صفحۀ اول    مقاله / گفتگو/ گفتار            فهرست مطالب  سرمقاله‌ها


 

صفحهٔ  دو  از دو صفحه

  

ادامه از صفحۀ 1

Æ

سماوات‌ والارض به‌عنوان نوعی‌ دوچرخه ــ 2

گذار رشد پسران خردسال از کودکی به نوجوانی با تحولی چشمگیر همراه است: دستشان را از فرمان دوچرخه برمی‌دارند.  با رشد بدن و عضلات و تقویت هماهنگی اعصاب حسی‌ـ حرکتی، قادر می‌شوند تعادل دوچرخه را ‌در حال ‌حرکت حفظ کنند و در همان حال رکاب بزنند.  نوجوان‌ها معمولاً علاقه دارند بزرگترها آنها را در آغاز این جهش عظیم ببینند.

تصور بسیاری مؤمنان از قادر متعال خیلی متفاوت از نوع نمایش ابتدای نوجوانی نیست. ببینید من چه کارهایی بلدم: فرمان را ول می‌کنم، درجا دور می‌زنم، حتی کمی عقب‌عقب می‌رانم.  و تمام اینها برای جلب توجه دیگران: مرا تماشا کنید.

مجموعهٔ معجزات منتسب به پروردگار را که روی هم جمع کنیم، کمتر قانون طبیعی حاکم بر زیست موجودات و فیزیک و شیمی و ریاضیات دست‌کم یک‌ بار معلق نشده استاما خداوند عین معجزهٔ قبلی را تکرار نمی‌کند.  باید برگ جدید رو کرد تا مؤمنان بگویند هاله‌لویا و سبحان‌الله.  اگر برنامه‌های نو اضافه نشود تماشاچیان پس از مدتی جدی نخواهند گرفت. دفعهٔ قبل دریا شکافت، این بار باید مرده زنده کند، و اگر بار پیش چوب را اژدها کرد، این بار ناچار است برای جلب توجه مؤمنان آب را شراب کند و غیره و غیره.

 
 

  

به نظر افرادی مانند ابن‌سینا و اینشتین که در قوانین حاکم بر حیات و جهان تأمل کرده‌اند، خدا اهل دلبری از یک مشت کورکچل نیست.  ابن‌سینا که با امکانات عصر خودش تا قعر وجود بشر را کاویده بود اعتقاد داشت پروردگار عالم به چگونگی زندگی و سرنوشت بشر اهمیت  نمی‌دهد و حساب‌وکتابی که برقرار کرده است محکم و بی‌ردخور ادامه دارد.  دومی که مخ آدم معمولی از حرفهایش دربارهٔ کروی اما لایتناهی‌بودن جهان سوت می‌کشد (در مخالفتی نالازم و سست با اصحاب فیزیک کوانتومی) گفت خدا تاس نمی‌اندازد.

 

بیرونی و نیوتن همین نظر را داشتند: قادر متعال قدرت نامتناهی دارد اما چنان مطمئن و منضبط است که دست به چشم‌بندی و شیرینکاری نمی‌زند.  نیوتن، به نوشتهٔ خودش، ”برای پایان دادن به حدس‌وگمان‌های نسنجیدهٔ افراد خیالپرداز که به اعتبار پیشگویی‌های مقدس لطمه می‌زنند در سال 1704 اعلام کرد بر پایهٔ استنتاجات علمی‌‌اش از انجیل، دنیا زودتر از سال 2060 به پایان نخواهد رسید.  با این حساب، حالاحالاها وقت هست.  یک وقت هم دیدی مهلت باقیمانده تمدید شد.

 

چهل اسم دیگر می‌توان ردیف کرد اما همین چند آدم سنگین‌وزن می‌توانند شاخص فهم انسان هومو ساپینس باشند.    

 

نظرات بنیان‌کن و انکارگرایانهٔ رازی در باب معجزه بعدها حتی نزد ابن‌سینا و بیرونی زیاده‌روانه و نپذیرفتنی می‌نمود.  اما خود همین که در ری و بغداد می‌توانست چنان مطالبی روی کاغذ بیاورد و جان به در بـَرَد نوعی معجزه بود.  حتما سرآمد طبیبان حاذق‌ بودنش برای او مصونیت ایجاد می‌کرد (از ابن‌سینا نقل است که به بیرونی گفت محمد بن زکریا بهتر می‌بود به جرّاحی و معاینهٔ ادرار و مدفوع قناعت می‌کرد و در مقولهٔ ماوراءالطبیعه که صلاحیت دخالت در آن نداشت وارد نمی‌شد).

 

درهرحال، ظاهراً جهان را پروردگار گذاشته است (به بیان تری ایگلتون) روی اتوپايلوت، یا ناوبری ِ خودکار.  در سفرهای طولانی بین‌قارّه‌ای، گاه خلبان برای خوش‌وبش‌ با مسافران (و شاید جلوگیری از نفخ شکم) به قدم‌زدن در میان مسافران می‌پردازد.  در این مدت طیّاره در ید قدرت کیست؟

تا حدی در اختیار کمک‌خلبان و مهندس پرواز و سایر وردست‌ها؛ و عمدتاً زیر نظر دستگاههای ناوبری، زیرا چشم و ذهن یک نفر و دو نفر و پنج نفر برای نظارت دائمی بر کل سیستمی به آن ‌پیچیدگی کافی نیست.  زیادکردن تعداد ناظران در کابینی یک‌ در دو متر، طبق قانون بازده نزولی، اوضاع را شیرتوشیر می‌کند.

اینکه خلبان از صندلی‌اش بلند ‌شود راه بیفتد تا حدی شبیه شیرینکاری پسرنوجوان است که وقتی قوانین تعادل پایدار و ناپایدار و گرانش و رانش را به‌تجربه درک کرد می‌تواند در وقت دوچرخه‌سواری دستها را در جیب کند و داد بزند: ”مامان، مامان،‌ نگاه کن!“  هواپیما و دوچرخه بدون دستهای خلبان و پسر نوجوان به حرکت ادامه می‌دهند زیرا قوانین سفت ‌و سخت ِ حاکم بر مکانیسم آن دستگاهها تعطیل‌بردار نیست: قوانین طبیعت.

 

  

اگر قوانین طبیعت لحظه‌ای به حال تعلیق درآیند پدر جدّ خلبان هم نمی‌تواند دهها تن فلز را وسط زمین و آسمان نگه دارد، و کار پسرک بازیگوش ساخته است.  ابن‌سینا و اینشتین به مسافران و به والدین دلنگران اطمینان می‌دهند مقدرّات الهی همواره معتبر است و ساحت ربّ السماوات ‌والارض ورای دستکاری در قوانین خودش.


با این همه، اگر کسی واقعاً دنبال موردی بگردد که خداوند یکی از قوانین طبیعت را تعلیق کرده باشد،‌ جوینده یابنده است.  اما باید توجه داشت این تعلیق هم برای خودش قانون است.

مهمترین مورد تعليق ِ یکی از قوانین طبيعت که نامی جز معجزه بر آن نمی‌توان گذاشت بی‌تردید آب است: مایعی که به برکت نامتقارن‌بودن اتمهایش در هر مولکول، بسیاری مواد آلی و معدنی را در خود حل می‌کند.  و باز به برکت بی‌بو و بی‌رنگ و شفاف بودنش مانند رحِم مادر پرورندهٔ‌ حیات بر کرهٔ زمین بوده است.  در حالت مایع متراکم‌تر است و در حالت انجماد حجمی بیش از حالت مایع دارد.  در نتیجه، یخ از آب سبک‌تر است.  اگر فشرده و سنگین‌تر می‌شد‌ شاید حیات در زمین پا نمی‌گرفت، از جمله به این سبب که کوههای یخ به ته دریاها می‌رفتند و همان جا می‌ماندند.
 

اگر در کرات دیگر حیات پدید آمده باشد یا پدید بیاید، آیا این معجزه تکرار شده یا خواهد شد؟ بشر تاکنون پاسخی نیافته، اما خود موضوع آبکی‌تر از آن است که برای قاطبهٔ مؤمنان جالب باشد.  در مجلس وعظ کنیسه و کلیسا و مسجد حرف‌زدن از علت تفاوت وزن مخصوص آب و یخ فایده‌ای ندارد.  حتی مستمعانی که بنا به عادت چُرت می‌زنند پراکنده می‌شوند و واعظ از نان‌خوردن می‌افتد.

 

  

باقی می‌ماند معجزاتی باشکوه و تماشایی و حتماً خارق‌العاده.  آنچه عادی باشد، بنا به تعریف، معجزه نیست.  اصحاب دیانت حتی اگر از نظر ابن‌سینا و اینشتین خبر داشته باشند نمی‌توانند آنها را جدی بگیرند زیرا خریدار ندارد.

اما مشکل اصحاب ادیان با ارائهٔ وقایع غیرعادی حل نمی‌شود: چنین وقایعی نباید به اندازه‌ای تکرار و تکثیر شود که جاذبهٔ منحصر به فردبودن را از دست بدهند.

در ایران معاصر با کمال حیرت می‌شنویم علمای دین شکایت دارند که خرافات رواج پیدا کرده است.  خرافات چیست و بر اساس چه معیاری از اعتقاد راستین قابل تشخیص است؟

اعتراض اصحاب دیانت را می‌توان این گونه تفسیر کرد: خرافات يعنی تکرار و تكثير و توليد و توزیع معجزه و کرامات به شکل انبوه.  قدر و قیمت مورد اصلی باید محفوظ باشد و از دستبرد بنجل‌سازها در امان بماند.  اما در بازار داد وستد کالا از روی هر شیء با ارزشی نمونه‌های بدلی‌ می‌سازند بی‌آنكه قدر و قيمت نمونۀ اصلی صدمه ببيند.  نه کپی‌زنی از روی یک لوح باستانی نافی ارزش آن است و نه زورزدن برای تقلید از غزلسرایان بزرگ صدمه‌ای به مفاخر ادبی می‌زند.

حتی اگر کسی لوح بدلی از طلای ناب درست کند، تاریخ ساخت را معیار می‌گیرند.  قیمت اصل کتیبه غیرقابل تعیین است زیرا مانند نداردنمونهٔ‌ امروزی فقط به اندازهٔ فلز گرانبهایی که در آن به کار رفته است می‌ارزد.  و در تقلید از سرایندگان روزگار قدیم، تکرارکنندهٔ مضمون یا صنایعی کلامی که صدها سال پیش در دربار شاهان صله می‌گرفت امروز ممکن است حتی حق تَألیف دریافت نکند و باید خودش خرج چاپ را بدهد.

 

  

در معجزه یا کرامات امکان ندارد قالیچهٔ اصل و نمونهٔ امروزی، و شعر قدمایی و تقلید معاصر را کنار هم بگذارند و در برابر چشم همگان نمره بدهند.  چنین آزمونی نافی طبیعت رمزآمیز، پنهانی، انفرادی و خواص‌فهم معجزه یا کرامات است.  تکرار و تولید امروزی اگر در جلسهٔ سخنرانی و در برابر دوربین تلویزیون اتفاق بیفتد خیلی راحت برچسب شعبده و چشم‌بندی می‌خورد.

اصحاب دیانت با این موقعیت دشوار مواجهند که باید پافشاری کنند کرامات و معجزه واقعاً روی داده، اما کسی حق ندارد بکوشد آن را تکرار کند.  شکاکان می‌پرسند اگر قابل تجربه نیست پس از کجا مطمئن باشیم واقعاً اتفاق افتاد؟

در برابر این پرسش دشوار، اصحاب دیانت به طور سنتی به تهدید و تکفیر و سرکوبی متوسل می‌شوند: مدعیان تکرار معجزه و تکثیر کرامات در واقع منکرانی‌اند که ساحت  ماوراءالطبیعه را از بیخ‌وبن قبول ندارند وگرنه وجود حقیرشان را داخل آش نمی‌کردند و برای تکثیر امور فوق‌بشری دکان نمی‌زدند.
 

زمانی که با بزرگ‌شدن جوامع امکان توسل به خشونت علیه مدعیان و منکران از دست اصحاب دیانت بیرون رفت، اینان چاره‌ای جز باطنی‌کردن امور نداشتند.  قرنها یکی از فعالیتهای کلیسای کاتولیک تکفیر و تهدید و قتل کسانی بود که فکرهایشان را با صدای بلند بر زبان می‌آوردند.  وقتی قدرت سیاسی را در قرن هجدهم از دست داد، و پس از وقفه‌ای طولانی، نتیجه گرفت دیگر تنبیه شیطان‌صفتان کارساز نیست و چاره‌ای جز تشویق وجود ندارد: تولید قدیس و ترویج این فکر که انسان معمولی هم می‌تواند خداگونه شود.
 

امروز در تبلیغات رسمی ایران به عرفان کاذب می‌تازند.  عرفون، صادق و کاذب ندارد؛ همهٔ‌ انواعش مقداری بازی کلامی است که ایجاد حالات عاطفی می‌کند و وقتی دسته‌جمعی اجرا شود شور و خلسه می‌آفریند.  اعتراضها در واقع به زیادشدن دست در عمده‌فروشی و خرده‌فروشی معنویت است.


در هند، در سالهای رونق و رفاه دهه‌های 1960 و 70 که سیل جویندگان تجربیات عرفانی به آن کشور سرازیر شد، ادعا کردند در معبدهایی خاص زائران در حالت خلسه به هوا صعود می‌کنند و قانون جاذبه در برابر عظمت روح و عمق خلسهٔ اینان کشک است.  با افزایش شمار زائران و ورود دوربین‌ فیلمبرداری کوچک قابل حمل که چنین ادعاهایی را با عینیتی غیرقابل انکار محک می‌زند، متولیان آن بساط اذعان کردند منظور تعالی روح است، نه پرنده‌شدن و اوج‌گرفتن از فراز دشکچه.

 

  

اگر بار دیگر بعدازظهر جمعه‌ای بارانی به فردی زبل و خداجو بربخورم، شايد به او بگويم برای كار خيری به من ندا رسيده، و ايشان صد چوب رد كند تا به اندازۀ يك سهم در ثواب شريك شود.  كنجكاوم ببينم آدم اهل‌بخيه وقتی رو دست می‌خورد و غافلگير می‌شود چه قيافه‌ای پيدا می‌كند.  اما برای اين كار بايد به طرف زُل بزنم، و هنگام رانندگی اين کارْ صحيح نيست.

گذشته از اين، دفاع از خود در برابر اين قبيل اشخاص بيشترين كاری ‌است كه از كسی مانند من بر می‌آيد ــــ زرنگی پيشكش.
خرداد و اسفند 87
و اردیبهشت 90
 

 

 

 

دعوت از نظر شما

 

 

 

نقل مطالب اين سايت با ذكر ماخذ يا با لينك آزاد است.

 

X