سال 1349، پليس در پاسخ به شايعات گستردۀ دستداشتن اعضای
هیئت حاكمه و حتی دربار در توزیع مواد مخدر، وارد عمل شد.
رئیس شهربانی يورش به باشگاه سطحبالای «كی كلاب» در خیابان
دربند تهرژان را شخصاً رهبری كرد، آن را بست و گفت متهمان، بیتوجه به
پارتیبازی در هر ردهای، تحویل دادگاه خواهند شد.
حين بگیرو
ببند، موی بلند هر مرد جوانی را هم كه در
خيابانهای اطراف آن محل گير پاسبانها افتاد رئیس شهربانی داد قیچی كنند.
يورش بهاحتمال زياد به دستور يا
با چراغ سبز شاه بود زيرا ابتدا ”رئيس شهربانی را به دليل موضع صحيح
در قبال پاتوق يك مشت هيپی فاسد تشويق كرد“ اما از شنیدن خبر زلفچينی چنان
عصبانی شد كه بیدرنگ بركنارش كرد.
معاملۀ مواد مخدر قانوناً جرم است. استعمال
آن را اخلاق اجتماعی بد میداند. نزد
لایههای سنتی و اشرافی،
استعمال نوعی از آن مواد اگر مجرمانه نباشد و
حالكننده متمكن و سالمند باشد قابل تحمل است. موی
بلند از آنجا كه پیامدی پایدار ندارد و مرد گیسومند یا از زلفافشانی دست
بر میدارد یا اساساً مو خودبهخود از دست میرود، در منفیترين تلقی،
نوعی قرتیبازی است كه اگر نفعی نداشته باشد ضرری هم ندارد.
شاه به موی بلند مردان و هيپیبازی نظر خوشی نداشت و یك بار برادرش را كه
دارای درجۀ سرهنگی بود در برابر دیگران سخت سرزنش كرد چرا مویش را طبق
مقررات ارتش كوتاه نمیكند. در ماجرای كی
كلاب، پرداختن به عنصر فرعی ِ قرتیبازی سبب میشد خلایق نتیجه بگیرند این
هم بازی دیگری است برای مالاندن قضيـّۀ تجارت مواد
مخدر. سبب نارضايی شاه، اگر نه خود يورش
پليس، شايد این بود كه اگر هم قرار به
كشیدن گوش قرتیها باشد، شخص اوست كه تصمیم میگیرد، نه رئیس شهربانی.
|