نومیدی، اغتشاش ذهنی، رهن کامل

به این عکس برمی‌خورم (شاید مربوط به اجتماع طرفداران خانم یولیا تیموشنکو، نخست‌وزیر پیشین و حالیا محبوس اوکراین، طی انقلاب نارنجی) و به یاد سرودهٔ عارف قزوینی می‌افتم:
 

ای لنین ای فرشتهٔ رحمت
قدمی رنجه کن تو بی زحمت
تخم چشم من آشیانهٔ توست
پس کـَرَم کن که خانه خانهٔ توست
یا خرابش بکن و یا آباد
رحمت حق به امتحان تو باد
بلشویک است خضر راه نجات
بر محمد و آل او صلوات

 

در مصرع آخر گرچه ته‌رنگی از نقیض‌گویی و مطایبه می‌توان دید، بیشتر حالت ختم سخن و کندن قال قضیه دارد: صد کلام به یک کلام، والسلام.


اما اغتشاش فکری بیش از این حرفهاست. خطاب به لنین نمی‌گوید الهام‌بخش ما درمانده‌ها شو تا کارمان را سامان بدهیم.  می‌گوید بی‌زحمت خودت بیا درستش کن؛ نتیجه هرچه شد، شد.

 

عارف در حمایت از فکر جمهوریخواهی شعر می‌سرود و تصنیف می‌ساخت و عقیده داشت استیلای ایل قجر کافی است (مخالفتش با قاجاریه شاید برانگیزانندهٔ شازده ایرج میرزا به سرودن هجویهٔ گزندهٔ "عارفنامه" بود: "شنیدم من که عارف جانم آمد/ رفیق سابق طهرانم آمد"، تا می‌رسد به "نمی‌دانستم ای نامرد. . . /که منزل می‌کنی در باغ خونی).


اما مانند بسیاری هموطنانش حوصلهٔ کار درازمدت و امیدی به آدمهای دور و برش نداشت و ترجیح می‌داد مام میهن را، رهن کامل و کنترات، به دست منجی قابلی بسپارند تا در اسرع وقت ترتیب بدهد: یا حالا یا هیچ وقت،‌‌ اگر حالا نه پس کی؟

پیش از ورود دوربین دیجیتال، در عکاسخانه‌ها اعلان"ظهور فوری" دیده می‌شد: همین دور و برها قدمی بزنید تا حلقهٔ فیلمتان ظاهر و چاپ شود.

نود سال پس از دعوتنامهٔ ‌منظوم عارف، در مملکت او حرمان‌زدگانی منتظر ظهور فوری‌ و نابودی جهانند.  و کسانی دلزده از "سر زد از افق مهر خاوران" چشم‌به‌راه ناوگان سوم و پنجم و هفتم که سر بزند از خاوران و باختران، بموشکد در فیهاخالدون مام میهن موشکیدنی، و به این بساط پایان بدهد پایان‌دادنی.

گفتگویی خیالی بین عارف قزوینی و ولادیمیر ایلیچ لنین در بهشت یا دوزخ یا برزخ می‌تواند مضمون نمایشنامه‌ای در باب رهن کامل و ظهور و نجات باشد.

22 مهر 90

(انتشار:  19 فروردین 91)

 

فهرست مشاهدات

 

 

صفحۀ‌‌‌ اول    كتاب   مقاله / گفتگو/ گفتار            فهرست مطالب   سرمقاله‌ها

 

 

دعوت از نظر شما

 

 

 

نقل مطالب اين سايت با ذكر ماخذ يا با لينك آزاد است.

 

X