آغاز سخنپراكنى
بخش برنامههاى بىبىسى به زبانهاى خارجى با زبان عربى و در پاسخ به
تبليغات راديويى نازيها كه طى جنگ جهانى دوم كمر به نابودى نفوذ انگلستان
بسته بودند به وجود آمد. سه سال پس از راهاندازى بخش عربى بىبىسى در 14
دىماه 1316 و ده ماه پس از آنكه راديو ايران به كمك آلمانيها ايجاد شد،
بخش فارسى راديو بىبىسى در دوم دىماه 1319 آغاز به كار كرد.
حسن موقر باليوزي (چپ)، مجبتي
مينوي، ويكتور گلندنبنگ
دفتر بيبيسي، لندن
مجتبى مينوى، كه بعدها اديبى
سرشناس شد، از نخستين گويندگان بخش فارسى بىبىسى بود. مينوى براى سفرى
مطالعاتى به انگلستان رفته بود اما از ترس آنكه در ايران از سوى رژيم
رضاشاه براى مسائل سياسى تحت پيگرد قرار گيرد، در انگلستان ماندگار شد و به
تدريس فارسى در دانشگاه آكسفورد پرداخت. تصميم مينوى براى پيوستن به
بىبىسى از نظر مسئولان آن چنان اهميتى داشت كه در آغاز گزارش محرمانهاى
ثبت شده است و در پايان آن نيز آمده: ''اكنون براى راهاندازى بخش فارسى
آمادهايم.`` مينوى اواخر شهريور 1320 كه بىبىسى هنوز يكساله نشده بود
گوينده خبرهايى شد كه ''معروف است شاه را از تخت سرنگون كرد.``
چند سال بعد مسعود فرزاد هم
به مينوى در بىبىسى پيوست. اين دو به همراه صادق هدايت و بزرگ علوى اعضاى
گروهى بودند كه نامش را براى دستانداختنِ گروهى موسوم به سَبْعه كه از
ادباى معروف تشكيل شده بودرَبْعه گذاشته بودند. در گروه فارسى بىبىسى
اديبى انگليسى به نام لارنس پل اِلْوِلساتِن هم كار مىكرد. اِلْوِلساتِن
كه براى شركت نفت ايرانوانگليس هم كار كرده بود بعدها در سِمتِ استاد زبان
فارسى در دانشگاه اديمبورو، در اسكاتلند، با نوشتن كتاب نفت ايران از جنبش
ملىكردن نفت در ايران دفاعى پرشور كرد. نخستين برنامه فارسى بىبىسى را
حسن موقّر باليوزى اينگونه آغاز كرد: ''در اين هنگام كه خبرفرستى به وسيله
راديو به زبان فارسى از بريتانياى كبير آغاز مىشود، بنگاه راديوى انگلستان
به تمام گوشدهندگان ايرانى و فارسى زبانان در هر جاى جهان كه باشند
دوستانه درود مىگويد.`` بعدها واژه آشناى ''شنوندگان`` جاى تركيب ثقيل
''گوشدهندگان`` را گرفت.
نخستين برنامه بهشكل
گزارشهاى خبرىِ پانزدهدقيقهاى بود كه چهار روز در هفته پخش مىشد. اما
بهزودى و با راهنمايى سفارت انگلستان در تهران برنامهها حالت روزانه پيدا
كرد و بيشتر شامل تفسيرهايى درباره جنگ بود. موسيقى و شعر كلاسيك فارسى نيز
پخش مىشد. از آنجا كه نيروى دريايى انگلستان و بخش بزرگى از اقتصاد آن
كشور به نفت ايران متكى بود، سفارت انگلستان در تهران ميل داشت برنامههاى
فارسى راديو بىبىسى درباره نفت هم تفسير پخش كند.
گرچه
نقش بخشفارسى بىبىسىدر تضعيف رضاشاه در خاطرهها مانده است، در آغاز
كار از برنامههايش انتقاد مىشد كه بيش از حد طرف رضاشاه را مىگيرد. هنوز
دو ماه از آغاز بخش فارسى نگذشته بود كه مقامات شركت نفت ايران و انگليس به
بىبىسى در مورد ''خطرات مدح بيش از حد شاه`` هشدار دادند زيرا بسيارى از
ايرانيان وى را محدودكننده آزادى مىدانند و به سبب ''مقامهايى كه دوروبرش
را گرفتهاند و نيز هزينههاى فزاينده زندگى`` سرزنش مىكنند. حمله نازيها
به اتحاد شوروى كه احتمال دسترسى آلمان به حوزههاى نفتى قفقاز و ايران را
افزايش داد نقطه عطفى ايجاد كرد. بهرغم آنكه ايران در جنگ اعلام بيطرفى
كرده بود، نيروهاى انگلستان و شوروى در شهريور 1320 ايران را اشغال كردند.
طى روزهاى سوم تا پنجم شهريور كه اشغالگران در حال جنگ با نيروهاى ايران
بودند، كاركنان ايرانى بىبىسى در حركتى اعتراضآميز از خواندن خبر
خوددارى كردند اما در ترجمه اخبارى كه اِلوِل ساتِن مىخواند به او كمك
مىكردند.
سفير و نامههايش
از شهريورماه، نبرد بىبىسى عليه رضاشاه با ''اتكاى كامل بر گزارشهاى``
سفارت انگلستان در تهران و با پخش گزارشهاى خبرى درباره خواست مردم ايران
براى آزادى، دمكراسى و اجراى كامل قانون اساسى ايران آغاز شد. چند روز بعد
بىبىسى از انتقال جواهرات سلطنتى از تهران گزارش داد و افزود كه ''گمان
مىرود هدف از اين كار، حفاظت از جواهرات است، نه خارج كردن اين دارايى
گرانبهاى متعلق به دولت از قلمرو ايران``. حملات مستقيم به رضاشاه در پى
آمد، از جمله با اتهاماتى شامل بيگارىكشيدن از مردم در كارخانه نساجىاش و
اينكه با رساندن آب پايتخت به ''املاك خود كه در آنجا براى بازار تهران
سبزى توليد مىكند`` باعث بروز كمآبى در تهران شده است.
با كنارهگيرى رضاشاه از
سلطنت به نفع پسرش در 25 شهريور، بىبىسى كوشيد انتظارات ايرانيان براى
اصلاحات سياسى را كاهش دهد و به آنان هشدار داد كه گذر از ''استبداد`` به
''دولتى واقعاً مبتنى بر قانون اساسى ... بايد تدريجى باشد و به شكيبايى
فراوان ... نياز دارد.`` بىبىسى در تفسيرى اعلام كرد: ''اعاده حكومت
قانون بايد مبتنى بر همكارى، انتقاد سازنده و نه مخرب و، از همه مهمتر،
عارى از منفعتطلبى باشد`` وگرنه ''استبدادى كه چنين دشوار از ميان برداشته
شده است به آسانى و در شكلى تازه باز مىگردد.``
بخش فارسى بىبىسى در ماههاى
آغازين فعاليتش نمىتوانست با راديو برلن برابرى كند. راديو برلن به
انگلستان مىتاخت و از رضاشاه هم انتقاد مىكرد. اين حملههاى راديو آلمان
كه گوينده پرطرفدار آن بهرام شاهرخ نام داشت گمان مىرود سبب قتل پدر او،
ارباب كيخسرو شاهرخ، بازرگان زرتشتى از سوى عمّال حكومت شده باشد. اما با
سرنگونى رضاشاه، بىبىسى كه در ايران به ''راديو لندن`` شهرت داشت به
چنان جايگاهى رسيد كه حتى محمدعلى فروغى، نخست وزير ايران نيز، البته بدون
ذكر نامش، از آن براى پخش گفتارى استفاده كرد كه نويسنده آن ''دانشجوى
برجسته ايرانى امور خارجى و يكى از دوستان انگلستان`` معرفى شد.
پنج سال بعد، جنگ تمام شده
بود اما تلاطم فزاينده سياسى منجر به اعتصابها و بلواهاى كمبود مواد غذايى
شد؛ سازمانهاى سياسى بسيارى پديد آمدند كه حزب توده بزرگترين و
سازمانيافته ترينشان بود و گرايشهاى مركزگريزى در استانها به ويژه در
آذربايجان و كردستان بروز كرد. درخواست امتياز نفت شمال ايران از سوى شوروى
باعث مخالفت ملىگرايان ايرانى شده بود كه با قرارداد سال 1312 ايران و
انگلستان هم شديداً مخالف بودند. در مناطق نفتخيز، كارگران ايرانى صنعت
نفت به حقوق و شرايط كار شركت نفت ايران و انگليس معترض بودند. در مرداد
1325 اعتصاب عمومى كارگران صنعت نفت به خشونت كشيد و نيروهاى انگلستان به
نزديكى آبادان گسيل شدند.
ناو در ساحل، سخنها در فضا
در تيرماه 1325 كشتيهاى جنگى انگلستان در آبهاى عراق لنگر انداختند و دولت
انگلستان به بىبىسى اطلاع داد كه ممكن است ''بار ديگر`` از بخش فارسى
بىبىسى بخواهد كه ''به طور مستقيم به فعاليت تبليغاتى بپردازد.``
اطلاعاتى كه وزارت خارجه انگلستان ارائه كرده بود ''كاملاً روشن`` مىكرد
كه وضعيت از نظر منافع نفتى انگلستان در ايران ''پيش از پايان تابستان
بحرانى مىشود و به هر وسيلهاى كه لازم باشد بايد از اين منافع حفاظت
كرد.``
در سندى از وزارت خارجه
انگلستان زير عنوان ''تبليغات در ايران`` آمده است كه چنانچه ''تصميم
گرفته شود از طريق كاهش سهم مالكانه ايران به تلافى تعطيلىها، ايران را
تحت فشار قرار دهيم يا تهديد به مداخله كنيم يا به هر اقدام ديگرى متوسل
شويم، دستگاه تبليغاتى ما نيز بايد در صورت لزوم براى حمايت از اقداماتمان
آمادگى داشته باشد و واقعيتها و تبعات آن را به اطلاع همگان برساند.`` طبق
اين سند، بىبىسى را ''هر گاه اعلام شود مىتوان طى چند ساعت وارد عمل
كرد. بقيه كارها بايد در محل انجام گيرد. اگر دستگاهِ محلى براى اين منظور
كافى نباشد يا مطالب تبليغاتى لازم در دسترس نباشد، جناب سفير بايد براى
اصلاح اوضاع فوراً توصيههاى لازم را به دست دهد.``
طبق اين سند وزارت خارجه، خط
تبليغات ''بايد متكى به خط مشى اتخاذ شده باشد. بنابراين، براى مثال، مادام
كه اميدى به ايجاد شكاف در حزب توده وجود دارد حمله به كليت حزب توده نوعى
تبليغاتِ زيانبار است. يا تا وقتى اميد به همكارى با نخستوزير [قوام]
وجود دارد نبايد به سبب ناكامى دولت [كه سه وزير از حزب توده در آن حضور
داشتند] در اجراى اصلاحات به وى حمله كرد.``
در عين حال در سند مذكور
توصيه شده بود كه بايد كوشيد ''اتهامات كلى و نامشخص در اين باره كه ما
طرفدار بازگشت به شرايط سابق هستيم رد شود`` و خاطر نشان شود كه ''در
شهريور 1320، اين بىبىسى، و نه راديو مسكو، بود كه نداى اصلاحات در ايران
سر داد.`` قرار بر اين شد كه براى اصلاحات اجتماعىِ مورد نظر دولت حزب
كارگر انگلستان ''حداكثر تبليغات`` انجام شود و توصيه شد ''به كمونيسم
علناً حمله شود و ماهيت سركوبگرانه، دستورگرفتنِ آن از خارج و بىتوجهى آن
به ملاحظات بشردوستانه مورد تأكيد قرار گيرد.``
بىبىسى تنها
در مورد سبك چنين برنامههايى نگران بود و اين نگرانيها به سهولت برطرف شد. وزارت
خارجه انگلستان اين درخواست بىبىسى را ''بيدرنگ پذيرفت`` كه هرگونه درخواست
اتمام حجتگونه از ايران ... بايد به خود دولت (انگلستان) منتسب شود و عباراتى
كليشهاى از قبيل ''محافل موثق``، ''يك منبع آگاه`` و غيره به كار نرود. ''وزارت
خارجه انگلستان اين تذكر مديران بىبىسى را هم پذيرفت كه در اوضاع پديدآمده پس از
جنگ، ''اكثر مردم [بريتانيا] از جمله كاركنان تهيه و پخش بىبىسى به شدت به هرگونه
رهنمود خاصى كه ناشى از مخالفت ارتجاعى با شوروى قلمداد شود حساسيّت دارند."
چند هفته بعد، وزارت خارجه از
بىبىسى خواست كه دو تلگرام سفارت انگلستان در تهران را كه در آن از
مبارزه ''شديد و مداوم`` برخى روزنامههاى ايرانى عليه آن كشور انتقاد شده
بود به شكل ''نامههاى سرگشاده`` و بىنام پخش كند. طبق اظهارات بعدى
مقامهاى بىبىسى، نامه نخست در شرايطى از راديو پخش شد كه ''فرصتى براى
بحث در مورد آن نبود``. اما بىبىسى از پخش نامه دوم خوددارى كرد. در نامه
دوم، اين اتحاد شوروى بود كه پشت روزنامههاى ضد انگليسى قرار داشت و ''هدف
آشكار آن نيز به طور مشخص لطمهزدن به منافع انگلستان در ايران بود.`` نامه
''سرگشاده``ى مذكور هشدار مىداد كه چنين روندى فقط سبب ايجاد خلئى خواهد
شد كه بىدرنگ با شكلى جديد و شوم از امپرياليسم پر خواهد شد. در تلگرام
سفارت، مخالفت انگلستان با حزب توده نيز كه آرمانهايى كه مدعى دفاع از
آنهاست شباهت چشمگيرى به آرمانهاى حزب كارگر [حزب حاكم بريتانيا در آن
زمان] دارد تكذيب شده بود.
بىبىسى معتقد بود كه
''صرفاً به دليل معيارهاى كارآيى برنامههاى راديويى`` نمىتواند پخش اين
گونه نامههاى بىامضا را بپذيرد و از وزارت خارجه پرسيد آيا نمىتوان اين
گونه اقدام سياسى را به صورتى ملايمتر و با ذكر منبعى رسمى و مشخص انجام
داد.`` بىبىسى در ضمن پيشنهاد كرد ''نامه``ى مذكور را به تشخيص و
صلاحديد خود ويراستارى كند و پس از بخش اخبار، به نام ''يك خبرنگار`` (و نه
''خبرنگار ما``) پخش كند.
در تماسهاى بعدى با وزارت خارجه، بىبىسى پذيرفت كه دولت
انگلستان به لحاظ قانونى مىتواند با پذيرش مسئوليت كامل و علنى، پخش هر
چيزى را از بىبىسى درخواست كند، اما معتقد بود ''تا آنجا كه ممكن است
بايد از راه مذاكرات منصفانه از بروز چنين وضعيتى جلوگيرى كرد.`` به اين
ترتيب، بىبىسى حاضر بود ''بيانيهها يا تفسيرهاى ويژه را با ذكر منبع
رسمى`` براى پخش بپذيرد. بىبىسى در عين حال به وزارت خارجه هشدار داد
اگر چنين بيانيههايى ''محتوايى بسيار تحريكآميز يا لحنى بسيار
پرخاشگرانه`` داشته باشند، ''به احتمال قريب به يقين تكذيبيّههايى به
همان اندازه شديد يا واكنشهاى ديگرى`` در پى خواهد داشت كه بىبىسى براى
نشاندادن ''بيطرفى و قابلاعتمادبودن`` خود چارهاى جز پخش آنها ندارد. |