
تأملات پشماگین
دارم افکار مینمایم این آگهی در صفحهٔ اول روزنامهٔ امروز صبح تهران برای
تجسم مفهوم کلمات عایق، محافظ، ثروت، ملی و پشم سنگ واقعاً از عکس حسن
حبیبی استفاده کرده یا خطای تشخیص من است.

در ماههای اقامت آیتالله خمینی در پاریس، پس از آنكه رفتن شاه قطعی شد
حقوقدان فقید پيشنويسی برای قانون اساسی جدید تدوین کرد بر پایهٔ الگوی
قانون اساسی آمريكا. آن متن نگرانيهايي برانگيخت كه قدرت رئیس جمهور
بهعنوان رئيس كشور و رئيس دولت مهارناپذير خواهد بود.
ماههای بعد در تهران پيشنويس ديگری تهيه كردند كه افزون بر رئيس جمهور،
نخستوزير هم داشت، برگرفته از الگوی فرانسه که آخرين تغييرها در قانون
اساسیاش اواخر دههٔ ١٩٥٠ سرآغاز جمهوری پنجم شد. در ايران گمان
میرفت دو مقام رئیس کشور و رئیس دولت موازنهٔ قوا ایجاد خواهد کرد. طرفه
اينكه شارل دوگل، طراح آن الگو، متهم بود نخستوزير را به رئیس دفتر خویش و
مجلس ملی را به حد مُهر لاستیکی تنزل داده است و خودکامگی او سبب طغیان
گستردهٔ جوانها در مه ٦٨ شد كه به سقوطش انجاميد.
بحث حقوق مردم و اختیارات حکومت به کنار، آیا بهرهبرداری از محاسن افراد،
که قرار است معایبشان را بپوشاند، برای تبلیغ مواد صنعتی اخلاقاً مجاز
است؟
دههٔ ٦٠ جماعت به تلویزیون وطنی ”پشم شیشه“ میگفتند. آیا دارندهٔ
این کیبورد هم اگر پیشنویس قانون اساسی تألیف کند ممکن است روزی از تصویر
محاسنش (با الهام از ”آن خشت بود که پـُر توان زد“) برای تبلیغ مادّهای به
نام پشم خشت استفاده شود؟
۲٨ مهر ٩٩
فهرست مشاهدات
|