خطكشی، صله، مستمرّی
آدمی گيتینورد میگويد تعميركار ِ
پشتبام گفته
”از
اين بهبعد اگر هم بتوانند كنترل كنند نمیتوانند اداره كنند.“ میپرسد از كـِی تا
حالا مردم عادی ايران اينقدر فيلسوفانه صحبت میكنند و چسبانندﺓ
قيرگونی اين جور حرفزدن را كجا ياد گرفته.
میگويم از آقای
خواننده. نتيجه میگيرد مضمون ترانه است. ماجرای
برائت از تلويزيون وطنی و امتناع برخی خلايق از خريد و تكثير كپی ِ دزدی
آواز او را ــــ بهعنوان پاداش شهامت و صلهنگرفتن، و نخستين
واكنش از اين نوع در ايران ــــ برای مسافر شرح میدهم.
يحتمل همان مشوّقان
سخاوتمند، در موردی ديگر،
هنرﭘﻴﺸﺔ مرغوب (غين، نه عين) را زير ذرّهبين میگذارند كه از كجا چقدر كمك
مالی گرفته تا نمايشگاه راه بيندازد. در دفاع از خود،
تلويحاً میگويد مال
پدر صلهدهندهها كه نيست و هركس در حياط خانهاش چاه نفت ندارد لابد چيزی از
جايی دريافت میكند. خردهگيران و طاعنان میگويند چيزی از جايی
غير از چيزها از جاهای خاص است.
در جاهايی از دنيا هنردوست به داد و دهش
از ثروت شخصیاش میبالد و دريافت از ولينعمت توانگر در كارناﻣﺔ هنرمند عيب به
حساب نمیآيد. در اين صحاری گرفتن يا نگرفتن از
”ارباب بیمروّت دنيا“
همواره موضوع بوده و بيهقی
هزار سال پيش به تفصيل در اين باره نوشته است. اين دور و برها پرداخت
جيرﺓ افراد از
بيتالمال را هم منوط به حرفشنوی و حتی عطف به ماسبق میكنند. محمدعلی
مجتهدی و فريدون
آدميت دو تن از قربانيانی بودند
كه آب باريك بازنشستگیشان از سوی آموزش و پرورش و وزارت خارجه قطع
شد.
ترانهسرای لـُر
مینالد:
هزارو خونه رَ بر
باد دادن [دادند]
كه تا بنياد ای خونه
نهادن
از ای دس اِسّدَن او
دس دادن
جفا كـِردن كـَرَم نومِش
نهادن.
4 دی 88
يادداشتهای 87
يادداشتهای
88
يادداشتهای
89
|