دربارۀ ترجمه
نخستين كتابى كه ترجمه كرديد با چه معيارى انتخاب شد؟
جلد اول ظهور و سقوط قدرتهاى بزرگ كه در سال 1369 چاپ شد. اگر كسى
ترازنامهاى براى لشكركشىهاى سلطان محمود غزنوى، نادرشاه افشار و ديگران
تهيه مىكرد روشن مىشد كه از رهگذر آن جهانگشايىها چقدر به كيسه آن
سرداران رفته است. مؤلف بريتانيايى اين كتاب، از جمله، نشان مىدهد كه همه
قدرتهاى بزرگ از بركت فتوحاتشان ابتدا وجوهى هنگفت به جيب مىزدند اما
بعداً كه عايدات ته مىكشيد، ناچار مىشدند براى جنگ و خرج نگهدارى آنها از
داخل كشور پول بفرستند. ترجمه جلد اول كتاب كه آن را مىشناختم و در غرب به
آن بسيار توجه شد انتشارات علمى و فرهنگى به من پيشنهاد كرد.
بهطور كلى چه معيارى در انتخاب كتاب براى ترجمه داريد؟
پسندِ فردى البته شرط لازم است، اما كافى نيست. كتابها و موضوعهايى ممكن
است به نظر يك خواننده/مترجم مهم برسد، اما در جامعه ما به اندازه كافى
خواستار نداشته باشد. مثلاً داستان پايهگذارىِ فرهنگ لغت آكسفورد، يا
اينكه در جنگهاى داخلى انگلستان يا آمريكا واقعاً چه گذشت، موقعيت
فرهنگىاجتماعىِ طرفين متخاصم از چه قرار بود و چه دركى از قانون و از
فدراليسم داشتند ممكن است براى عدهاى جالب باشد اما هزارها خريدار و
خواننده پيدا نكند. همين ترديد سبب مىشود كه فكر كنيم ترجمه كردن اين كتاب
مىتواند بماند براى بعد. در اين زمينه هم مجال آزمايش و خطا وجود دارد
امإ؛ تا حدى، چون سازوكار اقتصاد بازار به ناشر امر مىكند كه اگر تا يك
سال ديگر نفروختهاى، شايد هرگز نتوانى بفروشى.
فن ترجمه را چگونه آموختيد؟
مىتوان به جاى فن ترجمه هر چيز ديگرى، مثلاً نجّارى، گذاشت و جواب داد: با
اشتياق، با ارّهكشى، با خرابكردن و دورريختن چوبها، با سنبادهزنى، با
بتونهكارى براى پركردنِ شكافهاى ناشى از خطا، با شور و مشورت، با دلخورى
از خردهگيرى، با دلگرمى از تشويق و تحسين در عين اين واقعبينى كه آدم در
كار تمامشده دنبال خطاهايش بگردد، و با اين عزم كه بالاخره بايد درست
بشود. بالاترين ادعايى كه مىتوان كرد اين است كه در حال آموختنيم و هنوز
مستهلك نشدهايم.
زمانى كه به خارج از كشور سفر كرديد تا چه حد با زبان انگليسى
آشنا بوديد و اين سفر تا چه حد به تقويت ترجمههايتان كمك كرد؟
منظورتان از خارج و خارجى قاعدتاً بايد معلم انگليسىزبان و اهل قلم و
ادبيات باشد. پيشآمده كه از آدم شيكِ اهل ناف لندن معنى اصطلاحات و
مترادفهايى را پرسيدهام و بعد ديدهام طرف اهل بخيه نبوده و حرف مرا گرفته
و غلط به خودم تحويل داده است. براى ايجاد اعتماد به نفس و محكمشدن شالوده
حتماً لازم است در مراحلى به معلمى خبره دسترسى داشته باشيم كه متن مورد
نظر به زبان مادرىاش است. يكى از گرفتاريهاى برخى مترجمان امروز ما اين
است كه انگار قانع شدهاند جملاتى قرار نيست معنى داشته باشد، چون هرگز
معلم واجد شرايط نداشتهاند. من در همين ايران از نوجوانى شاگرد معلمهايى
انگليسى و آمريكايى بودم كه وقتى چيزى از آنها مىپرسيدى سرشان را
نمىخاراندند و قادر و مشتاق بودند براى دانشآموز يا دانشجويى در آن سر
دنيا توضيح بدهند منظور نويسنده و شاعر هموطنشان چيست.
شما آثار متنوعى نظير نخستين مسلمانان در اروپا،
ايدئولوژيهاى سياسى و
تام پين
ترجمه كردهايد. علاقه شخصى شما بيشتر متوجه چه آثارى است؟
سبك نوشته و طرز نگاهكردن برايم بسيار مهم است. كتابهاى متنوعى مىخوانم و
درباره كتابهايى هم كه فرصت خواندنشان نيست نقدهاى خوبى پيدا مىكنم. هر
كتابى كه خوب نوشته شده باشد به نظر من خواندنى است. درباره متخصصان مقاومت
مصالح و شيمى آلى هم مىتوان كتابى نوشت كه براى فرد غيرمتخصص آموزنده و
بهيادماندنى باشد. براى داشتن تصويرى از جهان و جامعه به گسترهاى از
آگاهى از چندين و چند رشته نياز است و با چهارپنجتا اصل در يك حيطه محدود
نمىتوان توضيح داد چرا چنين تحولاتى رخ داده و چرا از مردم چنين رفتارهايى
سر زده است.
كتاب نخستين مسلمانان در اروپا در نوع خودش
اثر تحقيقىِ كمنظيرى است از ديدگاهى بديع. بيست و اندى سال پيش كه منتشر
شد، نسخهاى از آن را از خارج تهيه كردم تا ببينم مؤلف چه نوشته است.
تام پين شرح زندگى مردى است كه در سه
كشور دنبال انقلابكردن بود و طرز برخوردش به ادراك عامه از دنيايى بهتر،
آموزنده است. ايدئولوژيهاى سياسى در
بريتانيا كتاب درسى است.
خودم را موظف مىدانم از كارى كه مىكنم لذت ببرم، حتى اگر لذتى دردمندانه
باشد. همه كتابهايى كه ترجمه كردهام كار اهل دانشگاه و در حيطه علوم
انسانى، و هم خواندنى و هم بهطور نسبى ماندنىاند. نثر
اگر گيرا نباشد، كتاب يكبار مصرف است. كتابِ ملالآور يعنى يا مؤلف درست
نمىداند درباره چه چيزى حرف مىزند يا اساساً نويسنده خوبى نيست.
آيا به ترجمه تخصصى اعتقاد داريد؟ اگر مترجمى اقدام به ترجمه
متون فلسفى مىكند بايد حتماً فلسفه بداند و بهطور تخصصى در همان حوزه فقط
ترجمه كند، و به همين ترتيب كسى كه متون جامعهشناختى ترجمه مىكند؟
در زمينه علوم روشدار و قابل سنجش، آشنايى با متون و زمينه كار حتماً لازم
است، اما مىبينيم كه هركس با آن زمينه آشنا باشد لزوماً مترجم خوبى نيست.
به نظر شما مترجم حداقل به چه چيزهايى نيازمند است و تسلط او
بر زبان مقصد و مبدأ تا چه حد بايد باشد؟
هرچه بيشتر بهتر. اما بايد توجه داشت كه خوبنوشتن و قوه بيانداشتن هنر
است و هنر، تركيبى است از چندين عامل و عنصر كه در هر فرد به شكلى بديع
تجلى مىيابد. مترجمى شايد نتواند چند جمله كمخطا به زبانى خارجى ادا كند،
تا چه رسد به نوشتن به آن زبان، اما متن را به زبان مادرىاش خوب از كار در
مىآورد و ترجمهاش ماندنى مىشود. در مقابل، فردى زبانى خارجى را راحت
صحبت مىكند و مىنويسد و ريزهكارىهايش را بلد است، اما ترجمهاش را بايد
يكراست به سبد فرستاد. اراده و اشتياق فرد و درجه موفقيت او در جلب
خواننده بسيار تعيينكننده است. وزارت دادگسترى هركس كه متنى حقوقى را در
حدى ترجمه كند كه قابل قبول براى دادگاه باشد مترجم رسمى مىشناسد. اما در
ترجمه اثر ادبى نمىتوان به حداقل اكتفا كرد. بهجاى تهيه فهرستى از شرايط
و الزامات، بهتر است قضيه را اين طور ببينيم: متنى را دو يا چند نفر ترجمه
كردهاند و نمره قبولى گرفتهاند؛ كار هر يك چه خصوصياتى دارد و اكثر
خوانندهها كدام يك را مىپسندند و چرا؟ در هنر، غايت مطلوب قابل تعيين
نيست. فقط مىتوان درجات هوشمندى، نوآورى و حركت به سوى كمال را مقايسه
كرد.
|