بازگشت به فهرست
يادداشتهاى
سفر
نام
يك خليج و خدمت وبلاگنويسان
حفظ و نگهدارى معمولاً به همان اندازه
دشوار است، يا حتى دشوارتر است، كه به دستآوردن. چيزى ممكن است ناگهان به
فرد ارث برسد يا آن را در لاتارى ببرد. اما تقريباً محال است كه
شىء، هر اندازه گرانقيمت، و ساختمان، هر اندازه مجلل، بدون مراقبِ كافى
محفوظ بماند، يا از زمين بدون برنامه و فكر و كار، ارزش افزوده حاصل شود.
افراد و ملل توانگر جهان به همان اندازه كه كسبكنندهاند حفظكننده هم
هستند.
نام را مالك برمىگزيند، پس نام شىء
بخشى از مالكيت آن است و براى حفظ هر نامى بايد حواس آدم جمع باشد. و
اسامى باارزش، سرقفلى دارند. در
دههٔ 1990، يونان به جمهورى تازهتأسيس
مقدونيه اعتراض كرد كه اين نام را از فرهنگ يونان كش رفته است. درهرحال،
در قرن بيستم ملتهايى براى جشنگرفتن رهايى از استعمار و اعلام تولدى
دوباره، نام خويش را تغيير دادند. دولت ايران هم هفتاد سال پيش اعلام كرد
نام رسمى اين كشور از اين پس ايران است نه پـرْس يا پرشيا. كسانى از
اهلنظر مىگويند نامى غنايى و آنتيك را كه بسيار خاطرهانگيز است از دست
دادند. طى دهه گذشته برخى اهل نظر مىكوشيدهاند هموطنانشان در خارج را
قانع كنند كه در زبان انگليسى به زبان خويش بگويند پرشن، نه فارسى.
اخيراً اختلاف نظر بر سر نام يك پيشرفتگى
آب در خشكى بالا گرفته است. در كنار ميهندوستى، اين بار يك انگيزه بسيار
مهم ايرانيهاى مجلّهخوان در اعتراضشان اين است كه به ماهنامهٔ مؤسسهٔ خطاكار بسيار اهميت مىدهند. نظر
روزنامههای محلى در آمريكا يا نشریهای كه در ايران خوانندگانى اندك دارد
بعيد است حتى در ميان ايرانيان مقيم آن كشور سبب اعتراض شود. سالهاست
نشريات بريتانيا در زير فشار آگهىدهندگان عرب، و با موافقت تلويحى دولت آن
كشور، خليج فارس را فقط
”خليج“
مىنامند (تصور كنيم دولت پاكستان پول خرج
كند تا به اقيانوس هند فقط بگويند اقيانوس، يا بگويند اقيانوس پاكستان).
ايرانيان دوست دارند جغرافياى اين منطقه
را در درجهٔ اول و
عمدتاً بهعنوان سرزمين پارس و
خليج فارس، و به طور ضمنى و در درجهٔ بعد شامل تعدادى، يا مقدارى، شيخنشين
در حاشيه جنوبى آن ببينند. پس از بالاگرفتن اعتراض ايرانيان به مؤسسهٔ ملى جغرافياى آمريكا (نشنال جياگرفيك)،
كسانى هم نظر دادهاند اين دوزوكلكها دستپخت عربهاى متعصب است.
دست از انكار واقعيت برداريم تا شايد
بتوانيم آن را اندكى بهبود بخشيم: فاصله كيش با دوبى، و فاصله بندرعباس با
كيش در حال افزايش است. منظور از فاصله، فقط تفاوت در آمار صادرات و
واردات و حجم معاملات بورسها و بانكها نيست، گرچه چنين آمارهايى به جاى خود
بسيار با اهميتند. منظور، تعلق از نظر حوزههاى تمدنى و درجه تغيير در
فرهنگ در قياس با معيارهاى غالب جهانى است. جوامعى ابتدايى و عشيرهاى كه
تا چند دهه پيش مهارتى بيش از ماهيگيرى نداشتند اكنون چهارنعل به سوى رقابت
با هنگكنگ و سنگاپور و مالزى پيش مىروند.
اشارههاى تيز و زهرآگين جماعتى از
ايرانيها به سبك زندگى عربهاى روزگار پيش ممكن است دل بعضى را خنك كند اما
كسى را به جايى نخواهد رساند (انگار ايرانيها همواره سالار بودهاند و كبك
و تيهو تناول مىكردهاند، در حالى كه عربها دستهجمعى بَرده بودهاند و
سوسمار مىخوردهاند). به همچنين ادعاهايى نيمهافسانهاى كه خشارياشا
وقتى طوفان درياى سرخ كشتىهايش را درهم شكست دستور داد به امواج تازيانه
بزنند. ملتهاى دريانورد متوسل به اين قبيل سياهبازىها نمىشوند. پادشاه هخامنشى لابد خودش دستور غلطى داده بود و چارهاى جز سرزنشكردن
امواج نداشت. گذشته از اينها، تازيانهزدن به زمين و دريا كسى را مالك
اراضى و آبها نمىكند.
جنوب خليج فارس اگر هم زمانى در چشم
اقوام شمالى برهوت به حساب مىآمده امروز حياط خلوتى است امن و دريچهاى است
جذّاب به جهان براى سرمايهگذارى، اقامت، كنسرتدادن و حتى تحصيل
ايرانيها. مقدار پيشرفت اين جوامع كوچك طى سى سال اخير را مقايسه كنيم با
پيشرفت ايران طى يك قرن گذشته.
در برابر اعتراض شمارى از ايرانيان، مؤسسهٔ ملى جغرافياى آمريكا گفته است به بررسى
در گنجاندن دو نام براى اين خليج در نقشههايش خواهد پرداخت. درهرحال، بحث
درباره نامپرانى و نامگذارى آن مؤسسه كار جوانان وبلاگنويس ايرانى در داخل
و خارج كشور است. دولت جمهورى اسلامى بهتر است از ورود مستقيم در اين دعوا
خوددارى كند، زيرا 1) اعتبار بينالمللى آن در اين لحظه در حدى نيست كه كسى
حرف سخنگويانش را جدى بگيرد، تا چه رسد كه حساب ببرد؛ 2) قهر و غيظ يك دولت
عليه يك مجله در دنيا تعبير به ضعف خواهد شد و خواهند گفت بعد از بستن
نشريات داخلى به سراغ نشريات خارجى رفتهاند.
افزون بر اين، نامها، مالكيتها، سروريها
و حاكميتها همه عاريتى و قراردادىاند. ايران اگر در دهههاى آينده نتواند
فاصله خود را، چه از نظر رشد مادى و چه در مشابهت فكرى، با جوامع رشديابنده
جهان كم كند، در معرض اتفاقاتى به مراتب بدتر از تغيير نامهاى جغرافيايى
خواهد بود.
فصلنامۀ سفر،
شمارۀ چهارم، اسفند 84
بازگشت به فهرست
يادداشتهاى
سفر |