اموال مصادرهاى يكى از موانع تحقق
دموكراسى شده و بسيار بعيد است هيئت حاكمهاى داوطلبانه از آنها دست بكشد.
در لطيفهاى قديمى،
شاگرد نخاله از معلم كه طرز كار كارخانۀ كالباسسازى را توضيح داده است مىپرسد
اگر سوسيس وارد دستگاه كنند گاو بيرون مىآيد؟
اكنون سؤال مغزفرسا اين است: چگونه مىتوان
اموال طبقۀ مغلوب اسبق را از تسلط هيئت حاكمۀ سابق به بخش خصوصى برگرداند؟
درهرحال، اموالى كه سابقون از محل غنایم
و از بركت مداخل گرد آوردهاند،
مانند مقامهايشان، بعيد است براى ورثه بماند.
اخراج ظالمان از خانهشان و بهخاكسياهنشاندن آنها نه تنها رؤياى
نيمايوشيج، بلكه تهنشينشده در فكر هر ايرانى ِ دردآشنايى است. اما شواهدى
در دست نيست كسى فكر كرده باشد وقتى
”باغشان را، در شكستهتر“،
با هزارها درى كه مهاجمان شكستهاند تا دست به چپاول بزنند چه بايد كرد.
فرض بر اين بود كه
خلق قهرمان به بركت نبوغ ذاتى خويش ترتيب اين موضوع
پيشپاافتاده را هم مىدهد.
از نخستين اقدامهاى هركس، بهگفتۀ عشقى، در خانۀ پر گلوبلبل امير بهادر
لنگر بيندازد اين است كه اعلام كند اوضاع تا قيام قيامت بر همين روال خواهد
ماند. شرايط موجود
كه تا ديشب لعنت مىشد از امروز صبح مقدس تلقى مىشود و حفظ آن اوجبِ
واجبات است. فقط
يك قلم، به بركت استيلا و انحصارات جرگهسالاران، صنعت خودروسازى چشمهاى
است كه از آن پول مىجوشد. آنچه ملىشدنِ كارخانههاى مونتاژ اتومبيل
خوانده شد فقط پريدن از چاله به چاه بود و خلاصى از آن كارى خواهد بود
كارستان. حرفهايى كه پيشتر عليه خودروسازى در
ايران مىزدند يكسر نتيجۀ عكس داد.
انقلاب اگر به واقع خودكشى يك ملت نباشد، در بهترين حالت مانند عمل جراحى
است كه نمىتواند زمانى دراز ادامه يابد و بيمار بايد هرچه زودتر به شرايط
عادى برگردد. جامعهاى
صحرايى و معتاد به چپو مانند ايران وقتى به شرايط عادى برگشت با غنایم
چه
بايد كرد؟ املاك را نمىتوان از مغلوبها گرفت و در گاوصندوق گذاشت.
|