كاسبها و شاعرها
در دهۀ 40
سرودههای نيمايوشيج قطرهچكانی در مجلّداتی چاپ میشد مانند غالب كتابهای
شعر نو پر از فضای سفيد و كمورق، اما با كاغذ
ضخيم و جلد سخت، و در نتيجه
بیجهت گران. در جواب اينكه چرا شعرها را يكجا در يك مجلد نسبتاًً
ارزانتر منتشر نمیكنند قال قضيّه را بكنند، كتابفروشها میگفتند: آقازاده
اين طور میخواهد.
سال 72 همان
آقازاده به ايران وارد، به ﺗﻬﻴﮥ مجوّز نبش قبر ابوی در تهران اقدام، بقايای
استخوانها به مازندران حمل، با سرو صدا و كارناوال در
يوش دفن، به خارجه
مراجعت. امروز میگويد قرار بود مقامهای جمهوری اسلامی در برابر احداث
امامزادهای
فرهنگی پشت كوههای مازندران، يك باب خانه در تهران به ايشان مرحمت
كنند اما بعداً محل گربه نگذاشتند.
در نزديك به
دو دههای كه از آن اقدام میگذرد حرفی از سيل زائران به يوش نشنيدهايم.
پيداست پروژۀ امامزادهسازی بيخود بود و قيمت زمينهای آن حوالی تكان
نخورد. آنقدرها سمن هست كه ياسمن مدرن و پستمدرن كساد بماند.
اكنون
پرسوناژ كتابساز و امامزادهساز، با استفاده از
فرصت، سيروس طاهباز فقيد و ديگران را متهم
میكند در شعرها دست بردهاند يا روی نوار بد خواندهاند.
دربارۀ
آثار علی اسفندياری بسيار نوشتهاند اما بازخوانی برخی سرودههای سست،
پيشپاافتاده و پردستانداز او، اگر هم انجام شده، معمولاً در حاﺷﻴﮥ بحث
اصلی بوده است
(ص 8 اين
فصل و جاهای ديگر
كتاب). نيروی مدافعان شعر جديد چندين دهه صرف
معرفی آن مكتب و دفاع در برابر تخطئهها شد. نقدهای واقعاً انتقادی میماند برای صاحبنظران نسل
جديد كه با اطمينان خاطر از موقعيت تثبيتشدۀ پيشگامان ادبيات نو به بازخوانی و، به ﮔﻔﺘﮥ خود
او ، غربال آنها بپردازند.
درهرحال،
جاهايی در آن سرودهها همچنان نقطهچين مانده است. وارث او يا هركس ديگری
اگر واقعاً از پس
ِ خواندن كلمات ناخوانا برمیآيد، بی متهمكردن ديگران، قلم
بردارد جاهای خالی را پر كند.
گرفتاری فقط از ناﺣﻴﮥ برخی آقازادههای علما
نيست؛ بعضی آقازادههای شعرا هم
دست كمی ندارند. يكی از آقازادههای شاملو چند سال آخر عمرش را صرف
ادعايی نامنصفانه
و بلكه خجالتآور برای تصاحب خرتوپرت او و تبديل خاﻧﮥ محل سكونتش به موزه
كرد.
شايد بد فكری نباشد
اين آقازاده و آقازادۀ يكی از رفقای
آلبرت اينشتين شركتی
فرهنگیـانتفاعی بزنند با نام شيّاديران دات كام.
24 مهر 89
يادداشتهای 87
يادداشتهای
88
يادداشتهای
89
|