م. قائد                                           


    

     M. Ghaed

 

 

 

صفحة‌ اول    مقاله / گفتگو/ گفتار            فهرست مطالب½سرمقاله ها

 آرشيو لوح 

 

 سياست روز
و مناقشه بر سر كتاب درسى

فرناز شهيدثالث‏

در سال تحصيلى 79 ـ 1378، تعدادى از كتابهاى درسى، از جمله كتاب تاريخ ايران براى دوم دبيرستان، تغيير كرد و يكى از اختلاف نظرها بر سر اين كتاب بود. برخى مى‏گفتند ارائة چنين ديدگاههايى به‏عنوان درس رسمى قابل قبول نيست. كسانى مى‏گفتند واقعيات گذشته به مقتضيات روز ارتباطى ندارد.

برخى نشريات خرده گرفتند كه در اين كتاب، تاريخ تحريف شده است. مهمترين مواردى كه بر آنها انگشت گذاشتند: 1) حذف زمينه‏هاى مذهبى از فهرست علل حركتهاى اجتماعى، مثلاً انقلاب مشروطيت؛ 2) تأكيد افراطى بر فرهنگ ايرانى در مقابل فرهنگ اسلامى؛ 3)تطهير افراد وابسته به محافل فراماسونى، نظير ملكم‏خان و تقى‏زاده؛ 4) حذف بسيارى از مواضع انقلابى شهيد مدرس؛ 5) حذف نقش علما در جرياناتى مثل تدوين قانون اساسى و تصوير نسبتاً منفى و مبهم از شيخ فضل‏اللَّه نورى؛ 6) مطرح‏كردن افراطى نام مصدق و تطهير او با رويكرد خاص ليبرالها؛ 7) افراط در ارائه خدمات مهندس بازرگان به‏ويژه قبل از انقلاب؛ 8) مطرح‏كردن نام نهضت آزادى؛ 9) طرح نام آيت‏اللَّه منتظرى بدون ذكر نام ساير علما و عدم اشاره به سرنوشت ايشان در رويارويى با امام؛ 10) نامناسب‏بودن منابع و مأخذ ذكر شده در پايان كتاب.


كتاب قبلى تاريخ ايران كه بار ديگر در سال دوم دبيرستان به‏عنوان سه واحدِ اجبارى تدريس مى‏شود از پرانتقادترين كتابهاى درسى در زمينه علوم انسانى بوده است. اعتراضهاى دبيران و دانش‏آموزان مسئولان دفتر برنامه‏ريزى و تأليف كتاب درسى را بر آن داشت تا اقدام به تأليف كتاب جديدى كنند. در سال 1375 سه‏ نفر را به اين كار گماردند: عمادالدين باقى، نصراللَّه صالحى و جواد عباسى. كتاب جديد، پس از تكميل و اصلاح، در اختيار دبيران و دانش‏آموزان قرار گرفت، اما پس از يك ترم، تدريس آن بنا به دلايلى متوقف شد. به مقايسه‏اى اجمالى ميان اين دو كتاب مى پردازيم.

 

 

 

 

  

اگرچه وقايع تاريخى غيرقابل تغييرند، در مقايسه كتابهاى جديد و قديم تاريخ ايران، با دو محتواى متفاوت روبه‏روييم. اين تفاوت به نوع نگرش به تاريخ و تدوين دو كتاب باز مى‏گردد كه در برخى مباحث با هم مغاير و حتى گاهى متضادند.

در كتاب قبلى كه تاريخ ايران ''از صفويه تا دوران معاصر" روايت شده، نوعى نگرشِ به‏اصطلاح تك‏بعدى وجود دارد كه همواره از سوى دو گروه دبيران و دانش‏آموزان با انتقاد مواجه بوده است. دبيران، هنگام تدريس، غالباً بر محتواى كتاب مطالبى افزوده يا در شكل كلى آن تغييراتى مى‏دهند تا در دادگاه وجدان خود محكوم نباشندالبته به دانش‏آموزان توصيه مى‏شود براى روز امتحان همان مطالب موجود در كتاب را حفظ كنند.

از سوى ديگر، بسيارى از دانش‏آموزان اعتقاد دارند كه اين كتاب حجيم، علاوه بر اينكه براى امتحان پايانى دردسرساز است، كشش و جاذبه چندانى ندارد و بيشتر كسل‏كننده است تا آموزنده. دانش‏آموزان كه، بنا به شرايط خاص سنى، براى هر واقعه‏اى جوياى علت و دليل هستند و حتى دوست دارند با مطالبى كه در كتاب وجود دارد به‏نوعى مخالفت كنند، انتقادات زيادى به متن كتاب دارند: چرا در كتاب ما هميشه همه چيز سفيد يا سياه است؟ چرا پادشاهان هميشه افرادى بى‏كفايت و نالايق بوده‏اند؟ چرا هميشه دولتهاى استعمارگر عامل عقب‏ماندگى و شكستهاى ما بوده‏اند؟ آيا واقعاً مردم ايران در طول دوره‏اى بيش از 100 سال آنچنان در خواب غفلت بوده‏اند كه نفهميده‏اند سران كشور سرسپرده و وطن‏فروشند؟ چرا مصلحان كشور هميشه از روحانيون هستند؟ و بسيارى چراهاى ديگر.

يكى از دبيران تاريخ در اين مورد مى‏گويد: ''در طول سالهايى كه اين كتاب را تدريس كرده‏ام همواره با چنين سؤالهايى از جانب دانش‏آموزان مواجه بوده‏ام. البته هميشه سعى كرده‏ام در حد توانم از كتاب تاريخ دفاع كنم، ولى مى‏دانم كه حق با دانش‏آموزان است. متأسفانه ما تنها قسمت كمى از تاريخ معاصر ايران را تدريس مى‏كنيم."

دانش‏آموزان مى‏خواهند خود با تجزيه و تحليل مسائل به قضاوت در مورد تاريخ و شخصيتهاى تاريخى بپردازند. از اين رو اكثر آنها به طرز نگارش كتاب قبلى اعتراض دارند و معتقدند اين نوع نگارش به كسى اجازه تفكر نمى‏دهد. مؤلفان در مورد اشخاص به صراحت اظهارنظر مى‏كنند و صفاتى را كه دوست دارند براى آنها ذكر مى‏كنند. معلمان مى‏گويند اگر خود دانش‏آموزان با بررسى تاريخ به همان نتيجه برسند به مراتب مفيدتر خواهد بود. دانش‏آموزى مى‏گويد: ''مؤلفان كتاب براى هرچه خوبتر يا بدتر نشان‏دادن اشخاص و وقايع تمام تلاش خود را به كار برده‏اند و به شكلى مغرضانه تاريخ‏نگارى كرده‏اند."

 

  

براى مثال، در مورد اقامت موقت امام در كتاب اول مى‏خوانيم: ''امام پس از بازگشت از بهشت زهرا در يك اقامتگاه ساده در جنوب شهر تهران منزل گزيدند." همين مطلب در كتاب جديد به اين شكل نوشته شده: ''امام خمينى پس از بازگشت از بهشت زهرا در يكى از محله‏هاى مركزى تهران اقامت گزيدند." همچنين در بخشى از كتاب قبلى آمده است: ''روز پانزدهم بهمن‏ماه اعلام شد امام، مهندس بازرگان را بدون در نظر گرفتن روابط حزبى و بستگى به گروهى خاص ــــ ‏يعنى نهضت آزادى‏ ــــ به نخست‏وزيرى برگزيده و مأمور تشكيل دولت موقت كرده است."

در مورد دكتر مصدق، در متن كتاب هر جا نام مصدق ديده مى‏شود پسوند ''غربى‏" نيز به چشم مى‏خورد. به جملاتى از صفحه 160 كتاب توجه كنيد: ''... مصدق كه به دليل طرز فكر غرب‏گرايانه‏اش..."؛ ''طرز فكر غربگرايانه مصدق سبب شد..."؛ ''مصدق بيش از آنچه قاطعيت يك رهبر انقلابى را داشته باشد پايبند اصول دموكراسى غربى بود..."؛ ''مصدق به دليل همين بينش سياسى غربى كه به كلى غلط بود..." پافشارى و موضعگيرى مؤكّد (پنج جمله با يك مضمون در يك صفحه) بيش از اينكه منظور نويسنده را برآورد، تأثير منفى ايجاد خواهد كرد.

در كتاب جديد سعى شده دانش‏آموزان با مسائل تاريخى به شكلى تحليلى و فعّال ــــ ‏نه به‏عنوان شنوندة منفعل ــــ ‏درگير شوند. براى اين منظور، قسمتهايى چون ''پرسشهاى نمونه‏"، ''انديشه و جستجو"، ''فكر كنيد و پاسخ دهيد"، ''يك توضيح‏" و ''بيشتر بدانيد" به كتاب اضافه شده كه بسيارى از اين قسمتها با كلمات ''به نظر شما" آغاز مى‏شود. اين جنبه، بيانگر ارزشى است كه مؤلفان براى دانش‏آموزان قائل‏اند. دانش‏آموزانى كه، به گفته دبيرانشان، بايد به همه چيز اهميت بدهند جز نظرات خودشان. علاوه بر اين، وقتى دانش‏آموز مى‏بيند سه صفحه نخستين كتاب (سخنى با دانش‏آموزان) به او تعلق دارد، نه تنها با روش كلى كتاب آشنا مى‏شود، بلكه با كتاب ارتباط بهترى برقرار خواهد كرد.

در مورد اثرات مثبت يا منفى طرح پرسشهاى نمونه در پايان هر فصل، معلمان عقيده دارند كه به طور كلى الگودادن به دانش‏آموز در قالب طرح پرسش تا حدودى خوب است، زيرا به‏هرحال دانش‏آموز مى‏خواهد از اين كتاب نمره بياورد. پس لازم است با نوع سؤالات امتحانى آشنا شود. همچنين در مورد مطالبى كه مطالعه آنها اجبارى نيست‏ ــــ قسمتهاى رنگى كتاب‏ ــــ تجربه ثابت كرده است كه در مواردى كه دانش‏آموز مجبور به يادگيرى نباشد، اشتياق بيشترى از خود نشان مى‏دهد و بازده بيشترى دارد.

يكى از دبيران تاريخ در اين باره مى‏گويد: ''بسيار پيش آمده كه من براى شروع درس، مطلب يا خاطره‏اى تعريف كرده‏ام. دانش‏آموزان نه يادداشت كرده‏اند و نه اجبارى به گوش‏دادن داشته‏اند. هر هفته كه مطالب كتاب را پرسيده يا امتحان گرفته‏ام، دانش‏آموزان آن خاطره را نوشته‏اند و به مطالب كتاب هيچ اشاره‏اى نكرده‏اند."

بنابراين با استفاده از اين روش مى‏توان سطح اطلاعات و بار علمى دانش‏آموزان را افزايش داد. وجود درسهاى آغازين كتاب در مورد مفهوم تاريخ و ضرورت آشنايى با آن، و شرح مختصرى از كل تاريخ ايران تا دوره معاصر، باعث شده دانش‏آموزان با فضاى كلى كتاب آشنا شوند. يكى از دانش آموزانى كه از كتاب قبلى استفاده كرده است مى‏گويد: ''تعداد زيادى از ما كه تاريخ باستان را نگذرانده بوديم، براى شروع كتاب به مشكل برخورديم. جمله اول كتاب اين بود: 'پس از سلطه مغولان دگرگونيهايى در ايران ايجاد شد.` يادم مى‏آيد تا خواستم بفهمم موضوع كتاب چيست جلسه اول تمام شده بود."

در كتاب جديد فصول مربوط به سلسله‏هاى صفويه، افشاريه و زنديه كه در كتاب قبل در بخشهاى جداگانه و به صورت مفصّل از آنها صحبت شده بود به شكل فشرده و گذرا مطرح شده‏اند كه گاهى به دليل عدم توضيح نكات ريز، مخالفتهايى با آن شده‏است.

موضوع جالب توجه ديگر ذكر برخى اسامى و توضيحات بجا در كتاب جديد است كه قبلا وجود نداشته و حتى گاهى دبيران در پاسخ به سؤالات دانش‏آموزان از اشاره مستقيم به آنها خوددارى مى‏كردند.

اضافه‏شدن چنين قسمتهايى به كتاب باعث مى‏شود دانش‏آموزان با اشتياق بيشترى به مطالعه بپردازند. براى مثال، نام‏بردن از «انجمن زنان نقاب‏پوش» و توضيح فعاليتهاى آنان در انقلاب مشروطه، به نقل از احمد كسروى، توضيحى در مورد واقعه آدم‏سوزى سينما ركس تحليلهايى از فعاليتهاى كمونيستها و توده‏اى‏ها و نقش آنها در مجلس، اشاره به فراماسونرها و تأسيس فراموشخانه در ايران و همچنين توضيحات نسبتاً مفصّلى از فعاليتهايى كه در زمان ملى شدن صنعت نفت انجام گرفت ارائه شده است. اين اشارات و توضيحات مستدلّ تاريخى به دانش‏آموزان كمك مى‏كند در مورد وقايع تاريخى نگرشى واقع‏گرايانه‏تر و روشن‏تر داشته باشند.

همچنان‏كه پيشتر اشاره شد، يكى از اشكالات مهم وارد به كتاب قبلى، توجه صرف به مقوله دخالتهاى دولتهاى استعمارگر در امور داخلى ايران بود. در كتاب جديد علاوه بر پرداختن به اين عامل، به عوامل زيربنايى از قبيل منابع اقتصادى، ارتباطات و حمل ونقل، جمعيت، شهرنشينى و روستانشينى، آموزش و پرورش، فعاليتهاى علمى، هزينه‏هاى دولت، دادگسترى و ارتش اشاره شده است. به عقيده كارشناسان، ذكر اين عوامل مى‏تواند قدرت تجزيه و تحليل دانش‏آموزان را افزايش دهد.

از ديگر نكات مثبت كتاب جديد ارائه فهرست منابع و مؤاخذ است. به اين ترتيب كسانى كه قصد مطالعه بيشترى در مورد تاريخ معاصر دارند مى‏توانند با رجوع به كتابهاى نام برده شده اطلاعات كامل‏ترى گردآورى كنند، هر چند كه اين كار باعث اعتراضهايى به اين كتاب شده است. در كتاب قبلى منبعى معرفى نشده بود.

بين عكسهاى چاپ شده در دو كتاب تفاوت بسيار است. عكسهاى عمدتاً سياه سفيد كتاب قبلى از تنوع چندانى برخوردار نيستند و از برخى افراد كه در متن كتاب از آنها نام برده شده و دانش‏آموزان غالباً اشتياق زيادى به ديدن چهره آنها دارند تصويرى ديده نمى‏شود. در مورد بعضى تصاوير، براى بيننده اين شبهه ايجاد مى‏شود كه انتخاب‏كننده تصاوير به برخى سازندگان بزرگ تاريخ ايران، با غرض‏ورزى نگاه كرده‏اند. اين عوامل، همراه با صفحه‏آرايى‏هاى غيرهنرى كتاب و رنگهاى استفاده شده در روى جلد، دانش‏آموزان را هرچه بيشتر از كتاب دور كرده است. در مقابل، چاپ عكسهايى از ايران قديم، دولت موقت ملى، اعضاى اولين دوره مجلس و على شريعتى، و نيز رنگى و متنوع‏شدن بقيه عكسها در كتاب جديد، انعكاس خوبى در بين دانش‏آموزان داشته است.

يكى از دبيران تاريخ ضمن عالى دانستن كتاب جديد، در مورد شكايت عده‏اى از دبيران به تدريس اين كتاب مى‏گويد: ''تا جايى كه به خاطر دارم، در جلسه‏اى كه براى آشنايى دبيران با كتاب جديد تشكيل شده بود حتى يك نفر هم به محتواى اين كتاب اعتراض نداشت. در واقع احساس ما اين است كه كتاب جديد به شكلى به واقعيت نزديك‏تر و پاسخگوى بسيارى از سؤالهاى دانش‏آموزان است. اگر شكايتى صورت گرفته باشد مى‏توان دو دليل براى آن ذكر كرد: گرايشهاى سياسى معترضان يا آسان‏طلبى عده‏اى معدودى از دبيرانِ تاريخ كه در اين رشته تحصيل نكرده و صرفِ مطالعه كتاب درسى را براى تدريس كافى مى‏دانسته‏اند. محتواى كتاب جديد به شكلى است كه براى تدريس، معلمان بايد پابه‏پاى دانش‏آموزان مطالعه كنند تا بتوانند پاسخگوى سؤالهاى آنها در مورد وقايعى كه در متن يا به صورت خلاصه در پاورقى‏ها آمده است باشند. اين به مذاق برخى چندان خوشايند نيست."

بيشتر دبيران تاريخ نگرش و نگارش فراجناحى كتاب جديد، ذكر فعاليتهاى مثبت يا منفى بعضى اشخاص در آن و چاپ بعضى عكسها (بخصوص عكس دكتر مصدق روى جلد) و نام مؤلفان كتاب را از جمله دلايل متوقف‏كردن تدريس آن مى‏دانند. دانش‏آموزان نيز به‏طور نسبى كتاب جديد را جذّاب مى‏دانند، از شيوه نگارش آن رضايت دارند و به‏طور كلى مطالعه آن را ترجيح مى‏دهند.

قطعاً در اين كتاب نيز نواقصى وجود دارد كه به مرور زمان و طى چند دوره تدريس (اگر تدريس آن ادامه يابد) مشخص خواهد شد، همچنانكه در كتاب قبلى اين اشكالها پس از ده سال تدريس مشخص شد و به تأليف كتاب جديد انجاميد.
 

 

  

قابل اصلاح و بهبود است، نزاع لازم نيست
بخشى از گفتگوى افشين اميرشاهى (روزنامة همشهرى، 5 ارديبهشت 1379) با حسين مظفر، وزير آموزش و پرورش، دربارة كتابهاى تاريخ سال دوم دبيرستان‏

مشكل كتاب قديم چه بود؟ مشكل كتاب جديد چيست؟
ديدن همه چيز را از نگاه سياسى فضا را براى كشف حقايق آلوده مى‏كند. به كتابهاى قديم از جنبه‏هاى تراكم و نوع نگارش ايرادهايى مى‏گرفتند، ولى از جنبه‏هاى محتوايى ايرادى وارد نبود.

برخى معتقدند مهمترين ايراد كتاب قديم اين بود كه تصويرى آشفته از حكومت و مردم ايران در تاريخ معاصر ارائه مى‏داد. بر اساس اين كتاب مى‏توان تاريخ معاصر را تاريخ خيانت ناميد: خيانت در جنگهاى ايران و روس، خيانت در روابط خارجى و ...
يكى از عواملى كه باعث شد درباره اين كتابها تصميم‏گيرى شود همين موضوعات بود.

ولى مسائلى كه در اين كتاب مطرح شده تاريخ كشور ما را تشكيل مى‏دهد.
اين كتاب جديد به صورت آزمايشى مطرح شد. كتابى كه به‏صورت آزمايشى است تنها در يك دوره توزيع مى‏شود و معلمان و دانش‏آموزان درباره آن نظر مى‏دهند، نظريات گردآورى مى‏شود و سپس اصلاحات در آن اعمال مى‏شود. وقتى كه كتاب جديد منتشر شد، از جنبه نوع نگارش با استقبال مواجه شد. حسن نگارش آن را نفى نمى‏كنيم. اما همان ايراد احساس حقارت و سرشكستگى نسبت به گذشته تاريخى همچنان در اين كتاب نيز مشاهده مى‏شود. يكى از ايرادهايى كه به كتاب جديد وارد مى‏شود اين است كه ايران عصر قاجار را بسيار سياه و بدون هيچ‏گونه دستاورد مثبت مى‏بيند و تنها فضاى فرهنگى غرب است كه آن را دوباره زنده مى‏كند. در اين كتاب، ايران مجذوب فرهنگ غرب شده و دربست در خدمت آنها قرار گرفته است. در حالى كه در كنار خيانتهايى كه شده و قراردادهاى بدى كه منعقد شده و نارسايى‏هايى كه وجود داشته است، افتخارات فراوانى هم داشته‏ايم. بعلاوه، نسيم اصلاحات در كشور ما تنها از غرب نوزيد. از سوى روشنفكران داخلى و مراجع دينى و متفكران الهى هم بود. ولى متأسفانه در اين كتاب خيلى كم به اين جنبه اخير بها داده شده است.

نكته سوم، غفلتهايى است كه در نگارش كتاب جديد صورت گرفته و باعث شده كه خدشه‏هايى به بعضى خطوط ثابت تاريخى ما وارد شود. در اين زمينه هم نگارندگان به بعضى از اين اشكالها اذعان كرده‏اند. مثلاً در تاريخ مشروطه و در برخورد با شيخ فضل‏اللَّه نورى كوچك‏نمايى شده است. در بعضى جاها به خاطر انقلاب مشروطه بزرگ‏نمايى صورت گرفته است.

در برابر اين كتاب دو راه داشتيم: نخست اينكه ايرادهاى آشكار و روشن كتاب جديد را اصلاح و ابلاغ كنيم. راه ديگر اين بود كه برخورد اصولى‏ترى داشته باشيم. احساس كرديم چون اين كتاب نقص دارد، فعلاً همان كتاب قبلى تدريس شود. ضمن اينكه كتاب جديد دوره آزمايشى‏اش را در طول ترم طى كرد. يك نگاه اين بود كه كتاب را به‏خاطر اشكالاتى كه دارد در طول ترم جمع كنيم. زير بار اين كار نرفتيم و تصريح كرديم كه نبايد به كتاب درسى به‏عنوان مسئله سياسى نگاه كرد. بلكه بايد بحث كارشناسى جدى‏تر درباره كتاب تاريخ صورت پذيرد. در نهايت، به اين نتيجه رسيديم كه بايد كتاب جديدى تدريس شود. اعتراضهايى كه مى‏شود از سوى دانش‏آموزان مانده از درس تاريخ است. بسيارى از دانش‏آموزان در ترم قبل كتاب تاريخ را خوانده‏اند و اينكه ما جلوگيرى كنيم و كتابها را جمع كنيم صحت ندارد و اين كتاب دوره آزمايشى خودش را طى كرده است. نقدهاى مختلفى در خصوص اين كتاب صورت گرفته و مى‏خواستيم اصلاحاتى روى كتاب انجام دهيم. سال آينده اين كتاب به سال سوم منتقل مى‏شود و براى اصلاح كتاب يك سال فرصت خواهيم داشت.

به‏نظر شما آيا حكومت بايد داراى حق انحصارى تعيين محتواى درسى باشد؟
آموزش و پرورش مسئول فرهنگى نظام سياسى كشور است. در همه دنيا همين طور است. اينكه فكر كنيم آموزش و پرورش بايد منفك از فرهنگ حاكميت باشد تلقى نادرستى است. اصلاً جوهر رسالت آموزش و پرورش مبتنى بر جوهر و ماهيت نظام حكومتى و سياسى است. آموزش و پرورش نيز توسط بخش سياسى نظام حكومتىِ هر كشورى شكل مى‏گيرد. اگر منظور اين باشد كه حاكميت بخواهد يك رشته اصول منطقى، عقلانى و علمى را حذف كند، اصلاً چنين نيست. آموزش و پرورش تاكنون چنين دخالتى نكرده است.

كتابهاى درسى ما در سازمانى طراحى مى‏شود داراى گروههاى علمى و هر گروه داراى شورايى مركب از صاحب‏نظران است. مؤلفان اوليه كتابى مى‏نويسند و در گروه دربارة كتاب كارهاى تحقيقى صورت مى‏گيرد. در شوراى گروه، صاحب‏نظران، معلمان و دانشگاهيان با نگاه وسيع‏ترى بررسى مى‏كنند و سرانجام كتاب ويراستارى و چاپ مى‏شود. بنابراين، تدوين كتاب درسى به اين معنى نيست كه تنها دخالت حاكميت باشد. بايد جهت‏گيرى از سوى حاكميت باشد، اما اينكه بياييم در تك‏تك بخشها و سرفصل‏ها نظارت داشته باشيم تاكنون سابقه نداشته است.

 

 

   نه معلم به كتاب اهميت مى‏دهد نه محصل

شيرزاد عبدالهى
دبير دبيرستانهاى تهران

لوح در نوشته كوتاهى با عنوان «كتاب تاريخ: سياست روز يا نگاه علمى» (شماره 7، دى‏ماه 1378) بار ديگر پرونده كتاب تاريخ معاصر سال دوم دبيرستان را گشود و در آن از قول بعضى نشريات نوشت كه گويا تاريخ معاصر ايران در اين كتاب ''تحريف‏`` شده است. اين ادعايى است كه روزنامه‏هاى جناح راست مطرح كرده و گام‏به‏گام، آموزش و پرورش را وادار به عقب‏نشينى كرده‏اند. از آنجا كه اين روزنامه‏ها انتقادهاى خود را در لفافه دفاع از ارزشهاى دينى و روحانيت مطرح مى‏كنند، مسئولان آموزش و پرورش تلاش مى‏كنند كه به هر طريق رضايت آنها را به دست آورند.

منتقدانِ كتابِ تاريخ معاصر، مطابقِ معمول، مدعى‏اند كه در اين كتابْ ارزشهاى دينى مورد تهاجم ليبرالها قرار گرفته و فرهنگ ايران در برابر فرهنگ اسلامى عَلَم شده است، روحانيونى مانند مدرس و شيخ فضل‏اللَّه نورى مورد بى‏مهرى مولفان كتاب قرار گرفته‏اند و، در مقابل، از محمد مصدق به نيكى ياد شده و پاره‏اى از روشنفكران لائيك و فراماسون تطهير شده‏اند.

مسئولان آموزش و پرورش ابتدا كوشيدند با طرح اين موضوع كه اين كتاب جديدالتأليف داراى اشكالاتى است و سال آينده مورد بازنگرى قرار مى‏گيرد بر آتش تند مخالفان آبى بپاشند. اما ظاهراً اين تاكتيك كارساز نشد. در مرحله دوم، آموزش و پرورش با صدور بخشنامه‏اى از معلمان تاريخ خواست كه اصلاحاتى را مطابق دستور وزارتخانه در متن كتاب به عمل آورند. در اين بخشنامه، بعضى از جملات حذف، جملاتى اضافه و بعضى از مطالب اصلاح شد. اين اقدام نيز نتوانست خشم منتقدان را فرو نشاند و در اوايل اسفند اين زمزمه در مدارس شنيده شد كه به معلمان تاريخ دستور داده‏اند كه فعلاً كتاب جديد را كنار بگذارند و كتاب قديمى را تدريس كنند.

اگر واقعاً انتقادهاى مطرح شده داراى مبناى علمى بود و از سوى متخصصان علم تاريخ و با ادلّه و مستندات علمى بيان مى‏شد، نيازى به جنجال آفرينى نبود. پرچمداران موجى كه عليه كتاب تاريخ ايران به راه افتاد، روزنامه‏هاى كيهان و رسالت بودند. انتقاد آنها جنبه علمى و تاريخى ندارد و با زبانى غير فرهنگى بيان مى‏شود. آنچه حساسيت آنها را به كتاب تاريخ معاصر برانگيخت، قرار گرفتن نام عمادالدين باقى در فهرست مؤلفان كتاب بود. اگر چنين نامهايى در فهرست مؤلفان كتاب فيزيك هم مى‏بود، آنها كتاب فيزيك را با ذرّه‏بين مورد بازبينى قرار مى‏دادند و دهها نكته انحرافى در آن مى‏جستند. وزارت آموزش ‏و پرورش مي توانست به جاى صدور بخشنامه‏هاى پى‏درپى و دادن وعدة تغيير محتواى كتاب تاريخ، نام يكى از مؤلفان را از پيشانى كتاب پاك ‏كند و رضايت منتقدان را به دست ‏آورد.

در مورد مضمون انتقادهاى اين دوستان گفتنى بسيار است. متأسفانه هنوز درك درستى از تاريخ به عنوان يك علم در محافل رسمى كشور ما جا نيفتاده است. تاريخ به‏شدت آميخته به سياست روز است. اين گرايش بين دولتمردان ما ديده مى‏شود كه وقايع تاريخى را براساس اوضاع جارى دستكارى كنند. روايت رسمى از تاريخ، به‏ويژه تاريخ معاصر، بسيار ساده‏انگارانه و سطحى و منطبق با صف‏بندى‏هاى سياسى بعد از انقلاب است. در اين نگاه، تاريخ مجموعه حوادث و وقايعى نيست كه به‏طور مستقل و خارج از اراده تاريخ‏نويس اتفاق افتاده است، بلكه حوادث تاريخى طورى اتفاق افتاده‏اند كه نظرات امروز ما را تأييد كنند. شخصيتهاى تاريخى همان نقشى را بازى مى‏كنند كه ما امروز براى آنها تعيين مى‏كنيم.

جرج اورول در كتاب 1984 دنيايى را پيش‏بينى مى‏كند كه انسانها در يك جامعه به‏شدت ايدئولوژى‏زده هيچ نقشى در تعيين سرنوشت خود ندارند. در اين دنيا، وزارتِ حقيقت عهده‏دار روابط عمومى و بخش اخبار و اطلاعات است و هرچند وقت يك‏بار به كنترل آرشيوها مى‏پردازد و كتابهاى قبلى را با وقايع جديد منطبق و اصلاح مى‏كند. كتابها و اسنادى كه مغاير با وضع موجود باشند و مضرّ تشخيص داده شوند معدوم مى‏شوند. گذشته دائماً در حال تغيير است و تاريخ بى‏وقفه بازنويسى مى‏شود.

در ايران، براساس يك نگاه كليشه‏اى، هركس علاقه‏اى به تجدد از خود بروز دهد ليبرال ناميده مى‏شود و بسيارى از شخصيتهاى تاريخى معاصر ايران در اين گروه جا مى‏گيرند. ليبرالها، امروز، آدمهاى بدى هستند، بنابراين ديروز و پريروز هم تحقيقاً نقش منفى داشته‏اند. همه سياستمدارانِ فكل‏كراواتى، نوكر و سرسپرده استعمار تلقى مى‏شوند. در مقابل، همه روحانيون، ضداستعمار و طرفدار استقلال و سربلندى كشورند.

معتقدين به نظريه سياه و سفيد با تناقضات حل نشدنى روبه‏رو مى‏شوند. به عنوان مثال، نقش روحانيون بزرگى مانند آيت‏اللَّه نائينى و آيت‏اللَّه سيد محمد طباطبائى در انقلاب مشروطيت را چگونه توضيح مى‏دهند؟ درباره مخالفت علماى بزرگ نجف با شيخ فضل‏اللَّه نورى چه مى‏توانند بگويند؟ كسانى كه مصدق را عامل استعمار معرفى مى‏كنند، براى كودتاى امريكايى 28 مرداد چه توضيحى دارند؟ اين تناقضات حتى دامن شخصيت عملگرايى مانند آقاى هاشمى رفسنجانى را هم گرفته است. وى مدتى پيش در يكى از خطبه‏هاى نماز جمعه مطلبى قريب به اين مضمون بر زبان جارى كرد كه مردم دولت مصدق را سرنگون كردند. اما از بد حادثه، همين چند روز پيش خانم آلبرايت به نقش آمريكا در واژگونى دولت مصدق اعتراف كرد.

در عالم واقع، تاريخ تابع تمايلات ذهنى تاريخ‏نويس نيست. شخصيتهاى تاريخى مستقل از تمايلات ما، آدمهاى زنده‏اى بوده‏اند كه در يك فضاى پركشاكش، براساس درك و تحليل خود از رويدادها عمل كرده‏اند. گاهى در درك روند حوادث دچار اشتباه شده‏اند. بعضى از آنها جاسوس و خائن و مزدبگير هم بوده‏اند. امروز براى ما آسان است كه، در نقش يك داور سختگير، براساس تمايلات خود به بازخوانى تاريخ نياكان خود بپردازيم و بر اشتباهات گريزناپذير اين يا آن شخصيت تاريخى، انگشت بگذاريم و به آنها انگ خائن، فراماسون، ليبرال و وابسته بزنيم. اگر اعمالِ شخصيتهاىِ تاريخى را جدا از زمينه اجتماعى آن مورد ارزيابى قرار دهيم، هيچ‏يك از شخصيتهاى تاريخى از اتهام مبرا نخواهد بود.

بحث شيرين كتاب تاريخ معاصر به‏شدت مورد علاقه نويسندگان مطبوعات است. اما شايد براى خواننده اين مطلب جالب باشد كه اين موضوع اصلاً در مدارس بازتابى ندارد. دانش‏آموزان و معلمان به قدرى گرفتارند كه فرصت پرداختن به چنين مسائلى را كه نيازمند اندكى فراغت خاطر است ندارند.

در دى‏ماه 1378 يكى از دبيرستانهاى منطقه 2 آموزش و پرورش تهران با دست‏زدن به ابتكارى جالب از آقاى عمادالدين باقى دعوت كرد كه در جمع معلمان تاريخ و دانش‏آموزان اين دبيرستان سخن بگويد و به ابهامات و سؤالهايى كه پيرامون اين كتاب وجود دارد پاسخ گويد. حدود 150 دانش‏آموز كلاسهاى دوم و بالاتر را در سالن امتحانات مدرسه جمع كردند تا سخنان آقاى باقى را بشنوند. دانش‏آموزان بسيار خوشحال بودند. اشتباه نكنيد، شادمانى آنها به خاطر ديدار با آقاى باقى نبود. آنها به خاطر تعطيل كلاس درس سر از پا نمى‏شناختند. هيچ خبرى به اندازه تعطيل كلاس و مدرسه دانش‏آموزان ما را خوشحال نمى‏كند. دانش‏آموزان حضور در هر جايى و شركت در هر برنامه‏اى را بر حاضر شدن در كلاس درس ترجيح مى‏دهند و هر كارى براى آنها دلپذيرتر از شنيدن سخنان معلم است. كلاس حكم قفس دارد و دانش‏آموز پرنده است. اين را همه مى‏دانند، اما احتمالاً بعضى ازخوانندگان محترم نمى‏دانند كه شادى معلمان از تعطيلى كلاس و مدرسه دست كمى از شادمانى دانش‏آموزان ندارد. شبهاى برفى زمستان، معلمان با علاقه ويژه‏اى به اخبار صدا و سيما گوش مى‏دهند. كلاسهاى انباشته از دانش‏آموز، در و ديوار فقرزده مدرسه و شيطنتهاى دانش‏آموزان كابوسى است كه معلم از آن مى‏گريزد.

آقاى باقى حدود يك ساعت درباره مسائل مربوط به كتاب تاريخ معاصر صحبت كرد، اما همهمه هردم فزاينده دانش‏آموزان تا پايان سخنرانى قطع نشد. حتى حضور معاون مدرسه و معلم تاريخ بر روى سن و چشم‏غره‏هاى تهديدآميزشان هم نتوانست بچه‏ها را ساكت كند: علاقه‏اى به بحث تاريخ نداشتند. آقاى باقى احتمالاً متوجه شد كه دانش‏آموز و معلم از كتاب درسى و مباحث آن برداشت ديگرى دارند كه با برداشت نويسنده كتاب يا ناظر سياسى متفاوت است.

نظام آموزشى
ما، اگر بتوان آن را نظام ناميد، به كلى با تفكر، استدلال، نوآورى و مباحثه مخالف است. درس مجموعه‏اى است از احكام مطلق كه دانش‏آموز بايد بدون چون‏وچرا بپذيرد. يادگيرى براى آن نيست كه دانش‏آموز با مجهزشدن به دانش و بينش جديد بتواند راه خود را در جامعه بيابد و ادامه دهد. كتاب و درس مدرسه هيچ ارتباطى با زندگى واقعى ندارد. غايت نظام آموزشى ما قبول شدن در كنكور دانشگاه است. براى دانش‏آموز و معلم چه فرق مى‏كند كه مطالب كتاب مبتنى بر واقعيت باشد يا نباشد؟ مسئله مهم اين است كه مطالب كتاب جمع و جور و طبقه‏بندى شده و منظم باشد، مطالب به صورت جزمى و قطعى بيان شده و بتوان آنها را به صورت سئوال و جواب مطرح كرد. مهمترين عامل موفقيت دانش‏آموز داشتن حافظه‏اى قوى است كه به مدد آن مطالب پرحجم كتابهاى درسى را در ذهن خود حفظ كند. آن ظرافتهايى كه مورد علاقه يك عنصر سياسى است دانش‏آموز را به‏كلى گيج و مبهوت مى‏كند. دانش‏آموز تعدادى حقايق قطعى و قابل بسته‏بندى در قالب سئوال و جواب مى‏خواهد.

وضع معلم خسته تاريخ هم مشابه دانش‏آموز و احتمالاً بدتر از اوست. دبير آموزش و پرورش ليسانسيه‏اى است كه نتوانسته كارمند بانك شود و به دليل نداشتن پارتى نتوانسته است در وزارت امور خارجه و نفت و ... استخدام شود. او از همان روز اول كار احساس غبن و سرخوردگى مى‏كند. هر وقت هم به كمبود حقوق و امكانات اعتراض مى‏كند، مقامات رسمى، قانون نظام هماهنگ را مانند چماق بر سر او مى‏كوبند و به او اطمينان مى‏دهند كه حقوق يك معلم با دريافتى كارمند وزارت خارجه، نفت، بانكها و شركتهاى دولتى فرق نمى‏كند. مدير ليسانسيه آموزش و پرورش مى‏داند كه حقوق او از كارگر ساده ايران خودرو به مراتب كمتر است. تازه، امروز كسى به حقوق رسمى فكر نمى‏كند، اكثر مشاغل داراى مزاياى جانبى‏اند. آيا شغل معلمى داراى مزاياى جانبى است؟ بله، حدود يك درصد معلمان از طريق بازار پر هرج‏ومرج آموزشگاههاى خصوصى و تدريس خصوصى به نان و نوايى رسيده‏اند، اما 99% معلمان با معمّاى پيچيده و حل نشدنى تأمين حداقل معيشت دست به گريبانند و ظاهراً هيچ راهى براى بهبود وضع معيشتى يك ميليون معلم وجود ندارد. كم نيستند دبيرانى كه در هفته 72 ساعت تدريس مى‏كنند. عده‏اى هم به مشاغل دوم و سوم روى آورده‏اند. از اين معلمها چه انتظارى داريد؟ در و ديوار فقرزده مدرسه حال معلم را به هم مى‏زند. ديدن دانش‏آموزان شيطان و پر انرژى كه به همه چيز توجه و علاقه نشان مى‏دهند الاّ درس و مشق، معلم را به خشم مى‏آورد. تكرار، تكرار، تكرار. دبير تاريخ، در كنار همه اين مسائل، بايد مواظب باشد حرفى نزند كه خداى نخواسته بوى ليبراليسم و ملى‏گرايى و غيره از آن به مشام برسد. بعضى اتاقها در اداره منتظرند كه معلمانى را كه از راه راست منحرف مى‏شوند هدايت كنند. معلم در چهارچوب كتاب زندانى است و اصلى‏ترين كار او اين است كه متن كتاب را به صورت سؤال و جواب در آورد. در اين صورت، كتاب از حالت مجموعه هدفدار خارج مى‏شود و به صورت اجزاء پراكنده و بى‏ربطى در مى‏آيد كه فقط به درد امتحان‏دادن و نمره‏گرفتن مى‏خورد.

عده‏اى تصور مى‏كنند اگر كتابهاى درسى اصلاح شود، همه چيز درست مى‏شود. اما بهترين كتاب در دست معلم و براساس نياز دانش‏آموزان مُثله و تكه‏پاره مى‏شود و تبديل به مجمع‏الجزايرى از مطالب بى‏ارتباط و حافظه‏پركن مى‏گردد. بعضى شعار شايسته‏سالارى سر مى‏دهند و فكر مى‏كنند با تغيير مديريت عالى آموزش‏وپرورش كارها سامان مى‏گيرد، اما بهترين مديرانى كه با آرزوهاى دور و دراز مسئوليت قبول مى‏كنند، بعد از مدتى تبديل به مهره‏هاى رام سيستم بوروكراتيك مى‏شوند و در قفس روزمرّگى گرفتار مى‏مانند. بعضى انجمنها و گروههاى معلمان تصور مى‏كنند ريشه مشكلات در اوضاع نابسامان معيشتى معلمان است و، مثلاً، اگر حقوق معلمان سه برابر شود همه مسائل حل مى‏شود.

هركس گوشه‏اى از مسايل را مى‏بيند. بايد اول ببينيم مشكلات كليدى آموزش‏وپرورش كدامند. داشتن نگاه استراتژيك باعث محدوديت بينش و طرح پراكنده مسائل مى‏شود. صاحب‏نظران آموزش و پرورش بايد نخست به طرح سئوال بپردازند: هدف آموزش و پرورش چيست؟

براساس هنجارهاى كنونى، فارغ‏التحصيل دبيرستانهاى ما بايد واجد كدام مختصات علمى، اجتمايى و اخلاقى باشد؟ چرا متوليانْ در بيست سال گذشته بر اساس نيازهاى جامعه تئورى آموزشى طرح نكرده‏اند؟ چرا در اين مدت حتى يك تحقيق جدّى و علمى درباره آموزش و پرورش انجام نشده است؟ چرا فضاى آموزش و پرورش به گونه‏اى است كه اهل فكر را فرارى مى‏دهد؟ علل ازخودبيگانگى حاكم بر نيروى انسانى آن چيست؟

به‏رغم تأكيدها بر محورى‏بودن نقشِ آموزش و پرورش، در عمل، اين وزارتخانه به حال خود رها شده و روزمرّگى و تمايل به حفظ وضع موجود، سياست رسمى مديريت عالى آن است. بزرگترين نقطه قوت آن وجود يك ميليون معلم است كه مى‏توان آنها را اصلاح‏طلبان خاموش ناميد. اما همين عامل مسئولان را از پيامدهاى اصلاحات اساسى مى‏ترساند. آنها نگران آزادشدن غول از بطرى هستند و ترجيح مى‏دهند وضع فعلى ادامه پيدا كند؛ و ادامه وضع كنونى يعنى تداوم بحران و ناديده‏گرفتن عواقب آن.

 

* شمارة هشتم، خرداد 1379
 

رويكرد عمده در كتاب تاريخ مدارس ايران     

 

 تاريخ  به روايت كتاب درسى

 

 

 

editor@lawhmag.com

 mGhaed@lawhmag.com  

نقل مطالب اين سايت با ذكر ماخذ يا با لينك آزاد است.

X