ظاهراً در دﻫﮥ 60
برای اكران مجدد فيلم، زلف ِ برباددهندﮤ بازيگر مؤنث در بخش فوقانی
را با مقداری خط و خطوط پوشاندهاند و موجود ِ روی دستهای پرسوناژ
مذكر ِ پابرهنه غيرقابل شناسايی شده است.
در بخش تحتانی
پوستر اوضاع بهخودیخود وخيم است. ﮔﻠﮥ پرستوها مثل
هواپيماهای جنگی در سياهی شب به خانهها هجوم
میبرد. اما
انگار اين دو عامل برای ايجاد خوف كافی نبوده، زيرا درختها هم
خشكيده ترسيم شدهاند. تعجبی ندارد كه هر دو پرسوناژ نگران و
ناراحت به نظر برسند. جز سيمای بازيگر مؤنث، به واقع چيزی كه
احتمالاً بتواند كسی را به دهكدﮤ كموبيش مخوف بكشاند به چشم
نمیخورد.
همين بازيگر در
اعتراض به ورشكستگی سينمای ايران در مياﻧﮥ دﻫﮥ 50 در برابر دانشگاه
تهران دﻛﮥ آدامسفروشی بر پا كرد.
اول شهريور 89