صفحۀ‌‌ اول   كتاب½ مقاله / گفتگو/ گفتار            فهرست مطالب ½ سرمقاله‌ها


 

صفحة يك از سه صفحه

زندگی خصوصی و حيطۀ عمومی در ایران ـــ 1 [1]

دائی‌ام در سال 1973 كه برای دیداری كوتاه و ازدواج از آمریكا به ایران آمد متعجب بود چرا در این‌جا پیاده‌ها  در طول خیابان ( نه تنها در پیاده‌رو، بلكه در جهت عكس مسیر ماشین‌رو) قدم می‌زنند و از تماشای سواره‌ها كِیف می‌كنند.  به او یادآوری كردم كه این كار تازگی ندارد و زمانی هم كه خودش در این شهر بزرگ می‌شد یكی از راههای وقت‌گذرانی ِ نوجوان‌ها بود.

 

دیدزدن ِ افراد دور و بر در برخی فرهنگها ناشایست تلقی می‌شود.  عادت نامعقول زل‌زدن به افراد كاملاً غریبه گاه سبب ناراحتی مسافران خارجی در جاهایی است كه مردم در تماس بصری با افرادی كه رضایت خود را به این كار نشان نداده‌اند عیبی نمی‌بینند.  به نظر دستۀ اخیر، اینكه به آدم نگاه كنند می‌تواند نشانۀ شایستگی ِ توجه، به رسمیت شناخته‌شدن و حتی احترام باشد.  بسیاری افراد ترجیح می‌دهند به آنها خیره‌خیره نگاه كنند تا اینكه محترمانه نادیده‌شان بگیرند.

 

در ایران مدام و مستقیماً نگاه‌كردن در صورت دیگران تجاوز به حریم آنها تلقی نمی‌شود.  اما این هم در حال تغییر است.  زمانی گرفتن ِ صحنۀ فیلم سینمایی در خیابانهای تهران تقریباً غیرممكن بود ــــ ازدحام جماعت كنجكاو چیزی از واقعیت‌گرایی باقی نمی‌گذاشت.  امروزه ندرتاً كسی سرعتش را كم  می‌كند تا در بساط گروههایی كه با دوربین دیجیتالْ سریال تلویزیونی می‌سازند سرك بكشد (البته دیدن بازیگر بسیار مشهور، حتی در خیابان سان فرانسیسكو، داستان دیگری است).  به جای تماشای انجام‌وظیفۀ خسته‌كنندۀ گروههای فیلمسازی، می‌توان نتیجۀ نهایی را كه به همان اندازه كسالت‌آور است در تلویزیون دید.

 

عكسهای قدیمی اروپای اوایل قرن بیستم اعیان را نشان می‌دهد كه با لباسهای حسابی و حتی تشریفاتی در بولوارهای برلن و لندن و پاریس قدم می‌زنند.  سالها پیش، با كمال حیرت می‌خواندیم دو طرف اتوبانهای بی‌پایان لوس آنجلس جایی برای راه‌‌رفتن افراد پیش‌بینی نشده است.  نوجوان‌هایی بوديم كه تصویری از دنیا به دست می‌آورديم و بدیهی می‌دانستیم قدم‌زدن در امتداد خیابانی مشجر، جایی كه افراد می‌توانند موقـّرانه وارسی كنند چه كسی چه لباسی به تن دارد و انحناهای بدن كدام دختر می‌شكفد، بخشی اساسی از زندگی متمدنانه و متجددانه است.

 

 

 

 

 

 

تنها یك نسل بعد، طبقۀ متوسط تهران عادت كرده است با اتومبیل به مهمانی برود و ترجیح می‌دهد در اتوبانهایی براند كه جایی برای قدم‌زدن ندارند اما همگی مملوّ از ماشینهایی‌اند با رانندگانی بی‌صبر و اغلب بی‌احتیاط.  این مهمانی‌ها را كسانی آبیاری می‌كنند كه نه تنها عرق كشمش، بلكه بطریهای وارداتی قاچاق به در ِ خانۀ خریدار می‌رسانند.  گرچه بطریهای ودكای سوئدی، شراب فرانسوی و ماركهای گرانقیمت‌تر ویسكی قیافه و مزۀ مواد اصل دارند، روی برخی بطریها زیادی تأكید شده كه این محصول اسكاتلند است (هر بطری به 15ـ20 دلار).  از اهل مشروب، حتی كسانی كه خارج از ایران ویسكی اسكاچ با بطری خریده‌اند، ظاهراً كمتر كسی شك می‌كند كه این بطری به احتمال بسیار زیاد در تركیه، اردن،‌هند یا جایی همین دور و برها پـُر شده است.  افراد انگار بردبارانه گردن نهاده‌اند كه 1) وقتی چیزی با تأكید به زبان انگلیسی اعلام می‌شود باید در آن حقیقتی باشد؛ 2) اوقات خوش بیشتر به شادی درونی و معاشران خوب بستگی دارد تا به كیفیت مایعات مصرف‌شده و اینكه مطابق استانداردهای اتحادیۀ اروپا هست یا نه.

 

اندكی پس از انقلاب اسلامی 1979 این مضمون مطایبه‌آمیز رایج شد كه مردم زمانی در خانه نماز می‌خواندند و بیرون از آن دَمی به خمره می زدند؛ امروز عبادت را در ملاء عام به جا می‌آورند و پشت درهای بسته می‌آشامند.  احمد شاملو، شاعر نامدار فقید در سال 1979 غمگینانه سرود كه عشق را و نور را و شوق را و خدا را در پستوی خانه نهان باید كرد تا از دستبرد پلیس اخلاق مصون بمانند.

 

نمی‌توان با اطمینان گفت طی قرون و اعصار الكل تا چه حد بخشی از زندگی ایرانی بوده است.  اكثریت خلایقْ هوشیاری و حذر از سـُكر را لازمۀ پرهیز از وسوسۀ ارتكاب اعمال ناصواب می‌دانند.  حتی در رژیم سابق كه آبجو در كوی و برزن در دسترس بود، میخانه‌ها حق نداشتند در تعطیلات رسمی باز كنند، مبادا سرمستی راه را بر انفجار پرخاشگرانۀ هوسهای سركوفته بگشاید.  نزد مسلمان مؤمن، الكل نجاستی است گناه‌آلود كه باید از آن شدیداً حذر كرد.

 

  

با این همه، بعضی ناظران غربی كه مدتی در ایران اقامت كرده‌اند متوجه میل شدید افراد به نوشیدن الكل شده‌اند.  به نظر ويلهلم ليتن كه در سالهای 4-1293 كنسول آلمان در تبريز بود و با درگرفتن جنگ جهانی اول مدتی در اين‌ حوالی گير افتاد، ايرانيها عرق می‌خورند تا بيهوش شوند و آدمهای محترمْ اين كار پرخطر را پس از سنگرگرفتن در رختخواب انجام می‌دهند:

 

از عرق در ايران برخلاف آلمان كه به‌ندرت و برای تفنن خورده می‌شود، صرفاً برای مست‌شدن استفاده می‌شود.  به اين دليل يك فرد متشخص عرق را مثل دوا در اتاق خواب و بستر می‌خورد تا در مقابل هر حادثۀ احتمالی‌ تأمين داشته باشد.2 

 

 شايد ناظر آلمانی زيرشلواری پوشيدن ايرانيان حتی در برابر مهمانان، تكيه‌دادن به مخدّه و متكا و يله‌شدن و وارفتن در خلسۀ عرفانی را معادل اتاق خواب و بستر در فرهنگ ملت خويش گرفته باشد.

 

هموطن ليتن، فریدریش رُوزِن كه در دهۀ 1890 كاردار سفارت آلمان در تهران بود به شيوع مسكرات در ميان ايرانيان مسلمان فلسفی‌تر برخورد می‌كند:

 

كلاً، ایرانیان مردمانی بودند بغایت گریزان از مستی.  بیشتر آنها در سراسر عمر لب به شراب نمی‌زنند.  ایران از هر نظر كشوری است ’خشك‘.  اما یك ایرانی زمانی كه می‌نوشد، معمولاً این كار را بدان نیت می‌كند كه یكسره مست شود.  بنا به استدلال او، آدم وقتی مرتكب گناه شده است چه بهتر كه حداكثر استفاده را از آن ببرد. . . .  بیشتر شعرای ایران شراب را می‌ستایند و لذت سرخوشی را تحسین می‌كنند.  اما این شعرها راه را بر تفسیری ‌عارفانه از آنها می‌گشاید كه آن اعمال را بی زیان جلوه می‌دهد. 3

 

به‌نظر روزن، ولع ِ نوشیدن می تا حدی نتیجۀ تحسین بی قید و شرط شراب در شعر فارسی است.  شعرای ایران، حتی آنها كه شخصاً هرگز نمی‌نوشیدند، مستی را تجربه‌ای وجودی قلمداد می‌كنند كه طی آن انسان از كسالت و پستی ِ زندگی روزمره خلاص می‌شود.  دستیابی به تعالی، باشگاهی است منحصراً مردانه كه زنان راهی به آن ندارند.  گرچه در ادبیات قدمایی ایران مواردی نادر از پيش‌درآمد آزادی زنان دیده می‌شود و زنی نسبت به یك مرد اظهار تمایل جسمانی می‌كند، و به‌رغم این استعاره كه انگور دختر تاك است، آنان هرگز پا در حیطۀ ممنوعۀ نوشیدن نمی گذارند.

 

دگرگونی الگوهای فرهنگی و وارونه‌شدن فعالیتهای داخل و خارج خانه ظاهراً بر این ممنوعیت هم اثر گذاشته است.  محدودشدن رفتارهای خلاف شریعت به چهاردیواری خانه سبب برابری در نوشیدن الكل در قشری هرچند نازك از غربگرایان شده است و اگر بسیاری زنان از این ’امتیاز‘ استفاده نمی‌كنند بیشتر از روی نگرانی نسبت به عواقب پیش‌بینی‌نشدنی مستی است تا نهی دینی.  در مقابل، سیگاركشیدن ظاهراً رو به كاهش است.  همراه با تغییر تلقی جهانی نسبت به سیگار، عصر اتاقهای پر از دود و روزگار فمینیستی ِ دهه‌های 1960و 70 كه سیگاركشیدن نشانۀ آزاداندیشی ِ روشنفكرانه بود سپری شده است.

 

یكی دیگر از موارد تغییر در تلقی جنسیتی را می‌توان در ادبیات جدید ایران دید.  در دهه‌های 1960 و 70، منتقدان ادبی سختگیر شاعرها و رمان‌نویس‌های رمانتیك آن زمان را به عنوان تولیدكنندۀ مطالب اشك‌انگیز برای دخترمدرسه‌ای‌ها تخطئه می‌كردند.  امروز، به بركت میلیونها زن جوان درس‌خوانده و قدرت خرید آنها، به كاربردن چنین برچسبی در حكم واردكردن ضربه‌ای جبران‌ناپذیر به حیثیت فرهنگی خویش است.

 

رمانها و دفترهای شعر زنان اغلب در بالای فهرست پرفروش‌ها قرار دارد و برندۀ جوایز مهمی می‌شوند، و زنانی در مقام ویراستار مجله یا مدیر بنگاه انتشاراتی بسیار فعالند، هرچند كه شمار آنها نسبت به مردان هم‌حرفه هنوز كوچك است.

 

در حالی كه سهم دختران در میان پذیرفته‌شدگان ورودی دانشگاهها از 60 درصد گذشته است، ناظرانی دربارۀ فرصتهای همسریابی میلیونها دختر دانشگاه‌رفته‌ كه ممكن است شمار چنین مردانی را ناكافی بیابند پرسشهایی مطرح می‌كنند.  این نگرانی حتی به پیشنهادی از سوی برخی مقامهای آموزش عالی انجامید تا با رعایت نوعی گزینۀ ترجیحی منفی میان شمار دختران و پسرانی كه در دانشگاه پذیرفته می‌شوند تعادل ایجاد شود.  در برابر هشدارها كه چنین كاری در حكم مداخلۀ نالازم و تبعیض‌آمیز در روندی طبیعی است، از این فكر دست برداشتند.4

 

دستاورد مهم دیگر برای زنان نه از سوی درس‌خوانده‌های طبقۀ متوسط، بلكه به بركت فشار شدید از كف جامعه به دست آمد.  بيوۀ مردانی كه در جنگ سالهای 1980 تا 1988 با عراق كشته شدند دریافتند نه تنها مستمری آنها نصیب والدین مرد فقید می‌شود، بلكه اینان حق دارند بچه‌ها را از مادرانشان بگیرند زیرا احكام اسلامی در تمام موارد حق حضانت را به مرد و به پدر و مادر یا برادر او می‌دهد.  زنان نمایندۀ مجلس شورای اسلامی و مادران معترض پس از مذاكرات بسيار توانستند قوۀ قضائیه را قانع كنند واگذاری خودبه‌خود ِ حق حضانت نه منصفانه است و نه عملی.  اكنون در رسیدگی به پرونده‌های طلاق، دادگاه تصمیم می‌گیرد كدام طرف برای واگذاری حق حضانت صالح‌تر است.

 

  

با تغییر شكل شهرها همراه با از میان‌رفتن خانوادۀ گستردۀ تحت حمایت سلسله مراتب بزرگترهای فامیل، آپارتمان كوچك ِ بسازوبفروشی گنجایش بیش از یك خانواده، بدون دیگر اعضای فامیل، ندارد.  روزگاری هم كه بزرگتر فامیل می‌توانست چندین نوجوان را خرج بدهد تا از آب و گل در بیایند سپری شده است.  از این رو، ساكنان شهرهای كوچك به شهرهای بزرگ سرریز می‌كنند و نوجوان‌ها باید در تلاش معاش روی پای خودشان بایستند.

 

در آن سر طیف، پسرو دخترهای مرفه‌تر تهران سوار بر اتومبیل به گردش می‌پردازند تا دیگران را ببینند و دیده شوند.  خوانندگان روزنامه‌ها گاه در ستون تلفنها شكایت دارند كه ترافیك سنگین ِ ناشی از بالا و پائین رفتن رانندگان جوان در خیابان آفریقا (جردن سابق) در محلۀ بالای شهر تهران زندگی را برای ساكنان و اهل كسب و كار مشكل می‌كند.  برخی ناظران معتقدند جوانان صاحب اتومبیلهای گرانقیمت از این خیابان به‌عنوان نوعی نمایشگاه مد ِ جمعی برای دوست‌یابی استفاده می‌كنند.

 

تلاشهای پلیس و مأموران حفاظت اخلاقی برای جلوگیری از آنچه به نظر محافظه‌كاران مذهبی رفتار غیراخلاقی در ملاء عام می‌رسد به سبب پیامدهای بازداشت شماری بزرگ از جوانان صرفاً به دلایل فرهنگی، ناكام مانده است.  سالها پیش، یكی از این گروههای حفاظت اخلاقی، با عنوان پرطمطراق «امر به معروف و نهی از منكر»، به مهمانی‌ها می‌ریخت و نوشندگان و رقصندگان را بازداشت می‌كرد.  بازداشت‌شدگان روز بعد اگر جریمه‌های گزاف، بدون برگ رسید، می‌پرداختند آزاد می‌شدند.  این تشكيلات در دهۀ 1990منحل شد.

 

جوانان مرفه ِ مشتاق ماجرا را نمی‌توان برای تمام مسئلۀ ترافیك كه پایتخت ایران به آن مبتلاست سرزنش كرد.  شهر پاریس مركب از دوایر، و لندن دارای طرحی چهارخانه از محلات مختلف است.  تهران به طرزی درهم و برهم در فضای باز میان روستاهای حومۀ شهر، زمینهای كشاورزی، مكانهای تفرّج و باغهای میوه گسترده شده است.  دو قرن پس از اینكه این مكان به عنوان پایتخت انتخاب شد، بزرگراههای جدید در جاهایی به محلات پرجمعیت قدیمی ختم می‌شود كه برای ادامۀ بزرگراه باید در آنها بولدوزر انداخت. 

 

  

با خروج هر روزۀ اتومبیلهای جدید از كارخانه‌های مونتاژ خودرو كشور كه اكنون بیش از یك دوجین مدل اروپایی و آسیایی تولید می‌كنند، صاف‌كردن محلات قدیمی ثمر چندانی در گشودن گره ترافیك نداشته است.  خیابانهايی باریك كه یك نسل پیش برای دسترسی به محلات طبقۀ میانه ساخته شد تبدیل به معابری اصلی شده‌اند كه مناطق عمدۀ شهر را به هم متصل می‌كنند.  شهرسازان نسبت به عواقب ویرانگر این گونۀ تعریض و تخریب بیرویۀ شهر هشدار می‌دهند.  برای مثال، همان خیابان جردن زمانی كه در دهۀ 1960 ساخته شد قرار بود خیابانی فرعی برای رسیدن به منطقه‌ای محدود باشد.  اكنون گذرگاهی است به مقصدهای بسیار دور.  متخصصان اعلام خطر می‌كنند كه تعریض خیابانها سبب می‌شود شهر متشكل از بناهایی خلق‌الساعه باشد كه در آنها تكامل هوشمندانۀ معماری مجال شكوفایی ندارد.

 

زیباشناسی هم مسئلۀ دیگری است.  شهری ساختۀ مهاجرانی كم‌اطلاع كه از جوامعی كوچك‌تر می‌آيند و فقط معماری ِ آشنای خویش را در بناهای بزرگ سیمانی تكرار می‌كنند نمی‌تواند زیبا باشد.  شیوه‌های سنتی مالكیت زمین شهری در ایران مشكل ِ كم‌اطلاعی از زیباشناسی را تشدید می‌كند.  بسیاری از سازندگان بناها فقط به نمای رو به خیابان اهمیت می‌دهند و سه نمای دیگر را مسئلۀ مالكان زمینهای مجاور می‌دانند.  در واقع فرهنگ معماری شهر كوچك را با خود به محیط بزرگتر می‌آورند.  تعجبی ندارد كوههای شمال تهران، كه معمولاً تا اواخر ماه ژوئن برف روی آنها دیده می‌شود، هرچه بیشتر تنها مكان زیبایِ واقعی و طبیعی شهر به نظر برسد.

 

دو برابر شدن جمعیت طی دو دهۀ گذشته سبب تنگنایی شدید در روند توسعۀ انسانی ایران هم شده است.  تركیب مصرف بیرویـّۀ رو به رشد در مناطق شهر وسیع و فرصتهای شغلی ِ ناكافی برای شمار بزرگی از جوانان سبب ایجاد شرایطی شده است كه تفریح، كشف جهان و تأمین معاش درهم آميخته است.  رژیمی آمر بر حق خویش در اِعمال احكام الهی در حیطۀ ‌اخلاقیات هم اصرار می‌ورزد، در همان حال كه جمعیت روبه‌رشد جوانان حق دولت به تحمیل اخلاقیات یك خرده‌فرهنگ بر سایر اقشار و طبقات را هرچه بیشتر زیر سؤال می‌برد.

 

برخلاف بسیاری جوامع كه در آنها نظام مستقری از طبقۀ بالای متوسط سرمشق جماعت است، جمهوری اسلامی ایران هیچ‌گاه در چنین امری موفق نبوده.  مثلاً نظامهای مستقر آلمان و فرانسه تصویر كلی و تعریفی از جریان اصلی فرهنگ را براي همه روشن می‌كنند.  ماندارن‌های چین كه قرنهاست بر آن كشور حكم می‌رانند می‌توانند ادعا كنند پرچمدار همه چیز، چه كمونیسم و چه آزادسازی اقتصاد بوده‌اند.  در مقابل، نظام مستقر ایران كه پیشینه‌ای تاریخی در حد ایستادن در برابر سكولاریسم دارد، نه فرهنگ بلامنازع مستقر بلكه یكی از گرایشهای رقیب در میان گرایشهای متعددی بوده كه با خرده‌فرهنگ‌های ديگر رقابت می‌كرده‌اند.  از این رو، یك خرده‌فرهنگ ادعای فصل‌الخطاب‌بودن در تمام امور دارد در حالی كه مدام در حیطه‌های گوناگون با چالش روبه‌روست بی‌آنكه بخت پیروزی ِ چندانی داشته باشد.  بخت پیروزی در حیطۀ قیود یا لاقیدی ِ جنسی از همه جا كمتر است.

 

 

  

1 ترجمه‌ای آلمانی  از اصل انگلیسی این نوشته در شمارۀ  سپتامبر 2005 ماهنامۀ   ‌  StadtBauwelt (دنيای شهر)، چاپ اشتوتگارت، انتشار یافته است:

Private Lives and Public Domains in Contemporary Iran

 

2  ويلهلم ليتن، «ماه عسل ايرانی»، ترجمۀ پرويز رجبي (نشر ماهي،  1386) ص 184.

3  Friedrich Rosen, Oriental Memoirs of a German Diplomatist (Methuen, London, 1930), p. 139.

  4  ظاهراً این طرح پس از سال 1384 بدون اعلام رسمی به اجرا گذاشته شده است.

 

ادامه در صفحۀ 2  

Å

 

 

دعوت از نظر شما

 

نقل مطالب اين سايت با ذكر ماخذ يا با لينك آزاد است.

 

X