م. قائد                                           


    

     M. Ghaed

 

 

 

صفحة‌ اول    مقاله / گفتگو/ گفتار            فهرست مطالب½ سرمقاله ها

 آرشيو لوح 

 

شبه‏خاطراتى از مجتهدى
نگاهى به فصلى از يك كتاب‏

فرخ اميرفريار

شبه‏خاطرات (جلد دوم)
نوشتة على بهزادى‏
تهران: زرين، 1377


در سالهاى نخست پس از انقلاب اظهار نظر درباره دانشمندان و مديران فرهنگى رژيم گذشته آسان نبود.  رژيمى در كليّت خود محكوم شده بود و اجزا و كارگزاران آن نيز بناچار محكوم بودند و غير قابل دفاع. به همين دليل بود كه وقتى حميد عنايت، غلامحسين مصاحب و جلال همايى از دنيا رفتند مرگشان با سكوت مواجه شد. حتى با حسينعلى راشد نيز كمابيش همين‏گونه برخورد شد. رفتگان كه رفتند. آنها كه بودند، مانند حسابى، مجتهدى، احمد حامى، فضل‏اللَّه رضا و دهها تن ديگر بالاخره خادم بودند يا خائن؟ آيا به‏هنگام زنده‏بودنشان بايد از آنها تجليل كرد يا در مرگشان به سوگ نشست؟

از چند سال پيش در اين مورد جبران مافات شده است. ماهى نيست كه از يكى از اين گونه اشخاص در راديوتلويزيون، روزنامه‏ها و انجمن مفاخر فرهنگى تجليل نشود و ذكرى از آنها به ميان نيايد.

 

 

 

 

 

  

يكى از اين افراد كه از چند سال پيش از مرگش، پس از مدتها سكوت و فراموشى، مورد تجليل قرار گرفت دكتر محمدعلى مجتهدى، رئيس دبيرستان البرز، بود. البته اين جبران مافات عمدتاً استمالتى بود از سوى ''جامعه مدنى‏``، چون تا پايان عمر نه تنها حقوق بازنشستگى‏اش را ندادند، بلكه مبلغى هم از او گرفتند.

دكتر على بهزادى، مدير مجله سپيد و سياه، فصلى از جلد دوم كتاب شبه خاطرات را به مجتهدى اختصاص داده است. اين نوشته را بهزادى براى مجله دنياى سخن نوشت و قرار بود در حيات مجتهدى به چاپ برسد، اما زمانى منتشر مى‏شود كه او درگذشته است.

دكتر بهزادى ظاهراً آشنايى نزديك و رابطه‏اى با مجتهدى نداشت. محتواى نوشته بهزادى بيشتر همان حرفهايى است كه درباره مجتهدى گفته و نوشته شده: مخالفت با پارتى‏بازى، تأكيد بر نظم و انضباط و سختگيرى در درس و مشق شاگردان.

در آذر 1372، مجله زمان در نخستين شماره دوره‏اى كه آموزشى بود، گزارشى در چندين صفحه درباره البرز و مجتهدى درج كرد كه نگاهى جامع بود به تمام ويژگيهاى البرز و نقش مجتهدى در شكل‏گيرى آن. بر سر بسيارى از مطالب مطرح شده، چه در گزارش زمان و چه در نوشته دكتر بهزادى در شبه خاطرات، گمان مى‏كنم در ميان افراد صاحب‏نظر و دانش‏آموزان سابق البرز توافق وجود داشته باشد. به‏طور خلاصه:
- البرز هم بزرگترين و معتبرترين دبيرستان ايران بود.
- نظم و انضباط بر البرز حاكم بود، نه پارتى‏بازى.
- بالاترين ميزان موفقيت در امتحانات ديپلم و كنكور از آنِ البرزيان بود.
- فارغ‏التحصيلان البرز اغلب از افراد شاخص و موفق در حرفه خويش شدند.
مجله زمان در پايان گزارشش مى‏نويسد: ''داورى جامعه ايران درباره دبيرستان البرز براى ثبت در كارنامه آن و در تاريخ آموزش و پرورش: قبول با نمره ممتاز.``
يكى از نكاتى كه درباره دكتر مجتهدى به آن اشاره نشده جهان‏بينى اوست كه روش تعليم و تربيتى او ناشى از آن بود.
در مجله زمان درباره اركان تفكر و عملِ گردانندگان البرز، از جمله، چنين آمده است:
1. عمل به تصميم.
2. مقدم‏داشتنِ روش بر نظريه.
3. پرهيز از تئوريهاى جديد و مرجّح دانستنِ نظريه‏هاى تجربه‏شده.
4. احترام بى‏قيدوشرط به مقررات و تأكيد بر نظم.

اين ويژگي ها برخاسته از جهان‏بينىِ مجتهدى است. او نوجوانى‏اش را در دوره رضاشاه مى‏گذراند و در سال 1310 پس از قبولى در امتحان اعزام محصل به فرانسه مى‏رود. در آن‏جا به تحصيل رياضيات مى‏پردازد و با درجه دكترا به ايران باز مى‏گردد. شمار بزرگى از نسل جوان و روشنفكران آن روزگار راهِ حل مشكلات و برداشتن موانع جامعه ايران را در ساختن مى‏بينند. تجربه انقلاب مشروطه، آن‏گونه كه خوانده يا شنيده‏اند، حاصل چندانى براى كشور نداشته؛ بايد ساخت و آباد كرد و لازمه ساختن، داشتن دانش است، آن هم دانش در علوم مثبت و دقيقه.

مجتهدى وقتى فرصت مديريت البرز برايش فراهم مى‏شود به دنبال تحقق اين فكر است كه افرادى بپروراند كه اهل ساختن و آبادكردن باشند، نه به‏دنبال بحثهاى بيهوده فلسفى و اجتماعى. در ادامه اين طرز فكر است كه ادبيات و علوم اجتماعى و انسانى در البرز جايگاهى در خور نمى‏يابد. اين ديدگاه كه با سياست فرهنگىِ رژيم، به‏ويژه در دو دهه آخر آن، در مورد غيرسياسى كردنِ نوجوانان و جوانان و پرورش تكنوكرات منطبق است يكى از عوامل موفقيت مجتهدى مى‏شود. در اطلاعيه‏اى كه براى تهيه شرح حال دانش‏پژوهان ايرانى تهيه مى‏كند از شمارى از شاعران و دانشمندان ايرانى نام مى‏برد و در ميان آنها نام عنصرى و عسجدى را نيز مى‏آورد. تصور نمى‏كنم بسيارى از علاقه‏مندان به ادب فارسى، حتى اگر نام اين دو تن را شنيده باشند، شعرى از آنها در خاطر داشته باشند. اين نامها ـــ البته به همراه نام سعدى و حافظ ـــ صرفاً براى زينت آن اعلاميه است.

با چنين طرز تفكرى است كه در البرزِ مجتهدى تأكيد و توجه بر علوم و بيش از همه بر رياضيات است. زمانى كه من در البرز درس مى‏خواندم، تعداد كلاسهاى رياضى دو برابر كلاسهاى طبيعى بود و البرز رشته ادبى نداشت. از فعاليتهاى فوق‏برنامه خبرى نبود و كتابخانه‏اش اغلب تعطيل بود يا محلى براى انجام تكاليف درسى.

چنين طرز تفكرى شايد براى رئيس يك دانشگاه صنعتى يا علوم نقص نباشد، اما براى رئيس يك دبيرستان نقطه ضعف است. دبيرستان جايى است كه بايد انواع استعدادها در همه زمينه‏ها در آن مجال رشد و شكوفايى بيابد؛ و در البرز جايى براى شكوفايى هنر و ادبيات و علوم اجتماعى نبود. اين ديدگاه، همان‏گونه كه پيشتر اشاره شد، با مشى رژيم منطبق بود. و البته اين واقعيت از ارزش خدمات فراوانى كه مجتهدى كرد نمى‏كاهد.
دكتر بهزادى مجتهدى را متمايل و علاقه‏مند به نهضت ملى شدن نفت قلمداد كرده و يكى از دلايل آن را دادن اجازه به شاگردان البرز، و از آن مهمتر، پرداخت كرايه اتوبوس براى استقبال از حسين مكّى (در بازگشت او از سفر آمريكا) دانسته است. اما اين قبيل كارها در آن روزها رايج بود و خطرى هم نداشت.

در پايان، اين سؤال را مطرح كنيم: اگر مجتهدى، در كنار تمام ويژگيهاى مثبتى كه داشت، به ادبيات و هنر و علوم انسانى توجه بيشترى مى‏كرد و از امكانات البرز نصيبى هم به شاگردان علاقه‏مند به هنر و علوم انسانى مى‏رسيد، براى جامعه مفيدتر نبود؟

اين اگر و مگرها زياد گفته و نوشته شده، و گذشته را نيز تغيير نمى‏دهد. اما طرح‏كردنشان و تأمل بر آنها شايد فايده‏اى براى آيندگان داشته باشد.

 

 *شمارة چهارم، فروردين 1378

 

غرور و افتخار، و خشم و حسرت پدرسالار: مجتهدى، دبيرستان و دانشگاههايش

 

 

 

editor@lawhmag.com

 mGhaed@lawhmag.com  

نقل مطالب اين سايت با ذكر ماخذ يا با لينك آزاد است.

X