میکنیم ببینم چه میشود.
دیگر کتابهای چاپشده به همین منظور را در چاپخانه رها کردیم. کو
کوزهگر و کوزهخر و کوزهفروش. به نظر میرسید در دوران تمرگینه جماعت
بیشتر کتاب بخوانند. اما نمیخوانند. زمان خوبی برای انتشار
نیست. شهید میشود. ولی ما آماده میشویم و در اولین فرصت به
چاپش میدهیم. . . “
و ایمیل یک دوست دیگر:
”دوستان خواستند اگر ممکنه مثلا ده کتاب به انتخاب شما برای مطالعه در
قرنطینه پیشنهاد کنید. اگر امکانش هست ممنون میشوم.“
پاسخ این کیبورد:
”آقا در شرایطی که نه کتابخانه در دسترس است و نه کتابفروشی باز، چنان
لیستی عملا سودی ندارد.
هرکس هر کتاب ناخواندهای در خانه دارد که دلش میخواسته بخواند حالا وقتش
است دست بگیرد.
از چند روز آینده همین کار را با دهها کتاب و فیلمی خواهم کرد که به من
هدیه دادهاند و دهها کتاب که خودم خریدهام.“
از سالها پیش عقیده داشتهام برابر ’تعلیق‘ برای suspense گرچه درست است
دقیق و همهفهم نیست (به فنربندی غریب ماشین ژیان مکانیکها "سوسپانسیون"
میگفتند). جز جیمز استیوارت در یک صحنهٔ سرگیجه، کسی در
فیلمهای "آل هیچ" به معنی دقیق کلمه آویزان و معلق نیست؛ آدمها روی مبل گرم
و نرم هم تکلیف خودشان را نمیدانند.
دارم افکار مینمایم حتی وقتی مضطرب نیستی ممکن است در تعلیق باشی و منتظر
موشک
بالیستیکی که از امشب تا ماهها بعد درون خودت و دیگران منفجر شود.
28 اسفند 98
عکس:
Raghu Raj
یحتمل ایستگاه قطاری در هند یا سریلانکا
فهرست مشاهدات
|