كارگران
و دانشآموزان
جلسۀ بخش فارسي راديو بي بي
سي، 1952
در گرماگرم ماجراى نفت، كاركنان ايرانىِ بىبىسى كه با قراردادهاى
كوتاهمدت استخدام شده بودند، با اين استدلال كه نمىتوانند در چنين جوّ
خصمانهاى به ايران برگردند، توانستند قرارداد دائم بگيرند.
با تشديد كشمكش بر سر نفت، دوستان انگلستان در ايران (يا به گفته سفارت
انگلستان، ''طبقه زميندار``) ''براى رهايى از دست كمونيسم`` به انگلستان
دل بسته بودند، اما ساير ايرانيان، از جمله آنها كه به بىبىسى نامه
مىنوشتند، همچنان از دكتر مصدق و جنبش ملىكردن نفت ايران حمايت مىكردند.
يكى از شنوندگان در سال 1330 در نامهاى به بىبىسى نوشت ''جنبش ملى كردن
نفت از انقلاب مشروطه براى ايران ذيقيمتتر است.`` شنونده ديگرى نوشت در
سال 1300 وقتى همراه برادرش در استخدام شركت نفت ايران و انگليس بود
''مانند حيوانات از ما كار مىكشيدند. غذاىمان مشتى آرد و كاسهاى آب گرم
بود. نه خانهاى، نه اتاقى و نه حتى چادرى داشتيم كه در آن بخوابيم. زير
آفتاب سوزان كار مىكرديم و شبها مثل حشرات زير تختهسنگها مىخوابيديم.
روزى صد نفر مىمردند.`` نويسنده در ادامه مىگويد 10 سال بعد طى ديدارى از
انگلستان ديده بود كه كارگران انگليسى هفتهاى سهچهار پوند حقوق مىگيرند
و دريافته بود كه در ''شما [انگليسىها] اثرى از عدالت نيست و به برابرى
اعتقاد نداريد.``
شنوندگان ديگرى نيز شركت نفت ايران و انگليس را عامل مشكلات ايران
مىدانستند و با گفتارهاى بىبىسى درباره نفت مخالفت مىكردند. در يكى از
نامهها آمده بود اگر ملىكردن نفت بيشتر به زيان انگلستان است تا ايران،
پس چرا ''انگليس اين همه سر و صدا راجع به آن راه انداخته؟`` يكى ديگر از
شنوندگان اين پرسش را مطرح مىكرد كه ''چرا تمام ملل خاورميانه از انگليس
بيزارند؟`` يك نفر ديگر اظهار اميدوارى كرده بود كه به سلطنترسيدن ملكه
اليزابت كمك خواهد كرد مسئله نفت بهطور مسالمتآميز حل و فصل شود.
در برخى نامهها از شوروى هوادارى شده بود اما يكى از شنوندگان در نامهاش
مىنويسد ''چرا اجازه نمىدهند مردم بروند با چشم خودشان اين بهاصطلاح
بهشت موعود را ببينند.`` شنوندهاى از سارى مىنويسد ''همراه دوستانش در
مدرسه`` چند كتاب حاوى حقايق راجع به كمونيسم را بهمنظور مقابله با
تبليغات كمونيستى انجمن دوستداران صلح كه سنگر حزب توده بود توزيع
كردهاند. همين شنونده مىنويسد ''اما متأسفانه كتاب كافى در اين زمينه
نداريم. اگر بتوانيد براى ما چند كتاب ضدكمونيستى (به هر زبانى كه باشد)
بفرستيد خيلى ممنون خواهيم بود.``
از كازرون شنوندهاى كه خود را ''دانشآموز دبيرستان`` معرفى كرده است
مىنويسد يكى از آموزگارانش ''عضو حزب توده و خائن به وطن است و سعى دارد
دانشآموزان كلاس را فريب بدهد.`` وى مىنويسد ''فقط من و دوستم در برابرش
ايستادهايم و سعى مىكنيم چشم ساير بچهها را نسبت به اعمال او باز
كنيم.`` اين نويسنده هم از بىبىسى درخواست كرده است كه برايش ''كتابى به
فارسى`` بفرستد تا بتواند بهتر با آموزگار بحث كند اما دوست ندارد كه نام
يا درخواستش از راديو پخش شود. وى اعلام مىكند ''با كمال ميل حاضرم در
اينجا هر كارى كه بخواهيد انجام دهم.``
وزارت خارجه انگلستان از بىبىسى نام و نشانى شنونده مذكور را درخواست كرد
زيرا ''ممكن است از دست اين دانشآموز كمكى بر آيد.`` وزارت خارجه انگلستان
افزوده بود كه ''طبيعى است بايد خيلى احتياط كنيم مبادا اين فرد لو برود.``
در ضمن وزارت خارجه پيشنهاد كرد براى شنونده مذكور ''از سفارت انگلستان در
تهران چند كتاب`` ارسال شود. بىبىسى درخواست كرد كه كتاب از لندن و از
طريق خود بىبىسى ارسال شود.
سرهنگِ خفته
در سال 1331 در بيشتر نامهها هنوز احترام به مردم انگلستان و علاقه به بخش
فارسى بىبىسى ديده مىشد. شنوندهاى از اصفهان مىنويسد برنامههاى
بىبىسى ''اسباب خشنودى`` است و تفاوت ميان اين برنامهها و برنامههاى
فارسى ساير كشورها مانند تفاوت ''ميان ماه من تا ماه گردون`` است.
شنوندهاى از نهاوند مىنويسد: ''حُسن برنامه شما اين است كه با هر
سليقهاى جور است.`` از شيراز، شنونده ديگرى از كاركنان بخش فارسى بىبىسى
تمجيد مىكند زيرا ''بهترين و هنرمندانهترين وجوه فرهنگ باستانى ايران را
از طريق مهمترين ايستگاه راديويى جهان به گوش شنوندگان مىرسانند.``
اما كسانى، عمدتاً از اخبار و تفسيرهاى مربوط به مناقشه نفت، عصبانىاند.
پس از پخش گزارشى از بىبىسى كه در آن گفته شده بود حال دكتر فاطمى خوب
نيست، يكى از شنوندگان به بىبىسى مىنويسد ''علىرغم تبليغات كذب و
تحريفآميز راديو لندن`` حال دكتر فاطمى '' كاملاً خوب`` است. اين شنونده
مىنويسد ''به حمداللَّه گلولهاى كه از اسلحه تروريستهاى لندن شليك شده
بود به خطا رفت. مرگ بر دروغپردازان بىشرم لندن!``
يكى از مفسران بىبىسى به نام سرهنگ پايباس كه سابقه كار در بخش اطلاعات
سياسى وزارت خارجه انگلستان داشت خشم بسيارى از شنوندگان را برانگيخت،
بخصوص پس از آنكه در مطلبى نوشت ''دكتر مصدق در انتخابات، آزادى
رأىدهندگان را زير پا گذاشت``، ''ذخاير ارزى را تلف كرد`` و ''اسباب رنجش
دربار، مجلس سنا، ايالات متحده و افكار عمومى جهان شد.`` يكى از شنوندگان
در واكنش به اين برنامه مىنويسد: ''جناب سرهنگ، شما نمىتوانيد رهبران
بزرگ ما را لجنمال كنيد، رهبرانى كه نامشان با حروف درشت در مهمترين
روزنامههاى جهان ثبت شده است. باز هم تكرار مىكنم كه مصدق و ساير رهبران
[ايران] نه كمونيست هستند و نه تروريست و اين بار انتخابات ما يكى از
آزادترين و عادلانهترين انتخاباتى است كه در ايران برگزار شده. از نظر ما
روسيه، امريكا و انگلستان فرقى با هم ندارند و ديگر اجازه نمىدهيم هيچ
كشور بيگانهاى در امور داخلى ما دخالت كند.``
شنوندۀ ديگرى پيامى فرستاده و خواستار آن بود كه ''گويندۀ خوابآلوده
بىبىسى`` آن را براى سرهنگ پايباس ترجمه كند و بهعنوان ''سرود
صبحگاهى`` بخواند و به او بگويد كه ''در خواب است``. اين شنونده مىنويسد
''اى پير سرهنگ گمراه و منحرف، بدان كه ايرانيان با موعظه تو اغفال
نمىشوند... ما ديگر نه انگليس مكـّار را مىخواهيم نه روسيه احمق را و نه
امريكاى متكبر را``. اين نويسنده سپس به انگليسيهايى كه از ايران خارج شده
بودند هشدار مىدهد اگر ''به آبادان پا بگذارند با چوب به سراغ آنها خواهيم
رفت.`` سپس انگلستان را مستقيماً مخاطب قرار مىگيرد: ''اى روباههاى احمق،
هرگز به ذهنتان خطور نمىكرد كه روزى خشمگين شويم و گلويتان را با دندان
پاره كنيم.`` اما نويسنده در پايان با لحنى گلايهآميز مىنويسد ''لطفاً
اجازه بدهيد فكر خوراك و پوشاكمان باشيم. چرا اين قدر غيرانسان هستيد؟ چرا
نمىخواهيد ما هم يك هزارم آنچه شما داريد داشته باشيم و ميل داريد پسماندۀ
شما را بخوريم؟``
شنونده ديگرى، با احساساتى متناقض، كاركنان ايرانى بىبىسى را ''اخلاف
داريوش`` مىنامد كه، ''به عللى غيرقابل ذكر``، ''طبيعت خائنانهشان`` را
بروز دادهاند. اما همين شنونده در پايان نامهاش مىنويسد ''چون دلم
نمىخواهد خيال كنيد از دست شما عصبانى هستم، تقاضا دارم ترانهاى براى
خواهرزادهام پخش كنيد.``
درخواست پخش آهنگ، عمدتاً ايرانى، بسيار زياد بود، و همچنين نامه درباره
موضوعهايى غير از سياست و نفت. شنوندهاى از قم كه برنامه آموزش انگليسى
بهنظرش خستهكننده مىرسد خواستار تعطيل اين برنامه مىشود؛ برخى ديگر
خواستار دو برابر شدن اين برنامهاند. شنوندهاى نوشته است گفتارهاى پزشكى
را كه توسط پزشكى ايرانى اجرا مىشود گردآورى مىكند و به صورت كتاب
درمىآورد.
در برخى نامهها از نمايشنامههاى بخش فارسى مثل نمايشنامۀ
بيژن و منيژه
تمجيد شده؛ برخى خواستار نمايشهاى كمدى بيشترى هستند. شنوندهاى از كرمان
تقاضا مىكند به خاطر عمويش كه ''هرگز نمىخندد و مدام غصّه مىخورد``
برنامههاى كمدى پخش شود. سه سال پيش از آن، طى ديدار وولارد، رئيس بخش
فارسى بىبىسى از ايران، شنوندهاى در آبادان گفته بود ''ايران كشور غم
است. سعى كنيد ما را بخندانيد.`` وولارد در گزارشش نوشته بود: ''مطمئنم
گنجاندن مايههاى طنز در برنامه باعث خوشحالى شنوندگان بسيارى مىشود.`` |