نشانهشناسی برگ با کوبیدهٔ اضافه
در میان یادداشتهایم به چهار تکه دربارهٔ
چلوکباب
برمیخورم.
اولی
روایتی است شایعهمانند مربوط به ابتدای قرن بیستم. نوشتهاند وقتی
خلایق میپرسیدند مشروطه یعنی چه، واعظانی میگفتند یعنی چلو
ِ مفت بدهند با کباب به این پهنی.
دومی از
خاطرات
حسین فردوست است که مینویسد نیمروز پانزده خرداد 42 از توپخانه تا
خیابان بوذرجمهری جنگ مغلوبه بود و سربازها در تعقیب تظاهرکنندگان وارد
کوچهها میشدند (راوی چنین کاری را غلط و خطرناک میداند). در همین
حیصوبیص، اذان ظهر میگویند و تظاهرکنندهها به چلوکبابیهای اطراف
سبزهمیدان که آن روز (لابد به خرج بازاریان متعهد) ناهار مجانی میدادند
سرازیر میشوند. وقتی دو ساعت بعد، مملوّ از کوبیده و پیاز و دوغ، از
چلوکبابیها بیرون میآیند، مسلسلبهدستهای لشکر گارد که سر فرصت در عرض
خیابان صفآرایی کردهاند ترتیب تعدادی از آنها را میدهند و یک فصل از
مجاهدات بازار به انتها میرسد.
سومی مربوط به
سالهای 58 و 59 است. به پسربچههایی بـُن غذای یک چلوکبابی در کوچهای
زیر پل حافظ میدادند و از آنجا برای فشار بر دفتر نشریات و بزنبزن در
حوالی دانشگاه تهران اعزام میکردند. خبرنگارانی که در پاتوق آنها
سر و گوشی آب میدادند خیلی راحت پی میبردند امروز و فردا برنامه چیست.
و زمانی دوستی
خبر داد در نمایهٔ کتاب "عبور از بحران:
کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی" پنج مورد کلمهٔ چلوکباب
ثبت شده اما در متن، سه پـُرس آن دیده نمیشود. تنها توضیح قابل تصور
این بود که پس از صفحهبندی و در ویراستاری نهایی متوجه شدهاند
ذکر این تعداد دفعات صرف چلوکباب در تاریخ انقلاب اسلامی صورت خوشی ندارد و شصت درصدش را از
متن حذف کردهاند، اما نمایه تغییری نکرده.
پروتئین
گوسفندی همراه با برنج اعلا، به انضمام کره و سماق، همان اندازه در فرهنگ
گوارشی ِ انسان آریاییـاسلامی نقش بازی میکند و اسباب سرخوشی میشود
که ودکا در روسیه و پاستا در ایتالیا.
8 مهر 90
يادداشتهای 87
يادداشتهای
88
يادداشتهای
89
يادداشتهای
90
|