
تاریخ در سلـُو مُوشن
به بحث شبکههای اجتماعی دربارهٔ
کلیپی از جلسهٔ 14 خرداد
68 مجلس خبرگان میتوان از چند منظر نگریست.
یکی تقابل خاطره و تاریخ. نسلی که از آن نشست خاطرهٔ مستقیم ندارد
این تکه را حفـّاری در اسناد تاریخی میبیند.
میگویند هیچ گاه از تلویزیون وطنی
پخش نشد (حاضران جلسه توافق میکنند
که از خلایق و امّت پنهان بماند). درهرحال به نظر کسانی مانند این کیبورد که
بحث را در شاوب لورنس
سیاه و سفید دیدند
(زنده یا روزهای بعد؟ یادم نیست) به جدول تناوبی عناصر میماند. از روی قرائن و شواهد
و ساختار الکترونی میتوان حدس زد
در جاهای خالی چه
جور چیزی باید
باشد.
اما این نکته
که در همان زمان پخش کردند یا نه، اهمیتی ندارد. آدمها به اتفاق فکر میکنند و بازیابی
میتواند در حکم کشفی دستهجمعی
باشد.
دوم، کشف یک تکه از واقعیت میتواند بیش از تمام آن
هیجانانگیز باشد. تماشای دو ساعت بگومگو و قیام و قعود اهل حوزه و
منبر دشوار بتواند
جز ملال عارض کند.
پس چند قطره از واقعیت مؤثرتر از مقدار زیادی از آن است ــــ اصل
صرفهجویی در ارائهٔ حقیقت و بستهبندی مناسب، نه عرضه با ملاقه.
سوم، تماشای جلسات بررسی پیشنویس قانون
اساسی (شهریور
تا آبان 58) ممکن است همین اندازه کشف به حساب آید. سؤال
این است که چه مقدار از آن؟ تماشای دهها ساعتش عملی و قابل تحمل نیست.
اما کلیپی چند دقیقهای تا چه حد نمایانگر چه نکتهای است؟ اینکه چه بخشی گزینش شود میتواند بر
برداشت بیننده از کل آن
اثر بگذارد.
اعتمادبهنفس فوقالعادهٔ
”شهید مظلوم“ و امر و نهی کردنش
به حسینعلی منتظری
رئیس اسمی جلسه، امروز که
حسن آیت را بهتر میشناسیم ممکن است این احساس را تشدید کند که بحثی در کار
نبود و موارد مهم پیشاپیش
معیّن شده بود.
یا به همان اندازه
مهم، فیصلهٔ نهایی غائلهٔ گروگانهای آمریکایی در تهران. در جلسهٔ
دی 59 مجلس شورای اسلامی
چهار ماده را که با میانجیگری دیپلماتهای آلمانی در تهران به تأیید کاخ سفید رسیده بود به رأی گذاشتند. تصویب شد بدون یک واو پس و پیش.
دو نماینده،
یکی از آنها ابراهیم یزدی، پرسیدند قرار بود به نوع روابط پیشین دو
دولت خاتمه داده شود، حالا اینکه روابط به قبل از 4 نوامبر 1979/ 13 آبان 58
برمیگردد به چه معناست؟ رفسنجانی هر دو سؤال را
نشنیده گرفت و
هر دو نفر را ساکت کرد. هر تغییری حتی در کلمات باید باز به واشنگتن
میرفت و باز ماهها چک و چانه.
به سپردههای بلوکهٔ ایران نیاز فوری بود.
در آن مورد
حق با او بود که داستان تمام است و هر بحث
ممکن و لازمی جاهای دیگری شده.
ابتدا میگویند اصول این قانون از طرف
خداست و منتقدان را تهدید به تکفیر میکنند. میخ که کوبیده شد
میافزایند البته کلمات قانون کار دست بشر است و میتوان آن را
پسوپیش کرد.
از اینجاست که ترفندی به نام مـُـرّ
ابداع میشود ورای نصّ و روح
قانون: تفسیر دلبخواه کسی که کلید زندان و
دوربین تلویزیون در اختیار دارد.
مـُر ّ عبارت است از آنچه در این لحظه لازم است، و چون لازم است پس خیر
و صلاح هم هست.
در کلیپ مورد بحث، رویکرد رفسنجانی به قانون اساسی مصداق بارز مـُـرّ
است. به کلمات و جملاتی که
زیر عنوان قانون روی کاغذ میآید اعتقادی نداشت. سال 59 در نخستین جلسهٔ
دورهٔ جدید پارلمان گفته بود نام اینجا در
قانون اساسی صرفاً برای آدرسدادن مجلس شورای ملی ذکر شده
اما
میخواهیم مجلس شورای اسلامی نامیده شود، آقایانی که موافقند قیام کنند.
بدین قرار، در برخورد به
قانون، چه اساسی و چه موضوعه،
بهعنوان ناظر
باید محتاط بود،
زیاد جدی نگرفت و
انتظار داشت واضعانش در تفسیر و حتی تغییر دلبخواه دستپخت خویش کاملاً احساس گشادهدستی کنند.
وقتی کار برای خدا باشد همه چیز مجاز است.
چهارم، نامهٔ امام راحل
موضوع بحثی در آینده خواهد بود. در
متن انتشاریافتهٔ پاسخ اردبیهشت همان سال به رئیس مجلس خبرگان آمده
است ”من از ابتدا معتقد بودم و اصرار داشتم که شرط «مرجعیت» لازم نیست.
مجتهد عادل مورد تایید خبرگان محترم سراسر کشور کفایت میکند.
. . . و در اصل
قانون اساسی من این را میگفتم، ولی دوستان در شرط «مرجعیت» پافشاری کردند،
من هم قبول کردم. من در آن هنگام میدانستم که
این در آینده نه چندان دور قابل پیاده شدن نیست.“
به احتمال 51 درصد، نثر و طرز بیان و
توجیه متعلق به ایشان نیست ــــــ ”من“
به جای اینجانب، ”دوستان“
(دورهمی در اجتهاد؟)
به جای بعض آقایان، ”پافشاری“ به جای
اصرار،
”در آیندهٔ نه چندان دور“
به جای عن قریب، ”قابل پیادهشدن“
به جای مِن حیث مصلحت اسلام و مسلمین.
کارشناسان رسمی خط در دادگستری
هر گاه امنیت جانی داشته باشند دربارهٔ 49 درصد تردید
باقیمانده نظر خواهند داد.
این هم که آیا ایشان
از چند ماه پیش از اردیبهشت 68 از نظر جسمانی در شرایطی بود که بتواند
هوشیارانه بنشیند و شخصاً
پاسخ تحریر کند شاید
زمانی روشن شود.
2 بهمن 96

فهرست مشاهدات
|