صفحۀ‌‌‌ اول   كتاب½ مقاله / گفتگو/ گفتار            فهرست مطالب ½ سرمقاله‌ها


  

 حرفۀ زيانبار سخنوری

 

طلب مرگ تقريباً برای همه چيز و همه كس، جز جمع كوچك خودمانيها، حمله به عقايد و افكار، خطونشان كشيدن برای دولتها و كشورها و بد و بيراه گفتن به اشخاص در مراسم عبادی ايران چنان عادی ‌شده كه انگار محضر خداوند هم نوعی رينگ بوكس و گود زورخانه، و ملكوت پروردگار عرصۀ پراندن آپركات و تمرين فتيله‌پيچ است.  وقتی پيشنماز بر ”پرولاريزم دينی“ لعنت می‌فرستد، مستمعانی كه لابه‌لای‌ نرده‌های‌ محافظ رينگ چيده شده‌اند چه دركی از اين لغت غلنبه دارند؟

”پرداخت رايانه“ جديد است اما ”بام خوشه‌ای“ به خيلی‌ وقت پيش برمی‌گردد،‌ همين طور ”ليبلار“.  سال 59 يك حاكم شرع حكم به اعدام شخصی‌ داد كه آشنايانش می‌گفتند طبق گواهی روانپزشك، تعادل روانی‌ ندارد و حرف‌زدنش دست خودش نيست.  در متن حكم، جرم محكوم ”ثب“ ذكر شده بود.  وقتی اشتباه املايی‌ را تذكر دادند، دفتر دامت ‌افاضاته، نه خود ايشان،‌ توضيح داد تشديد ماشين تحرير به سين چسبيده و سبب شده ث خوانده شود.

گذشته از خطای ‌اصلی، پيدا بود ايشان نه تنها با ماشين تحرير هم آشنايی ندارد، بلكه خرده‌گيری منتقدان سبب نشده با تايپيست اداره مشورت كند ببيند چه توضيحی می‌توان جور كرد.  شايد هم آن توجيه من‌درآوردی دربارﮤ تشديد بالا و پائين‌روندﮤ ماشين تحرير پس از شور و مشورت سرهم شده بود.

 

 

 

  

قلمزن هرچه بيشتر در موضوعها باريك شود و هرچه خواننده‌اش باسوادتر باشد به فرهنگهای لغت متعدد و بزرگتری نياز دارد، و طبيعی است با احتياط بيشتری بنويسد. خواننده‌ها معمولاً خطای املايی را، با تصحيح آن و پوزش مرتكب خطا، می‌بخشند و فراموش می‌كنند.  هركسی ممكن است بالاخره در املا و/يا تلفظ لغتی گير كند.  زبانْ مقدم بر خط و مستقل از آن است و رساندن منظور در گفتگو نيازی‌ به مشخص‌كردن املای‌ كلمات ندارد زيرا كل جمله معنی‌ هر كلمه را تعيين می كند، نه بر‌عكس.

 

افرادی عادت دارند لفظ‌ قلم صحبت كنند.  در مقابل، نويسندگانی عاشق واردكردن عين كلمات محاوره‌ای در متن هستند.  اما بسيار اهميت دارد مشخص باشد مخاطب كيست و چه برداشتی خواهد كرد.

 

احمد شاملو دوست داشت بگويد احمقونه.  مردم اين كلمه را در صحبت به كار نمی‌برند.  هركس هم به كار ببرد عين شكل كتابی‌اش تلفظ می‌كند.  با اين همه، از آنجا كه مخاطب او، حتی‌ در جايگاه شنونده، اهل متن مكتوب بود مشكلی‌ پيش نمی‌آمد.  

 

در آن سو، دامت افاضاته وقتی چندين بار پشت ميكرفن تلاش می‌كند تركيبی كتابی مختص متن مطنطن را تلفظ كند اما موفق نمی‌شود، خيط می‌كارد.  به خطای‌ لغوی در متن و صحبت و/يا در گوش شنونده اشاره می‌كنيم؛ سبك حرف‌زدن ِ عشق‌ لاتی داستان ديگری است.

 

  

قاطی‌‌كردن متن مكتوب و صحبت شفاهی، و خطا در ارزيابی درك مخاطب ممكن است به سوءتفاهم و بلكه عدم‌تفاهم بينجامد.  شاه در آخرين سفر استانی‌اش در ارديبهشت 57 وقتی در سخنرانی ميدان ملك‌آباد مشهد گفت با آپارتايد در آفريقای جنوبی و هرجا مخالفت است، ملت كف زدند و هورا كشيدند.  اهالی‌ طـُرقـَبه از كـِی طرفدار سياه ِ زنگی‌ در برابر موبور فرنگی شده بودند كه حالا كار به ابراز احساسات برای ژست خالی از صداقت ملوكانه می‌كشيد كه دخلی به آنها نداشت و برای ادای مخالفت با نژادپرستی در خارجه بود؟

شايد چون قرار بوده هر پنج دقيقه يكی كف بزند و بقيه تقليد كنند، ربطی‌ به حرف سخنران نداشت.  شايد هم يك توضيح بتواند اين باشد كه عاﻣﮥ مردم كاری ندارند آپارتايدماپارتايد ‌يعنی چه:‌ هر”آپارت“ی را آپارتمان (و وام كم‌بهره و تسهيلات بانكی و پول نفت و غيره) می‌شنوند ‌و ذرّه‌ای مسئلۀ آنها نيست كه آن ته‌مه‌های آفريقا چه كسی‌ سوار است و كی پياده.

برای سياهی‌لشكر پای منبر، پرُو يا پلو در وعظ علی‌السويه‌ است تا چه رسد در بياﻧﻴﮥ كتبی كه با آن سر و كاری‌ ندارد.  خوديهای ‌درس‌خوانده‌تر هم، با حالت ول كن بابا اسدالله، چيزی نمی‌گويند و وانمود می‌كنند نديده‌اند و نفهميده‌اند.  پس از گذشت روزها، ”ناثواب“ و ”ارجاء“ در متن كذايی در تمام سايتها به جای خود باقی است.  سه غلط، 17.

در نخستين انتخابات مجلس شورای اسلامی، حاكم شرعی كه مشهور بود سرپايی محاكمه و نشمرده اعدام می‌كند و شخصاً تير خلاص می‌زند در اعلاﻣﻴﮥ انتخاباتی‌اش پاك‌كردن كردستان از ”لوس وجود“ ضدانقلاب را هم با افتخار ذكر كرده بود.  متن ورقۀ تبليغاتی‌ با دست نوشته و كليشه شده بود، اما ظاهراً خوشنويس، گراوورساز يا چاپچی ندا نداده بودند: حاج‌آقا، بپـّا نپـّره.

اين آدمها وقتی نظر مثبت دارند معمولاً می‌پرسند ‌تا مطمئن شوند كارشان را درست انجام داده‌اند.  برای نگارنده هم پيش آمده سركارگر چاپخانه ساعتی پس از نيمه‌شب تلفن بزند كه يك كلمه خوانا نيست، و از دو تيتر خط‌خورده كدام يكی چيده شود.  و همچنان پيش می‌آيد كه ساعتی پس از به هوا رفتن متنی در اينترنت، خواننده‌ها خطای تايپی، املايی، انشايی يا موضوعی‌ را تذكر بدهند و نگارنده را مديون خود كنند.

 

  

در تحولی‌ در كسب‌وكار خطابه، فيدل كاسترو كه هفت‌هشت ساعت حرف‌زدنش وسط ميدان شهر عادی‌ بود در تازه‌ترين سخنرانی فقط 12 دقيقه حرف زده است.  آن شنونده‌ها ‌عرق نيشكر با قرابه سر می‌كشند و چند شبانه‌روز سامبا می‌رقصند، اما انسان قابل پيشرفت است و می‌تواند ياد بگيرد كمتر و كوتاه‌تر حرف بزند.  اخطار پزشكان البته بی‌اثر نيست.

پزشكان ايران هم بايد بتوانند، به‌عنوان واجب كفايی، از نفوذشان استفاده كنند.  يا حتی‌ گاه نقش مصحح بازی كنند.  برخی اهل نشر می‌گويند يك اشتباه چاپی در هر بيست صفحه كتاب قابل تحمل است (البته با استانداردهای ايران).  طاﻳﻔﮥ اطبا می‌تواند هشدار بدهد سخنوری جزو مشاغل زيان‌آور است، و به اشخاص حالی كند: مستمعان
چـُرت‌آلود را معيار نگيريد، طاعنان ِ ذرّه‌بين‌به‌دست در كمينند؛ و هر هزار و پانصد كلمه كه صحبت كنيد نه تنها دست‌كم يك فقره خيطی‌ بالا می‌آوريد بلكه ممكن است پنج دقيقه از باقيماندۀ عمرتان كم ‌شود چون، از جمله، بدون صلاحيت و اطلاع كافی با مواد پرتوزا ور می‌رويد.

ايران تنها كشور دنياست كه در عبادتگاهش هزار و دويست كيلو اورانيوم با غلظت دو و نيم درصد را با پانصدتا بيست درصدی طی ‌شش ماه، يا هشتصدتا جنس پانزده درصدی طی‌ دوازده ماه معاوضه می‌كنند.  يك تفاوت بسيار غيرعادی‌ ديگر با كل بشريت: از سپيد‌ه‌‌ دم تاريخ تا امروز، در معابد اقوام مختلف حتی معاملۀ اقلام بی‌ضررْ مذموم و بلكه ممنوع بوده، تا چه رسد به تاخت‌‌زدن مواد پرخطر.  محضر خدا، كه گود زورخانه هم بود، با دكان بنكداری قاطی شده است.

ميان فكر اهل متن و باسواد شهری، و حرفهای اهل منبر همچنان ارتباطی به چشم نمی‌خورد.  حتی ‌اداره‌جاتی‌های خودی آينه‌ای برابر دامة‌ افاضاته‌ نمی‌گيرند و خطاهای فاحش او را تذكر نمی‌دهند ـــ‌ـ شايد تا در جهل مركب بماند و ”بی‌‌خبر بميرد در درد خودپرستی.“  تقلاها عبث‌تر و هوا پس‌تر از آن است كه آقايان وانمود می‌كنند.  خودشان هم می‌دانند.

21 مرداد 89

 

 

 

دعوت از نظر شما

 

نقل مطالب اين سايت با ذكر ماخذ يا با لينك آزاد است.

 

X