يكى از اين افراد كه از چند سال پيش از مرگش، پس از مدتها سكوت و فراموشى،
مورد تجليل قرار گرفت دكتر محمدعلى مجتهدى، رئيس دبيرستان البرز، بود.
البته اين جبران مافات عمدتاً استمالتى بود از سوى ''جامعه مدنى``،
چون تا پايان عمر نه تنها حقوق بازنشستگىاش را ندادند، بلكه مبلغى هم از
او گرفتند.
دكتر على بهزادى، مدير مجله سپيد و سياه، فصلى از جلد دوم كتاب
شبه خاطرات را به مجتهدى اختصاص داده است. اين نوشته را بهزادى براى
مجله دنياى سخن نوشت و قرار بود در حيات مجتهدى به چاپ برسد، اما
زمانى منتشر مىشود كه او درگذشته است.
دكتر بهزادى ظاهراً آشنايى نزديك و رابطهاى با مجتهدى نداشت. محتواى نوشته
بهزادى بيشتر همان حرفهايى است كه درباره مجتهدى گفته و نوشته شده: مخالفت
با پارتىبازى، تأكيد بر نظم و انضباط و سختگيرى در درس و مشق شاگردان.
در آذر 1372، مجله زمان در نخستين شماره دورهاى كه آموزشى بود،
گزارشى در چندين صفحه درباره البرز و مجتهدى درج كرد كه نگاهى جامع بود به
تمام ويژگيهاى البرز و نقش مجتهدى در شكلگيرى آن. بر سر بسيارى از مطالب
مطرح شده، چه در گزارش زمان و چه در نوشته دكتر بهزادى در شبه خاطرات، گمان
مىكنم در ميان افراد صاحبنظر و دانشآموزان سابق البرز توافق وجود داشته
باشد. بهطور خلاصه:
- البرز هم بزرگترين و معتبرترين دبيرستان ايران بود.
- نظم و انضباط بر البرز حاكم بود، نه پارتىبازى.
- بالاترين ميزان موفقيت در امتحانات ديپلم و كنكور از آنِ البرزيان بود.
- فارغالتحصيلان البرز اغلب از افراد شاخص و موفق در حرفه خويش شدند.
مجله زمان در پايان گزارشش مىنويسد: ''داورى جامعه ايران درباره
دبيرستان البرز براى ثبت در كارنامه آن و در تاريخ آموزش و پرورش: قبول با
نمره ممتاز.``
يكى از نكاتى كه درباره دكتر مجتهدى به آن اشاره نشده جهانبينى اوست كه
روش تعليم و تربيتى او ناشى از آن بود.
در مجله زمان درباره اركان تفكر و عملِ گردانندگان البرز، از جمله، چنين
آمده است:
1. عمل به تصميم.
2. مقدمداشتنِ روش بر نظريه.
3. پرهيز از تئوريهاى جديد و مرجّح دانستنِ نظريههاى تجربهشده.
4. احترام بىقيدوشرط به مقررات و تأكيد بر نظم.
اين ويژگي ها برخاسته از جهانبينىِ مجتهدى است. او نوجوانىاش را در دوره
رضاشاه مىگذراند و در سال 1310 پس از قبولى در امتحان اعزام محصل به
فرانسه مىرود. در آنجا به تحصيل رياضيات مىپردازد و با درجه دكترا به
ايران باز مىگردد. شمار بزرگى از نسل جوان و روشنفكران آن روزگار راهِ حل
مشكلات و برداشتن موانع جامعه ايران را در ساختن مىبينند. تجربه انقلاب
مشروطه، آنگونه كه خوانده يا شنيدهاند، حاصل چندانى براى كشور نداشته؛
بايد ساخت و آباد كرد و لازمه ساختن، داشتن دانش است، آن هم دانش در علوم
مثبت و دقيقه.
مجتهدى وقتى فرصت مديريت البرز برايش فراهم مىشود به دنبال تحقق اين فكر
است كه افرادى بپروراند كه اهل ساختن و آبادكردن باشند، نه بهدنبال بحثهاى
بيهوده فلسفى و اجتماعى. در ادامه اين طرز فكر است كه ادبيات و علوم
اجتماعى و انسانى در البرز جايگاهى در خور نمىيابد. اين ديدگاه كه با
سياست فرهنگىِ رژيم، بهويژه در دو دهه آخر آن، در مورد غيرسياسى كردنِ
نوجوانان و جوانان و پرورش تكنوكرات منطبق است يكى از عوامل موفقيت مجتهدى
مىشود. در اطلاعيهاى كه براى تهيه شرح حال دانشپژوهان ايرانى تهيه
مىكند از شمارى از شاعران و دانشمندان ايرانى نام مىبرد و در ميان آنها
نام عنصرى و عسجدى را نيز مىآورد. تصور نمىكنم بسيارى از علاقهمندان به
ادب فارسى، حتى اگر نام اين دو تن را شنيده باشند، شعرى از آنها در خاطر
داشته باشند. اين نامها ـــ البته به همراه نام سعدى و حافظ ـــ صرفاً براى
زينت آن اعلاميه است.
با چنين طرز تفكرى است كه در البرزِ مجتهدى تأكيد و توجه بر علوم و بيش از
همه بر رياضيات است. زمانى كه من در البرز درس مىخواندم، تعداد كلاسهاى
رياضى دو برابر كلاسهاى طبيعى بود و البرز رشته ادبى نداشت. از فعاليتهاى
فوقبرنامه خبرى نبود و كتابخانهاش اغلب تعطيل بود يا محلى براى انجام
تكاليف درسى.
چنين طرز تفكرى شايد براى رئيس يك دانشگاه صنعتى يا علوم نقص نباشد، اما
براى رئيس يك دبيرستان نقطه ضعف است. دبيرستان جايى است كه بايد انواع
استعدادها در همه زمينهها در آن مجال رشد و شكوفايى بيابد؛ و در البرز
جايى براى شكوفايى هنر و ادبيات و علوم اجتماعى نبود. اين ديدگاه،
همانگونه كه پيشتر اشاره شد، با مشى رژيم منطبق بود. و البته اين واقعيت
از ارزش خدمات فراوانى كه مجتهدى كرد نمىكاهد.
دكتر بهزادى مجتهدى را متمايل و علاقهمند به نهضت ملى شدن نفت قلمداد كرده
و يكى از دلايل آن را دادن اجازه به شاگردان البرز، و از آن مهمتر، پرداخت
كرايه اتوبوس براى استقبال از حسين مكّى (در بازگشت او از سفر آمريكا)
دانسته است. اما اين قبيل كارها در آن روزها رايج بود و خطرى هم نداشت.
در پايان، اين سؤال را مطرح كنيم: اگر مجتهدى، در كنار تمام ويژگيهاى مثبتى
كه داشت، به ادبيات و هنر و علوم انسانى توجه بيشترى مىكرد و از امكانات
البرز نصيبى هم به شاگردان علاقهمند به هنر و علوم انسانى مىرسيد، براى
جامعه مفيدتر نبود؟
اين اگر و مگرها زياد گفته و نوشته شده، و گذشته را نيز تغيير نمىدهد. اما
طرحكردنشان و تأمل بر آنها شايد فايدهاى براى آيندگان داشته باشد.
*شمارة چهارم،
فروردين 1378
غرور و افتخار، و خشم و
حسرت پدرسالار: مجتهدى، دبيرستان و دانشگاههايش
|