صفحۀ‌‌ اول   كتاب½ مقاله / گفتگو/ گفتار            فهرست مطالب½ سرمقاله‌ها


 

صفحة سه از سه صفحه

 

ادامه از صفحۀ 2

Æ

سردار در نهانخانه ـــ 3

فرهنگ سنتی‌ـ فئودالی به مردان می‌آموزد كه اطراف مرغدانی ِ مزرعۀ ‌خويش حصاری محكم بكشند اما در شكارگاهها بتازند.  زنانی هم می‌گويند آزادی پوشش و رفتار محترم است اما نه تا آن حد كه به زنان زيباتر بيشتر توجه شود و سر مردان متأهل را از راه به در كنند.

بخش متجدد جامعۀ ايران خدا و خرما را با هم می‌خواهد اما فكر می‌كند هزينۀ چنين تركيب عجيبی را بايد دولت ـــــ چه اسلامی و چه غير آن ـــــ بپردازد، يعنی كاری كند كه آزادی باشد اما بتوانيم جلو بچه‌هايمان وانمود كنيم در اين مملكت از آن خبرها نيست.  چنانچه قانونی در محدوديت سفر زنان ِ تنها بگذرانند، فرياد اعتراض به آسمان می‌رود.  در همان حال، هر شايعه‌ای مبنی‌ بر خريد و فروش دوجينی ِ زنان ايرانی در خارج را چنان جدی می‌گيرند كه گويی انتظار دارند ارتش برای بازگرداندن قربانيان فرضی وارد عمل شود.

غلوّ و اغراق به منظور ايجاد هيجان ناموسی در مخاطب، تازگی ندارد.  در سال 1300، ميرزاده عشقی در روزنامۀ ‌تجددخواه خود، ‌ قرن بيستم، نامۀ وارده‌ای چاپ كرد در تأكيد بر ضرورت نظارت بيشتر بر شهر نو كه به‏سبب شيوع بيماريهاى مقاربتى مايۀ سرافكندگىِ جامعه و معضل اجتماعى ِ دردناكى بود.  و شخصاً در مقاله‌ای دربارۀ زندگى سراسر فقر و مصيبت روسپيان تهران، شمار آنها را هفتاد هزار نفر ذكر كرد اما در شمارۀ بعد به هفت‌هزار نفر تخفيف داد: ”در كابينۀ آقاى مشيرالدوله براى تحديد عدۀ روسبيان رى اقداماتى شد وليك كابينه‌‏هاى بعدى تعقيب ننمودند.  از كابينۀ حاضره اميد داريم براى اين مرض اجتماعى فكر مداوايى فرمايد.“  با توجه به جمعيت چند صدهزار نفری تهران آن روزگار، حتی عدد هفتاد هم چشمگير می‌نمود اما نزد ما، دههاهزار و هزارها كمترين مقدار درخورتوجه هر كمّيتی است.

جامعۀ معاصر ايران، هم به سبب ناهمخوانی ماهوی ِ خرده‌فرهنگ درس‌خواندۀ شهری با خرده‌فرهنگ هيئت حاكمه، و هم به سبب انبساط سريع جمعيت و امكانات اقتصادی، سخت گرفتار تعليق اخلاقی و فقدان هنجار است.  اما بخش بزرگی از جامعۀ شهری ايران با زور و دگنك هم قابل برگشت به اخلاقيات بازارـ‌ حوزه نيست.  به تلاش برای همسان‌كردن خرده‌فرهنگ اول با دوم ‌می‌گويند ”بسترسازی برای فرهنگ“، انگار به دكان لحاف‌دوزی چيزی سفارش می‌دهند.

 

 

 

 

 

داستان را چطور جمع و جور كنند؟ به تبرّج‌ستیزی ادامه بدهند یا وانمود كنند پروردگار اخیراً قدری لیبرال شده؟ قضیـّۀ سردار ِ خراباتی اگر گروكشی در برابر قصۀ‌ جاسوس هسته‌ای باشد باید گفت شیرین كاشته‌اند.  ترجیع‌بند سانتریفوژ ملال‌آور می‌شود اما داستان فسق و فجور در تكرار شب هزار و یكم نيز همچنان شنیدنی است.

اگر هیئت منصفه‌ای‌ در كار می‌بود و شهروندان را به بازی می‌گرفتند، این قلم نظر می‌داد سردار را با تنزّل درجه بازنشسته كنند و پرونده را ببندند.  تبرئه از آن ‌رو كه وقتی شخص را در موقعیتی قرار دهند كه به‌عنوان ضابط قانون، متصدی اخلاق هم باشد، امكان لغزش به احتمالی قوی تبدیل می‌شود، و كل سیستم مسئول است.

تنزّل درجه از آن رو كه حضور مكرر در محلی كه بیش از یك ساكن دارد و محتمل است ابزار نظارت و شنود كار گذاشته باشند نشان می‌دهد سردار درس آن به‌اصطلاح دانشكده‌ها را یاد نگرفته، یا شاید جز بحرطویل‌ و تلقینات ایدئولوژیك، درس چندانی در كار نبوده است.

لابد زیر پوشش یك دستگاه عینك ری‌بن ِ شدیداً آبادانی كه خودش تابلوست به آن مكان سر می‌زده: یادآور كارآگاه كلوزوی  پلنگ صورتی كه خیال می‌كرد اگر یقۀ بارانی‌‌اش را بالا بزند نه تنها شناخته نخواهد شد بلكه ممكن است نامرئی شود.

 

حتی وقتی حواس آدم جمع باشد جلو بدبیاری را نمی‌توان گرفت.  اسدالله علم می‌نویسد مكانی دنج تهیه دیده بود و داشتند آن را مرتب می‌كردند كه جنس ِ فوری (از خارجه؟) رسید.  شاه بی‌طاقت شد و علم ناچار چند ساعتی كار نقاشی ِ خانه را تعطیل كرد.  تنها بخاری موجود را در اتاق خواب گذاشت و خودش با پالتو در حمام نشست و به كاغذهای اداری رسیدگی كرد تا شاهنشاه كارشان تمام شود.

پس از رفتن شاه، وقتی علم در ِ خانه را قفل می‌كرد تا برود، بانو فریدۀ دیبا درست از خانۀ‌ روبه‌رویی بیرون آمد و علم را دید.  شاه وقتی پیشامد را از علم شنيد گفت خرج سفرش به عتبات را بدهد تا او هم استخوان سبك كند.

 

 

در دفاع از حقوق قانونی ِ تفنگچی ِ‌ روستایی كه ناگهان به ميان تنعمات رايگان ِ دنیایی رؤیایی پرتاب می‌شود نباید كوتاهی كرد.  كيفرخواست مدعی‌العموم غير از شكايت شاكی خصوصی (عرض حال) ‌است.  اين دو را غالباً يكی فرض می‌كنند.  و به اين دليل كه كسی ناجور به نظر می‌رسد نمی توان ادعا كرد پس مجرم هم هست.

 

خطاست كه بگوییم چون همین قماش آدمها با سرهم‌كردن نشریۀ قلابی و این جور كلك‌ها برای دانشجو پاپوش می‌دوزند، پس بگذار بسوزد.  اگر حق دفاع از خود در برابر اتهام ِ منطبق با قانون به متهمانی كه رفقايی‌ قدرتمند دارند داده نشود، حتی اگر شدیداً گناهكار به نظر می‌رسند،‌ به نویسنده و دانشجو و سخنگوی سندیكای كارگری هرگز داده نخواهد شد. 

در تیر 1358، نگارنده در سرمقاله‌ای پیرامون اعدام زنی مشهور به ”پری بلنده“ هشدار داد كه نه تنها قرار بر این نبود، و نه تنها بناست حكم اعدام به جرائم قتل و مشاركت در كشتار جمعی و شكنجه محدود بماند، بلكه كشاندن دامنۀ اعدام به اتهاماتی اخلاقی‌ كه خلاف قانون عصر خود نبود، خیلی زود به نوشته و فكر هم خواهد كشید.  و دیدیم كشید.

از سوی دیگر، با توجه به تجربۀ تاریخی رژیم سابق، حسابرسی از مسئولین پيامدهايی ناجور دارد و سایرین نتیجه می‌گیرند لابد هوا خیلی‌ پس است و رفتنی‌اند.  درهرحال، سناریوی متداول كه مثلاً به فرد یازده اتهام می‌بندند،‌ از ده تا تبرئه می‌شود و برای یكی، پنج سال به زندان می‌افتد در این مورد كارایی ندارد.

گناه اصلی ِ این شیر شب و خشكه‌مقدس ِ روز، بازشدن ِ چشم و گوش اوست: دنیا را سلف‌سرویس، تجربه را قابل گسترش، و دَم را غنیمت يافته.  وسط اغتشاشی مالی‌ـ ‌اداری‌‌ ‌كه سگْ صاحبش را نم‍ی‌‌شناسد، این اتهام كه او با ماشین اداره و بنزین دولتی به تفریح می‌رفته و از قدرت سوء استفاده كرده است به شوخی می‌ماند.  اصل قضیه ناشی از تقلیل قانون به قضاوت اخلاقی و بازگذاشتن دست پلیس در سركوبی ِ سایر خرده‌فرهنگ‌هاست. تكرار همان تلقی در مورد این پرونده فقط تكرار اشتباه است.
  

 

 

در قانون و جزای مدرن، درس عبرت هم خطای دیگری است.  فردْ فقط مسئول اَعمال خویش است، نه كل اوضاع و احوالی كه در زمان مورد بحث وجود داشته یا بعداً ایجاد شده.  عادلانه نیست وانمود كنند تمام شلتاق كم‌اثر دو سال گذشته زیر سر همین آدم بوده و اگر دمار از روزگارش در آورند هم برای مقامها و هم مخالفان درس عبرت خواهد شد.

اگر بشر عبرت‌پذیر بود، پس از اعدام رئیس منكرات اهواز و رسوایی حاكم شرع كرج و موارد لاپوشانی‌شدۀ دیگر، اژدهای نفس امـّاره هلاك گشته بود و دیوسیرتان ِ گرگ‌‌صفت رام شده بودند.  می‌بینیم كه هر دم از این باغ بری می‌رسد زیرا آدم وقتی چیزی را دانست نمی‌تواند نداند.

درس عبرت نه تنها ظلمی اخلاقی، بلكه خطايی مديريتی است زيرا ساير خطاكاران را قانع می‌كند كسی يك‌تنه تاوان رفتار آنها را داده است و ديگر شخصاً چيزی‌ بدهكار نيستند.  تـنبیه دسته‌جمعی را هم باید برای ستمگران از خدا بی‌خبر و ارتشهای اشغالگر گذاشت.  آنچه می‌تواند مفید و انسانی باشد وضع قوانینی فارغ از تحميل اخلاق، با نظارت و دخالت مستقیم حكومت‌شوندگان است.
ارديبهشت 87

 

 

 

 

دعوت از نظر شما

 

 

 

نقل مطالب اين سايت با ذكر ماخذ يا با لينك آزاد است.