منظورم همان ارتباط با قدرت بود، يعنى
يك گروه كه ارتباط با قدرت دارد مىآيد اين نظر را طرح مىكند.
ـــ
در مقام طرح مسئله اين امكان وجود دارد. پيشنهاد از بيرون
داده شد ولى استعداد اجراى پروژه در انجمن اسلامى وجود داشت. در آنوقت
خيلىها مىگفتند اصلاً چرا مثل بچه آدم درس بخوانيم و به دانشگاه برويم و
مهندس بشويم؟ همانطور كه انقلاب ثابت كرد خيلى كارها غلط بوده، شايد اين هم
غلط باشد. اوايل سال 58، آقاى پرورش كه الآن در هيئت مؤتلفه مسئوليتى
دارند، در جلسهاى چند نفر را دعوت كردند و گفتند كه ما يك هسته علمى
مىخواهيم. گروه علمى كه روى همه ابعاد، از فيزيك هستهاى تا امور ديگر،
كار كنند و نياز داريم كه برنامه مطالعاتى گسترده داشته باشيم. اساس چنين
پيشنهادهايى، از جمله تعطيلى دانشگاهها، اين بود كه فكر مىكرديم مىتوانيم
يكشبه رهِ صدساله را طى كنيم.
|
همگام با پيشرفت علم
”اشكال
مطلب در اين است كه بدون توجه به سوابق امر، نهاد دانشگاه به موازات
ساير سازمانهاى مملكت ارزيابى مىشود. حال آنكه از روز تأسيس يا
لااقل استقلال دانشگاهها، هيچ سال تحصيلى نبوده كه مؤسسات دانشگاهى
به علت مخالفت با حكومت وقت مورد هجوم و ضرب و شتم و تغيير و تبديل
قرار نگيرند. دانشگاه، در اين ده پانزده سال اخير، تقريباً هر سال يك
تعطيلاتِ اجبارىِ زمستانىِ قهرآلودِ گاه خونين داشته است.
بنابراين مؤسسهاى راكه تقريباً هر سال در جهت انقلاب ايران فعال
بوده و استاد و دانشجويش در معرض هزاران گرفتارى بودهاند و غليان
انقلاب بزرگ ايران در واقع از همين چمن دانشگاه جوشيده است. بنده
نمىدانم چنين مؤسسهاى را ديگر در كدام جهت انقلاب مىتوان وارد
كرد؟ فكر اينكه تصور شود كه يك سپاه غازى به ثغر كفار
ِچهار ديوارىِ
دانشگاه دست يافته است و چنان
مىنمايد كه به مصداق قول شاعر عارف:
تو آمدهاى كه كافرى را بكشى
غازى كه تويى رواست كافر بودن“
دكتر محمدابراهيم باستانى پاريزى
اطلاعات، اول ارديبهشت 1359
|
|
|
|
|
دستاورد انقلاب فرهنگى چه بود؟
ــــ وقتى سيل مىآيد يا
آتشسوزى مىشود، تجربهاى باقى مىماند. دستاورد انقلاب فرهنگى هم چيزى از
همين دست بود. ما هم فهميديم انقلاب فرهنگى چه جور پديدهاى است. در عين
حال، به ما نشان داد كه براى حل مشكلات اساسى، هيچ راه جادويى و
كشفنشدهاى وجود ندارد. راه همان است كه همه رفتهاند. چيزى بنام علوم
انسانى اسلامى مطلقاً وجود ندارد. حاصل انقلاب فرهنگى، كلاسهاى معارف
اسلامى دانشگاه بود. قلع و قمع اساتيد دانشمند و عالم و دانشجويان توانا از
لحاظ علمى بود؛ حذف جريانهاى سياسى بود كه سواى بخش مسلح كه قطعاً محكوم
هستند، وجود سايرين مىتوانست زمينهساز توسعه سياسى بشود.
دانشجوها بعد از انقلاب فرهنگى چه رفتارى داشتند؟
ـــ دانشگاهها فوقالعاده آرام و
ساكت و دانشجويان فوقالعاده سر بهزير و منفعل بودند. از كل بچههاى قبل
از انقلاب فرهنگى، فقط آنهايى ماندند كه كارى به خير و شر كارها نداشتند.
در سالهاى 1362 تا 1365، نشريۀ
دانشگاه و انقلاب مجموعه مقالاتى چاپ مىكرد
كه چرا در دانشگاه فعاليت سياسى نمىشود. در آن موقع من تحليل كردم، و الان
هم برايم مسلم است، كه وقتى جايى را به ضرب و زور يكدست بكنيد، ديگر
انگيزهاى براى فعاليت باقى نمىماند. ممكن است خيلىها بگويند فضاى آن
موقع اقتضايش اين بود، فضا آن موقع آنطور بود و بايد آن كار را مىكرديم.
ولى به نظر من ناچار به انجام آن حركت نبوديم و كاش نكرده بوديم. كار
اشتباهى بود. من به چشم خودم ديدم كه حمله مىكردند به كتابخانهها و
كتابفروشيهابعضى از همين بچههايى كه حالا آزادانديشى و آزاديخواهى را
رهبرى مىكنند جزو آنها بودند. البته اشتباه براى هركسى ممكن است رخ بدهد.
مهم اين است كه بسيارى از آنها اينك در صراط مستقيم ليبراليسم قرار
گرفتهاند.
انقلاب فرهنگى نه تنها هيچ كمكى نكرد، بلكه به لحاظ درسى و علمى و فعاليت
عقب مانديم. ولى انصافاً يك فايده داشت: جنبش دانشجويى فهميد كه براى رسالت
اصلاح عالم، خيلى كوچك و حقير است. فكر مىكردند دنيا بايد در عرض يكىدو
سال زير و رو بشود. دانستند كه بايد خيلى متواضعتر و جمع و جورتر و
سالمتر حركت كرد.
آقاى خاتمى خواستهاند در مورد انقلاب فرهنگى گزارش تهيه شود. اگر
گزارش نشان بدهد رهبران انقلاب فرهنگى در تخريب هويت و استقلالِ دانشگاه و
از بينبردنِ حيثيت استادان و دانشجويان دست داشتهاند و همين افراد الان
در مقام سياستگذارى علمى و آموزشى باشند، چه برخوردى بايد با آنها بشود؟
ـــ
احساس مىكنم شما كل قضيه را از جنبه برخورد سياسى يا قدرت مىبينيد. اين
درست نيست. اين پديده مثل خيلى از پديدههاست كه اگر تحريكاتى وجود دارد،
فضا كاملاً به آنها جواب مىدهد. يعنى در آن شرايط، اين حركت پيش آمد چون
محيط به آن جواب مثبت داد.
برداشت من از گفته شما اين است كه دانشجويان دوست داشتند دانشگاه
تعطيل شود. يعنى اگر رأىگيرى هم مىكردند تعطيلىِ دانشگاه رأى مىآورد.
ــــ من نگفتم اكثر
دانشجويان، اما اكثر دانشجويانِ مذهبىانقلابى كه سىچهل درصدِ كلّ
دانشجويان بودند آماده پذيرفتن آن بودند. اما اگر رأىگيرى مىشد، چهبسا
شكست مىخوردند.
|