م. قائد                                           


    

     M. Ghaed

 

 

 

صفحة‌ اول    مقاله / گفتگو/ گفتار            فهرست مطالب½ سرمقاله ها

 آرشيو لوح 

 

گسستن از سنت
و ميل به تجربه و آموزش در كار خبررسانى

 

گفتگو با حسين شهيدى*

غلامرضا معصومى‏:
در كشور ما معمول است كه شرط ورود به مراكز خبرىِ معتبر و تدريس در آنها را تحصيلات دانشگاهى قرار مى‏دهند. ورود شما به اين شبكه بزرگ جهانى چگونه بود؟
شهيدي:‌  با نوشتن تقاضاى كار و طى مراحل معمولى استخدام. معمولاً كارها را آگهى مى‏كنند. قانوناً موظفند براى هر پستى كه خالى مى‏شود به اين دليل كه فردى مدت قراردادش به پايان رسيده، استعفا داده، يا به حادثه‏اى دچار شده آگهى استخدام منتشر كنند.

افراد تقاضا مى‏دهند و شرحى از سوابق كار و تحصيلاتشان مى‏فرستند. از بين متقاضيان تعدادى را براى امتحان كتبى انتخاب مى‏كنند و اطلاعات عمومى، توانايىِ نوشتن يا ترجمه خبر، گزارش و تفسير را آزمايش مى‏كنند. از ميان كسانى كه در امتحان قبول مى‏شوند عده‏اى براى مصاحبه دعوت مى‏شوند. در مصاحبه تا حد زيادى با فرد از نظر طرز برخورد، رفتار، نحوه صحبت‏كردن و غيره آشنا مى‏شوند. مقدارى هم پرسش در رابطه با آنچه او در تقاضانامه‏اش نوشته مطرح مى‏شود. بعد، از بين كسانى كه مصاحبه شده‏اند فرد يا افرادى را استخدام مى‏كنند.

پس هر فردى، از هر رشته‏اى، مى‏تواند آزادانه وارد حرفه خبرنگارى شود، از جمله خود شما كه در رشته برق بوده‏ايد؟
ـــ معمولاً در آگهى قيد مى‏شود كه خوب است متقاضى تحصيلات دانشگاهى داشته باشد و كارى هم به رشته تحصيلى ندارند، چون مبنا را بر اين مى‏گذارند كه صرف تحصيلات دانشگاهى انضباط فكرى به فرد مى‏دهد. در كشور ما معمولاً فرض بر اين است كه كسانى وارد رشته‏هاى پزشكى و فنى شوند كه سخت‏كوش و سخت‏گيرترند. در دانشگاههاى اروپايى و آمريكايى فرد در تمام رشته‏ها بايد سخت‏كوش و سخت‏گير باشد. دقت و انضباط فكرى در ادبيات هم به همان اندازه لازم است كه در فيزيك هسته‏اى. بنابراين مى‏گويند خوب است در حد ليسانس تحصيل كرده باشيد.

هرچه مردم باسوادتر شوند رعب كلام نوشته بيشتر در نظرشان مى‏ريزد و دولتها و مخالفان آنها پى مى‏برند كه كسى نمى‏تواند فقط با چاپ مقاله به قدرت برسد و با پخش حرف و تصوير نمى‏شود دولت بر سر كار آورد يا سرنگون كرد. اين تصور رايجى است كه رضاشاه را برنامه فارسى راديو بى.بى.سى بر انداخت. در واقع، علت سرنگونى او اشغال ايران از سوى نيروهاى متفقين بود.

و باز اين هم مهم نيست؛ يعنى خوب است، اما شرط اصلى نيست؟
ـــ ممكن است ديپلم دبيرستان هم نداشته باشيد، اما ده پانزده سال كار خبرنگارى كرده باشيد و بهترين خبرنگار منطقه و كشور خودتان باشيد. و خود اين كافى است، چرا كه كسى از شما مدرك تحصيلى نمى‏خواهد. مهم اين است كه كارى ارائه دهيد، محصولى فكرى خلق كنيد. در نهايت، ملاك تشخيص، كيفيت كار است.

چطور به زمينه آموزش وارد شديد؟
ـــ سبر مبناى تجربه كار. پيش از شروع به آموزش خبرنگارى، پنج سال برنامه تهيه مى‏كردم و پنج سال هم در بخش مركزى خبر كار مى‏كردم. كار خبرنگارى هم كرده‏ام ـــ هم گزارش‏نويسى خبرى و تحليلى، بر اساس گزارشهاى خبرگزاريها، تماسهاى تلفنى و آرشيو، و هم كار خبرىِ ميدانى. براساس اين سوابق، وارد كارهاى آموزش شدم. يعني آنچه را خودم تجربه كرده‏ام به ديگران منتقل مى‏كنم.

خود شما هم از تجربيات چنين كسانى بهره گرفته‏ايد؟
ـــ دقيقاً. خود من هم در آغاز با افرادى كار مى‏كردم كه نوشتن براى راديو، مصاحبه و برنامه‏سازى ياد مى‏دادند.

نوشتن براى راديو با نوشتن براى روزنامه تفاوت زيادى دارد. اگر خواننده مقاله روزنامه را درست متوجه نشود، مى‏تواند چند بار آن را بخواند. اما در راديو شنونده معمولاً مطلب را بيش از يك بار نخواهد شنيد. در نتيجه، خلاصه‏نويسى، وضوح و انسجام كلام اهميت بسيار بيشترى دارد.

كسانى بودند ــــ از مليتهاى مختلف، ايتاليايى، آلمانى، انگليسى‏ ــــ كه اين فنهاى خاص را به ما آموزش مى‏دادند. مقدمات را به شما مى‏گويند و شما خودتان با انجام تمرينهاى عملى آن فن را ياد مى‏گيريد. ويژگى روش آموزشى كه من ياد گرفتم و اجرا مى‏كنم آموزش در حين كار است. در دوره‏هاى آموزشى، از چند روز تا چند هفته، همان مهارتهايى را آموزش مى‏دهيم كه در كار روزمره به آنها نياز است. در دانشگاه ممكن است چهار سال تحصيل كنيد و بعد به مرحله عمل برسيد. اين‏جا هرچه را ياد مى‏گيريد بايد همان روز عمل كنيد.

در سطح دانشگاهى، به‏ويژه در حيطه خبر، قالبها و كليشه‏هايى رايج است و به دانشجويان آموزش داده مى‏شود، كه مى‏بينيم در مطبوعات هم وجود دارد. اين قالبها فرد را قالبى و خشك بار مى‏آورند و فرد به‏محض ورود به بازار كار دچار تعارض مى‏شود، به‏ويژه در عرصه نوين، در آن مطبوعاتى كه از سبكهاى نو پيروى مى‏كنند. مثلاً به دانشجويان مرتب گفته مى‏شود كه خبر را بايد طبق سبكهاى رايج ـــ هِرَم وارونه، تاريخى و غيره ـــ تنظيم كند. از حشو و زوائد و مسائل حاشيه‏اى هم پرهيز نمى‏شود.
ــــ قصد استادان مطمئناً اين نيست كه شما بايد مطالب حاشيه‏اى و زائد در گزارشهايتان بگنجانيد. ممكن است اِشكال در اين باشد كه فرصت كافى براى روشن‏كردن مفهوم دقيق قالبها و كاربرد آنها وجود ندارد. استادان خودشان شكايت مى‏كنند كه به‏علت تعداد زياد دانشجو و كمبود امكانات نمى‏توانند كارشان را به بهترين نحو انجام دهند.
درك خود من از خبرنويسى اين است كه خبر بايد در درجه اول تازه‏ترين، مهمترين يا جالب‏ترين اطلاعات را به‏مخاطب برساند. بعد، بايد با ارائه روشن و منطقى ساير اطلاعات مربوط به موضوع اصلى، مخاطب را تشويق كنيم كه همچنان مطلب را دنبال كند.

معمولاً بايد اول به مخاطب بگوييم كه چه اتفاقى رخ داده است: چه كسى در موردِ چه كسى چه كارى انجام داده يا چه چيزى گفته؛ در چه جايى و چه زمانى؛ موضوعهاى مربوط چه بوده؛ اين اتفاق در چه شرايطى پيش آمده.

در مرحله بعد، غالباً بايد اهميت رويداد را توضيح داد. بعضى رويدادها احتياج توضيح ندارند. اهميت اينكه، مثلاً، زلزله آمده و چند هزار نفر از بين رفته‏اند روشن است. اما در موارد مسائل اجتماعى و سياسى غالباً لازم است كه زمينه موضوع در اختيار مخاطب قرار بگيرد تا اهميت خبر را بهتر درك كند.

در پايان بايد سعى كنيم اطلاع بدهيم كه رويدادى كه داريم گزارش مى‏كنيم چه پيامدهايى مى‏تواند داشته باشد تا مخاطب بتواند تصميم بگيرد كه آيا بايد در برابر آن واكنش نشان بدهد، و چگونه، يا خير.

 
 

 

گاهى مى‏بينيم خود روزنامه‏نگار چنان ذوق‏زده يا متحير يا دلتنگ شده است كه انگار خواننده بايد به او دلدارى بدهد كه 'نه بابا، آنچنان خبرى هم نيست.`
ـــ تعبيرى هست كه روزنامه خوب روزنامه‏اى است كه خواننده‏اش را غافلگير نكند. روزنامه‏نگار خوب هم كسى است كه تنها با زلزله و آتشفشان و سقوط هواپيما يا كودتا در يك كشور دوردست غافلگير شود، اما رويدادهاى كشور خودش را بتواند، دست‏كم به‏طور كلى، پيش‏بينى كند.

پيش‏بينى اينكه فردا دقيقاً چه اتفاقى خواهد افتاد و چه كسى چه كارى را چگونه انجام خواهد داد غالباً كار دشوارى است با احتمال خطاى بسيار بالا، و بهتر است از آن پرهيز كنيم. اما شكل كلى رويدادها را مى‏توان پيش‏بينى كرد. كسر بودجه امروز مى‏تواند به احتمال زياد تبديل به، مثلاً، تعطيلىِ چندين كارخانه شود. اينكه دقيقاً چند كارخانه تعطيل خواهد شد و چند نفر بيكار خواهند شد به‏سادگى قابل پيش‏بينى نيست. اما مى‏توانيم بگوييم كه اگر كسر بودجه جبران نشود، بعضى كارها خواهد خوابيد.

براى خبرنويسى نمى‏شود قالب تعيين كرد كه، مثلاً، هر خبر بايد حتماً اول دو جمله از آخرين رويداد داشته باشد، بعد دو جمله در زمينه و در آخر هم يك جمله نگاه به آينده.
اگر اهميت خبر روشن باشد، مى‏شود از تازه‏ترين رويداد شروع كرد. مثلاً اگر روزى مقامى اعلام كند كه فلان و فلان فرد مسئول قتلهاى اخير هستند، اين هم تازه‏ترين و هم مهمترين نكته است، و در ابتداى كار به توضيح نيازى ندارد. شما در جمله اول مى‏گوييد فلان مقام دولت گفت مرتكبان قتلهاى اخير دستگير شده‏اند. آن مقام گفت افراد دستگيرشده فلان و فلان و فلان‏اند، و مدارك و شواهدى هم ارائه كرد.

يك وقت هست كه اول بايد زمينه موضوع را در اختيار مخاطب بگذاريد تا اهميت خبر را درك كند. مثلاً اگر امروز لايحه استيضاح آقاى كلينتون در مجلس نمايندگان آمريكا پنجمين روز را مى‏گذراند، انتظار نابجايى است كه همه مخاطبان شما تمام جزئيات اين ماجرا را دنبال كرده باشند تا شما بتوانيد خبر را با ذكر همين ''آغاز روز پنجم رسيدگى به لايحه استيضاح‏" شروع كنيد.

شايد بهتر باشد بگوييد: ''لايحه استيضاح رئيس جمهورى آمريكا، بيل كلينتون، به‏خاطر رابطه جنسى‏اش با يكى از كارآموزان كاخ سفيد، آخرين مراحل بررسى را طى مى‏كند." بعد توضيح بدهيد كه: امروز پنجمين روز رسيدگى است؛ در روزهاى گذشته چه پيش آمده؛ در صورت عدم تصويب لايحه چه خواهد شد، و غيره. در آخر هم يادآورى مى‏كنيد كه رابطه اين دو چه چگونه و در چه زمانى شروع شد و كى خاتمه پيدا كرد. توجه مى‏كنيد كه در نخستين جمله به ''تازه‏ترين رويداد"، يعنى آغاز روز پنجم رسيدگى به لايحه، تنها به‏طور كلى اشاره شده و جزئيات اين مرحله تازه در ادامه خبر آمده است.

همين خبر را حتى مى‏توان با نگاه به آينده شروع كرد: ''رسيدگى به لايحه استيضاح رئيس جمهور آمريكا، بيل ‏كلينتون، كه ممكن است سرنگونى او را به دنبال داشته باشد، آخرين مراحل خود را مى‏گذراند." در اين نمونه، به تحولى اشاره مى‏كنيم كه هنوز پيش نيامده و ممكن است هرگز پيش نيايد، اما احتمال وقوع آن، اهميت خبر را نشان مى‏دهد و توجه مخاطب را جلب مى‏كند.

 
با توجه به عمر 30-40 سالة روزنامه‏نگارىِ حرفه‏اى در ايران، و توجه به همان سبْكى كه در اوايل عصر روزنامه‏نگارىِ حرفه‏اى به كار مى‏رفت، پرداختن به تازه‏ترين بخش خبر و پرهيز از گزافه‏گوئى كمى دشوار به نظر مى‏رسد.
ـــ روزنامه‏نگارى ما تا حدى تابع سبك روزنامه نگارىِ اروپاى 30-25 سال پيش است. بنابراين اگر حُسنى دارد، حسنى است كه در آنها هم هست، و اگر عيبى هم داشته باشد، مشابهش را در بعضى روزنامه‏هاى غربى هم مى‏توانيد پيدا كنيد. مشكلْ عقب‏ماندن از تحولات گسترده‏اى است كه در فن روزنامه‏تگارى پيدا شده.

يكى از ويژگي هاى روزنامه‏نگارىِ سنتى ما نوشتن تيترهاى درشت است در ارتباط با نكته‏اى كه غالباً در آخر گزارش به آن اشاره شده، لابد براى اينكه تصور مى‏شود اگر مهمترين نكته را در همان دو سه خط اول اطلاع بدهند، خواننده ديگر به خواندن بقيه مطلب علاقه‏اى نخواهد داشت.

در دوره‏اى كه دو سه روزنامه بيشتر وجود نداشت و مردم هم وقت زيادى براى روزنامه‏خواندن داشتند، چنين سبكى شايد موجّه بود، چون خواننده وقتى روزنامه را مى‏خريد و به خانه مى‏برد، از روى علاقه يا به اجبار، چون پولش را پرداخته بود، مطلب را تا آخر مى‏خواند.

اما امروز سبك روزنامه‏نويسى در همه جاى دنيا و زير فشار رقابت بين خود روزنامه‏ها، و مهمتر از آن، رقابت با راديوتلويزيون، عوض مى‏شود. ضرورت كوتاه و روشن‏نويسى در راديوتلويزيون به‏تدريج عادت مخاطب را هم عوض مى‏كند، مردم از روزنامه‏ها هم مى‏خواهند كه از حاشيه‏روى پرهيز كنند و هرچه زودتر بروند سر اصل مطلب.
اشكال بزرگتر روزنامه‏نگارى ايران ضعف شبكه خبرگيرىِ روزنامه‏ها و، در نتيجه، فراوانىِ مطالبى است كه به‏نظر نمى‏رسد از منبع معتبر و با تحقيق كافى تهيه شده باشند. و همين خبرهاى نيمه‏معتبر يا كم‏اعتبار را گاه با تيترهاى هيجان‏آفرين همراه مى‏كنند.

گذشته از مطبوعات، راديوـ‌ تلويزيون ما هم از اين سبك رايج تبعيت مى‏كند و مثلاً نيم ساعت خبر در زمان پربيننده را به فلان مراسم كه هيچ تازگى ندارد اختصاص مى‏دهد. از طرف ديگر، تحولات و مسائل روز كشور را آنچنان كه بايد گزارش نمى‏كند.
ـــ راديو و تلويزيون را معمولاً رسانه‏هاى پرقدرتى تلقى مى‏كنند. بنابراين، دولتها سعى مى‏كنند كنترل بيشترى بر آنها داشته باشند. اين نظير همان حساسيّتى است كه در مورد مطبوعات هم وجود داشته و دارد، اما به‏تدريج كم مى‏شود. هرچه مردم باسوادتر شوند رعبِ كلام نوشته بيشتر در نظرشان مى‏ريزد و دولتها و مخالفان آنها پى مى‏برند كه كسى نمى‏تواند فقط با چاپ مقاله به قدرت برسد.

در مورد راديوـتلويزيون هم به‏تدريج همين نكته روشن مى‏شود كه تنها با پخش حرف و تصوير نمى‏شود دولت بر سر كار آورد يا سرنگون كرد. اين تصور رايجى است كه رضاشاه را برنامة فارسى راديو بى بى سى بر انداخت. در واقع، علت سرنگونى او اشغال ايران از سوى نيروهاى متفقين بود.

براى بيشتر مقامهاى دولت در دنياى به‏اصطلاح سوم كار آسانى نيست كه مهار راديوـ تلويزيون را رها كنند.  مطبوعات را بايد خريد و به خانه برد؛‌ تلويزيون هميشه در خانه نشسته است و انگار عضوي از خانواده است.
ـــ‌ نسبت به راديوـ تلويزيون هنوز حساسيت وجود دارد، چون اين دو را رسانه‏هايى پرقدرت، و از بين آن دو، تلويزيون را پرقدرت‏تر مى‏دانند و نيازمندِ مراقبت بيشتر. در عين حال، دولتها گاه تصور مى‏كنند اگر اطلاعات دقيق در اختيار مردم گذاشته شود تشنج به‏وجود خواهد آمد.

اما با رشد سريع شبكه‏هاى اطلاع‏رسانى در سراسر جهان، دولتها پى مى‏برند كه انحصارى‏كردن اطلاعات ممكن نيست؛ رسانه‏هاى دولتى نمى‏توانند تصوير خودشان از كشور و از جهان را به مردم بقبولانند؛ و پخش اطلاعاتِ متفاوت در رسانه‏هاى ديگر هم لزوماً به سرنگونى دولت منجر نخواهد شد. حكومتها حتى ممكن است به اين نتيجه برسند كه اگر قرار است اطلاعات بالاخره در اختيار مردم قرار بگيرد، چه بهتر كه از راه رسانه‏هاى داخلى باشد تا اعتماد مردم به حكومت افزايش يابد.

در راديوـتلويزيون ايران در يك دهه اخير تفاوتى نسبت به گذشته مى‏بينيد؟
ـــ‌ در راديوـتلويزيون ايران، در ده سال گذشته تغييرهايى پيدا شده. اول، تغيير در كميّت، كه بسيار مهم است: پنج شبكه تلويزيونى و چندين شبكه راديويى بايد تغذيه شوند. آن‏قدر بايد براى اين شبكه‏ها برنامه ساخته شود كه هيچ‏كس نمى‏تواند همه آنها را دقيقاً كنترل كند.
از نظر محتوى، هر يك از اين شبكه‏ها در چهارچوب خاصى كار مى‏كند، اما اين چهارچوب طى زمان عوض مى‏شود. مثلاً، «راديو پيام» كه قرار بود وضع آمدورفت در خيابانهاى تهران را گزارش بدهد الان برنامه‏هاى متنوع و سرگرمى هم پخش مى‏كند. در تلويزيون بحثهاى سياسى و اجتماعى هم پخش مى‏شود كه اگرچه كاملاً باز نيست، پيشتر اصلاً وجود نداشت.

البته راديوـتلويزيون تحولات سياسى كشور را غالباً به‏كندى گزارش مى‏دهند، گرچه اين طور نيست كه همه چيز را مسكوت بگذارند. دو عامل اصلى را مى‏توان مسبب اين وضع دانست: يكى حساسيّت فوق‏العاده مقامها نسبت به راديوتلويزيون و اصرار بر نظارت دقيق سياسى بر اين دو رسانه، كه بر فشارهاى ادارى، بخصوص در دستگاه بسيار پيچيده‏ترِ تلويزيون اضافه مى‏شود، و ديگرى محدوديتهاى فنّى و حرفه‏اى.

در زمينه حساسيّت سياسى، اشاره به يك تفاوت بزرگ مطبوعات و راديوـتلويزيون ضرورى است. روزنامه‏ها غالباً خوانندگان خود را بر اساس گرايشهاى سياسى‏شان پيدا مى‏كنند و با داشتن تيراژى معين مى‏توانند به انتشار ادامه بدهند. كوشش روزنامه براى افزايش تيراژ ممكن است مقرون به صرفه نباشد، و درآمد اضافى نتواند افزايش هزينه تهيه كاغذ و ساير مواد و دستگاههاى چاپ را جبران كند. در نتيجه، يك روزنامه ''خطّى ِ" بسيار كم‏تيراژ هم مى‏تواند مدتها دوام بياورد، به‏ويژه وقتى كه حزب يا جناحى بخشى از مخارجش را تأمين كند.

اما گرداندن يك شبكه راديو يا تلويزيون، با صدها هزار يا ميليونها مخاطب بالقوه ـــ ‏بسته به قدرت ايستگاه و تراكم جمعيت در يك منطقة خاص‏ ـــ همان قدر هزينه دارد كه گرداندن همان شبكه در شرايطى كه هيچ‏كس در آن منطقه دستگاه گيرنده‏اش را روشن نكند.

روزنامه‏نگارى ما تا حدى تابع سبك روزنامه‏نگارىِ اروپاى 30-25 سال پيش است: نوشتن تيترهاى درشت در ارتباط با نكته‏اى كه در آخر گزارش به آن اشاره شده.

براى حداكثرِ بهره‏گيرى از هزينه، بايد كوشش كرد تا شبكه هرچه بيشتر مخاطب داشته باشد. اما پافشارى بر تبليغ يك نظرِ خاص از راديوـتلويزيون خودبه‏خود بُرد آنها را محدود به كسانى خواهد كرد كه با آن نظر موافقند. اين نه‏تنها به معنى استفاده غيراقتصادى از راديوتلويزيون است، بلكه كارآيى سياسى رسانه را هم كاهش مى‏دهد، چون قاعدتاً هدف از تبليغ يك نظر، متقاعدكردن افراد تازه‏اى است. هرچه هزينه شبكه بيشتر و نظرى كه در آن تبليغ مى‏شود محدودتر و كم‏طرفدارتر باشد، كارآيى اقتصادى و سياسى رسانه هم پائين‏تر خواهد بود.

وقتى هزينة يك شبكة راديوـتلويزيونى از منابع عمومى تأمين شود، قاعدتاً آن شبكه موظف خواهد بود نظرات گوناگون موجود در جامعه را منعكس كند. در غرب، راديوـتلويزيون‏هاى تجارتى هم مى‏دانند كه براى كسب آگهى بيشتر بايد شنوندگان بيشترى داشته باشند، و اين دست‏كم به‏معنى پرهيز از جانبدارى صريح از يك نظر سياسى خاص است.

 

 

مى‏توان راديوـتلويزيونى درست كرد كه دفاع از سياستهايى خاص و القاى عقيده در دستور كارش نباشد؟
ـــ‌ اصرار بر عقيدتى كردن راديوتلويزيون در درون اين رسانه‏ها هم مشكل ايجاد مى‏كند، زيرا تنوع نظرها را در فرايند توليد كاهش مى‏دهد و از آفرينش افكار تازه جلوگيرى مى‏كند. بهبود جدّىِ كيفيت حتى در توليد فرآورده‏هاى ماشينى هم مستلزم تحقيق و آزمايشهايى تازه است با كمك هرچه گسترده‏تر كسانى كه در توليد شركت دارند. در توليد فرآورده‏هاى فكرى، كه توليدكننده و فرآورده غالباً از هم جدايى‏ناپذيرند، اين ضرورت اهميتى حياتى پيدا مى‏كند.

در مورد توانايى‏هاى حرفه‏اى در راديوتلويزيون، گرچه در برخى جنبه‏هاى فنّى مانند ضبط صدا و تصوير سطح نسبتاً بالايى از مهارت را مى‏شود ديد، در انتخاب موضوع، پرورش و عرضه آن هنوز جاى بهبود بسيار است.

فيلمها و ساير برنامه‏هاى نمايشى با مشكل كمبود نويسنده، كارگردان و بازيگر ماهر روبه‏رو هستند. برخى از برنامه‏سازان مى‏گويند امكانات كافى ندارند. برخى مى‏گويند به‏علت غلبه روابط بر ضوابط نمى‏توانند كار كنند. بعضى مى‏گويند به‏خاطر عقايدشان امكان فعاليت ندارند.

به تأثيرهاى مثبت راديوـتلويزيون بر مطبوعات در نتيجه رقابت اشاره كرديد. از تأثيرهاى منفى هم مى‏توان حرف زد؟
ـــ در زمينه خبر، چه در نوشتن متن و چه در توليد گزارش و برنامه، نارساييهايى ديده مى‏شود. برخى گزارشها به شكل بخشنامه‏هاى ادارى نوشته مى‏شود و بعد گوينده‏اى بسيار خوش‏صدا آن را به‏صورت يك سخنرانى بيروح تحويل بيننده مى‏دهد. دهها ثانيه از تصوير يك فرد در اخبار پخش مى‏شود، اما صداى او به گوش نمى‏رسد؛ يا هم صداى او پخش مى‏شود و هم صداى گوينده.

در جهان كم‏نظير است كه هزينه پنج شبكه تلويزيونى و شش شبكه راديويى از بودجه كشور تأمين شود.

 

برخى از اين نارسايي ها، به‏ويژه در نگارش، بر مطبوعات هم اثر مى‏گذارند. مثلاً، در مقدمه برخى گزارشهاى راديوـ تلويزيون، مجرى مى‏گويد: ''اين گزارش را با هم مى‏شنويم/مى‏بينيم." اگر گزارش زنده باشد، اين عبارت نادرست نيست، اما بيجاست، چون روشن است كه مجرى و شنونده و بيننده در يك زمان از مطلب باخبر خواهند شد.
 

اما در مطبوعات هم تازگيها مى‏نويسند: ''اين گزارش را با هم مى‏خوانيم"، بى‏توجه به اينكه، اولاً، فرض بر اين است كه حداقل سردبير قبل از خوانندگان گزارش را خوانده است، وگرنه قاعدتاً چاپ نمى‏شود. دوم، ''با هم خواندن‏" يك مطلب تنها در صورتى ممكن است كه سردبير و خوانندگان با هم قرار گذاشته باشند در لحظه‏اى خاص روزنامه يا مجله را به‏دست بگيرند و شروع به خواندن كنند.

با وجود اين، بايد توجه داشت كه در همين شرايط هم در كيفيت برنامه‏ها تحولى پيدا شده. در بعضى برنامه‏هاى نمايشى توانايى نويسندگى، كارگردانى، بازيگرى و صحنه‏آرايى تحسين‏انگيز است. در برنامه‏هاى خبرى هم از صدا و تصوير، از جمله از گزارشهاى خبرنگاران و مصاحبه‏ها، بسيار بيشتر استفاده مى‏شود.

اما با توجه به سرعت تحوّل رسانه‏ها و گسترش دسترسى به منابع گوناگون اطلاعات به زبانهاى مختلف، به‏نظر مى‏رسد راديوتلويزيون ايران براى حفظ توجه مخاطبان خود به‏كوششى بزرگ براى بهبود كيفيت نياز داشته باشد. امكانات بالقوه براى چنين تحولى چشمگيرند، از جمله: تأمين مالىِ پنج شبكه تلويزيونى و شش شبكه راديويى از بودجه كشور، كه در جهان كم‏نظير است؛ وجود صدها برنامه‏ساز با تجربه و هزارها جوان بااستعداد در داخل و خارج دستگاه راديو تلويزيون، و گنجينه‏اى از موضوعهاى هنرى، اجتماعى، تاريخى، سياسى و اقتصادى كه يا تاكنون در اين رسانه‏ها مطرح نشده‏اند، يا مى‏توانند با جذابيّت بيشترى عرضه شوند.

از راه آشنايى ِ بيشتر با طرز كار با راديو و تلويزيون، پذيرفتن ويژگيهاى رسانه‏هاى الكترونيك، و آزاد گذاشتن برنامه‏سازان براى تجربه، آموزش و خلاقيت، ايران در اين عرصه هم مى‏تواند به همان موفقيتهايى پيدا كند كه در سينما به آنها رسيده است.


 ٭  حسین شهیدی در دانشگاه آمریکائی بیروت در رشته ارتباطات درس میدهد؛. بیش از بیست سال در بی بی سی و مطبوعات ایران خبرنگار و مدرس خبرنگاری بوده؛ در چندین کشور آسیائی و عربی برای خبرنگاران حرفه ای دوره آموزشی برگزار کرده؛ و در افغانستان، از طرف سازمان ملل متحد، مسئولیت کمک به تشکل و آموزش زنان خبرنگار را بر عهده داشته است.

  در دانشگاه آمریکائی بیروت مهندسی برق و الکترونیک و در دانشگاه لندن اقتصاد خوانده، و از دانشگاه آکسفورد، با نوشتن پایان نامه ای در بارة رشد روزنامه نگاری حرفه ای در ایران پس از انقلاب، درجه دکتری گرفته است.

   hshahidi@aub.edu.lb

   اين گفتگو در آذر1377 در تهران انجام شد.

 

  * شمارة چهارم، فروردين 1378
 

 بخش فارسى راديو بى‏بى‏سى ( 1332-1319) و جنبش ملى‏شدن نفت ايران

 

 

 

editor@lawhmag.com

 mGhaed@lawhmag.com  

نقل مطالب اين سايت با ذكر ماخذ يا با لينك آزاد است.

X