مشكل پاياننامهها
ـــ در سه مقطع طب عمومى، دوره تخصصى و دوره فوقتخصص ارائه
پاياننامه الزامى است. تدوين اين پاياننامهها كه در فرصتى كوتاه صورت
مىگيرد اغلب شكل تشريفاتى و رفع تكليف دارد. پاياننامه را يك عضو هيئت
علمى سرپرستى مىكند و دو عضو ديگر هيئت علمى كه نقش مشاور دارند بدون
اينكه پاياننامه را مطالعه كنند به احترام سرپرست پاياننامه آن را امضاء
مىكنند. بر اين پاياننامهها نظارت ديگرى نيست و اغلب فاقد ارزش
علمىاند. اگر پاياننامه جدى گرفته شود، بار علمى و كاربردى آن، به شرط
تحقيقاتىبودن و صرف وقت كافى، مفيد خواهد بود.
چه بايد كرد؟
بايد ببينيم كه آموزش پزشكى در كشورهاى پيشرفته چه وضعى دارد و، به قول
استاد فقيد دكتر محمد قريب، اگر در علم نمىتوانيم مجتهد باشيم چون اسباب
اجتهاد فراهم نيست، حداقل مقلّد خوبى باشيم. آنچه به نظر من مىرسد كه
مسلماً محتاج نقد كارشناسنانه صاحبنظران و دستاندركاران آموزش پزشكى است:
1. استاد بايد تماموقتِ واقعى باشد و گرفتار بخش خصوصى نباشد. در وهله اول
معلم مناسبى كه برگزيده مىشود نبايد دغدغه معاش داشته باشد. مسكن اولويّت
اول است و هرچند كموبيش در شهرستانها مسكن مناسب در اختيار عضو هيئت علمى
گذاشته مىشود، در تهران كه گرانترين شهر ايران است از مسكن مناسب و مجانى
خبرى نيست. حقوق و مزاياى داده شده بايد در حدى باشد كه عضو هيئت علمى از
كار در بخش خصوصى بىنياز شود. اگر در كوتاهمدت تحقق اين آرمان ممكن نيست،
با برنامهريزىِ بلندمدت بايد استاد تماموقتِ واقعى داشته باشيم. بدون حل
اين مشكل، اين قافله تا به حشر لنگ است.
2. با برنامهريزىِ دقيق استقرار هرم آموزشى ممكن است. گردش بخش بايد به
كمك سيستم دستيارى و فوقتخصص صورت گيرد. دستياران ارشدتر بايد برترى واقعى
نسبت به دستياران تازهكار داشته باشند. سال آخر دستيارى سال شكوفايى و
بهرهرسانى است، نه در كتابخانهها نشستن و آموختن مطالب نظرى تا موفقيت در
امتحان تخصص و فوقتخصصكه گفته شد مجموعاً بار نظرى دارد و قابليتهاى
بالينى در نظر گرفته نمىشودممكن شود. حقوق ناچيز دستياران ترميم شود،
بهنحوى كه امكان امرار معاش بدون كار جنبى ممكن گردد.
3. انتخاب دانشجو با روش سهميهاىكنكورىِ فعلى روش نامطلوبى است. شايد
روشى كه در آمريكا اعمال مىشود راهحل مناسبى باشد. اين روش پيشتر در
دانشكده علوم تندرستىكه بانى آن دكتر محسن ضيائى استاد برجسته طب اطفال
بودارائه شد و دانشجو در دو مقطع ليسانس و دكترا تحصيل مىكرد و قرار بود
درصدى از شايستگان مرحله ليسانس به دكترا راه يابند. اما جاروجنجالها و
فشارها برنامهها را به هم ريخت و همه دكتر شدند.
4. ديديم كه در تمام مقاطع مشكلات اقتصادى چهره نشان مىدهد و فقر منشأ
فساد بوده است. مسلماً براى رفع اين مشكلات راههايى هست: از تأمين مسكن
ارزان، افزايش حقوقها در تمام سطوح براى استاد، كارورز، دستيار، فوقتخصص و
كمكهاى مالى بدون برگشت به دانشجويان محتاج، يا بهنحوى از اين دانشجويان
در پروژههاى علمى و تحقيقاتى استفاده كردن و پرداخت حقوق مناسب.
5. براى بالا بردن سطح نازل دانش فارغالتحصيلان پزشكى، دوره تخصصى جهت
اطباى عمومى لازم است. كيفيت فعلى شايستگىِ طبابت مستقل و بدون نظارت را
ندارد. دوره تخصص عمومى باعث مىشود كه، علاوه بر بالا رفتن كيفيت اطباى
عمومى، هجوم و فشار جهت گرفتن تخصص كاهش يابد. پوشش بيمهاى بايد واقعى و
كارآمد شود. اولين مراجعه بايد به طبيب عمومى حاذق باشد و ارجاع به اطباى
متخصص بايد از سوى اطباى عمومى صورت گيرد. در تعرفه بيمهها و ويزيت اطبا
بايد متناسب با تورم تجديدنظر شود و يارانهدادن به خرج اطبا متوقف شود.
6. بازنگرىدردروس و نحوه تدريس دانشكدههاى پزشكى ضرورى است. تدريس فعال
در گروههاى كوچك با تأكيد بر علوم پايه و علوم بالينى ضرورى است. روش
انفعالىِ تدريس بايد متوقف شود.
*
شمارة
هفتم،
دي 1378
|