صفحۀ‌‌ اول   كتاب½ مقاله / گفتگو/ گفتار         فهرست مطالب½ سرمقاله‌ها


بازگشت به فهرست یادداشت‌هاى  سفر

 

قيمه و پرگار وجود

 

مسافران هواپيمايی از ايران رسيده را در فرودگاه كشور همجوار تا فيهاخالدون تفتيش می‌كنند؛ در ايران ترجيع‌بند هميشگی را سر می‌دهند: اينها يك مشت تازه به دوران رسيده‌اند در اميرنشينی يك‌وجبی.  كشوری ديگر در را كلاً به روی ايرانی‌ می‌بندد؛ در ايران صفحۀ سوزن‌خورده را روی گرامافون می‌گذارند: اينها نوكر در ِ خانۀ بابای ما بودند و ولشان كرديم بروند.

در فهرست دراز افراد مظنون و مشكوك و متهم به عمليات تروريستی عليه غرب، تاكنون اسم ايرانی‌‌تبار يا دارندۀ گذرنامۀ ‌ايرانی ديده نشده است.  اما شهروندان ايران از نظر سهولت دريافت رواديد در ته فهرست قرار دارند، ‌حتی پس از اتباع يمن‌، عربستان و پاكستان كه خاستگاههای تروريسم‌اند.

عربها افتخار می‌كنند كه دوستدار شكار با شاهين، مسابقۀ اسبدوانی و شتردوانی و فعاليتهايی‌اند‌ منحصراً مردانه اما دسته‌جمعی و در فضای باز.  در حالی كه ايران دارای يك درصد جمعيت دنياست، رئيس پليس اين كشور می‌‌گويد پنج درصد از 25 ميليون معتاد دنيا ايرانی‌اند.  ايران احتمالاً تنها كشور دنياست كه مواد مخدر به لايۀ‌ بسيار بالا و بسيار پائين ‌جامعه محدود نمی‌شود و بخشی گسترده از اقشار ميانی هم حال‌كردن را می‌پسندند. ملچ‌ملوچ‌كردن مجری و مصاحبه‌شوندۀ فاضل ايرانی با چشمهايی كه پيلی‌پيلی می‌خورد در تلويزيونهای داخل و خارج نادر نيست.

حتی وقتی قصد سوئی نداريم و شيله‌پيله‌ای در كار نيست، مردم جوامع مجاور ‌از برخی فكرهای ‌ما (و از نوع حال‌كردن‌مان) می‌هراسند.  لنترانی‌پراندن به ديگران كمكی‌ به كاهش اين نگرانی نمی‌كند.  آدمها معمولاً به خودساخته‌بودن خويش مفتخرند اما كمتر كسی وقتی از بالا و به چشم از زيربوته درآمده به او نگاه كنند بی‌تفاوت می‌ماند.  اين يكی از گرفتاريهای‌ مردم ايران اين است كه می‌كوشند كمبود اعتمادبه‌نفس را با پرخاش جبران ‌كنند.

 

 

 

بحرين در دهۀ 1840 در زمان محمدشاه قاجار به دست بريتانيا ‌افتاد (تقريباً همزمان با تصرف هنگ‌‌ كنگ).  صدوسی سال بعد، سازمان ملل استقلال آن كشور را به رسميت شناخت.  اينكه دولت ايران موضوع سه جزيره را، كه برای ختم قضيه عملاً با آن تاخت زده شد، روی كاغذ نياورْد، مشكل ايران و رودربايستی بين حكومت و ملت آن است.

اگر قرار بر اعادۀ‌ وضع اوليه باشد بايد به عهد آدم ابوالبشر برگشت.  زمان تصرف بحرين از سوی بريتانيا يك قرن پس از لشكركشی نادرشاه افشار به هند بود.  انتقال گنجينۀ جواهرات ملت صلح‌جو اما مغلوب به خيابان فردوسی ِ تهران (بعد از قتل عام بيست‌هزار نفر در يك روز در دهلی) هم جزو تحولاتی است كه از عهد دقيانوس تاكنون اتفاق افتاده.

در سال 1300، دولت اتحاد جماهير شوروی روی تعهداتی كه تزارها بر ايران تحميل كرده بودند قلم كشيد به اين شرط كه همسايۀ‌ جنوبی‌ به دشمنان شوروی جای پا ندهد.  با شاخ‌وبرگ دادن به اين افسانه كه شوروی درياچۀ ‌خزر را پنجاه‌ـ پنجاه با ايران تقسيم كرد، حالا در ايران می‌گويند كشورهای جديد ساحل آن بروند سهمشان را از روسيه بگيرند.  كسانی در ايران معتقدند بايد سازمان ملل نوينی ايجاد كرد.  اين طرز استدلال هم لابد جزو اصول سازمان جديد است.

ايران وجودی‌ نبود تا شوروی با آن وارد معامله شود يا درياچه‌ای را كه راه ورودی‌اش فقط ولگاست پنجاه‌ـ پنجاه تقسيم كند.  حكومت اسمی ِ طهران به‌زحمت از سعدآباد تا شاه عبدالعظيم را تحت امر داشت، و مجمع‌القبايلی ‌متشكل از يك مشت خان مسلح ساير ولايات را.

 

  

ايران نقطۀ ‌پرگار آفرينش نيست كه سر و كلۀ‌ ديگران بعداً در حومۀ‌ آن پيدا شده باشد.  چه در زمان محمدشاه قاجار و چه در دهۀ 1920، در سراسر دنيا حكومتهايی محو می‌شدند و حكومتهايی جديد شكل می‌گرفتند.  آنچه امروز كشور ايران خوانده می‌شود بخشی از نتايج ادغامها و ايجادها در اين ناحيه است.  در آن طوفانهای عظيم، موهبت بزرگ چاههای‌ نفت برای اين مردم باقی ماند.  می‌توانست نمانده باشد، همچنان كه برای تركيه نماند.

فكر انسان را شرايط می‌سازد.  اما فكر انسان می‌تواند بر محيط زندگی و اجتماعش اثر بگذارد. بدترين نوع فكر، ‌خيالی است كه عين واقعيت فرض شود.  ”خليج هميشه فارس“ هم، مانند‌ ”كوی دوست“ و ”رخ جانان“، صرفاً مضمونی ادبی‌ است.  درهرحال، بسياری مكانهای جغرافيايی بيش از يك اسم دارند و ملتها پذيرفته‌اند كه نام اين دريا يا خشكی در زبانی ديگر غير از چيزی ‌است كه خودشان به كار می‌برند.

اينكه ايرانيهايی امضا جمع ‌كنند تا اسم يك مكان فقط و فقط همانی باشد كه آنها می‌گويند و می‌خواهند، خبر از غيرت ملی می‌دهد اما شايد بتوان نشانۀ ‌نارس‌بودن هم در آن ‌ديد.  خود عناوين باستانی ايرانشهر و پارس از زمان هوخشتره چند بار تغيير كرد و قرنها به فراموشی سپرده شد.  و در اسفند سال 57 در ايران كسانی گفتند اسم اين پيشرفتگی آب در خشكی‌، ”خليج اسلامی“ باشد.

خيلی خوب است كه هركس نظرش را با صراحت بر زبان بياورد.  اما بايد احتياط كرد آدمها به مـُهر لاستيكی تبديل نشوند كه قربة‌الی‌الله برای حال‌دادن به شب يلدا و نوروز، و ضدحال‌زدن عليه اين فيلم هاليوودی و آن شيخ، بيانيه صادر كنند.  حريفان هم، كه تعدادشان كمتر از ما نيست، امضا جمع‌كردن بلدند.

 

  

مسئله اين است: فاصلۀ آبادان و بندرعباس، از نظر تجدد و مدنیـّت، با كيش، و فاصلۀ كيش با جنوب خليج فارس زيادتر می‌شود و روحيۀ‌ ملی ما از اين بابت خراب است.  عربها پروژه‌های سی‌‌سالۀ ما را سه‌ساله به نتيجه می‌‌رسانند زيرا می‌دانند كه نمی‌دانند و يكی را استخدام می‌كنند كه بداند.  ما حتی قادر نيستيم تهران را قدری شبيه كيش كنيم زيرا جزيره نيست و بیدروپيكر است.

حق آدميزاد است كه از كسانی خوشش نيايد اما مدام طعنه‌زدن به مساحت خاك ديگران خبر از پختگی فكر نمی‌دهد و سعی (بی‌‌حاصل) در تحقير ديگران، آن هم صرفاً از روی رشك، درمان درد ما نيست.  نه همسايه‌های معاصر، ‌هرچه هستند يا نيستند،‌ حقمان را خورده‌اند و نه از نظر تغذيه فرقی می‌كند كه قيمه را با غين بنويسيم يا با قاف.  ”درگذر از نام و بنگر در صفات.“  قدری لپه و گوشت و همت بايد.

در ايران كسانی، برای به‌رسميت‌نشناختن دعاوی، در نقل صحبت حريفان می‌نويسند: خ ل ی ج  ع رب ی.  اين بحثی است جدی‌ يا در پارك نشسته‌ايم جدول حل می‌كنيم؟
 

فصلنامۀ ‌ سفر، شمارۀ هفدهم، اسفند 87  

 

نسخۀ پی‌دی‌اف

 

 

 

دعوت از نظر شما

 

 

 

نقل مطالب این سایت با ذكر ماخذ یا با لینك آزاد است.

X