صفحۀ‌‌ اول    مقاله / گفتگو/ گفتار            فهرست مطالب½ سرمقاله ها


 

صفحة دو از دو صفحه

 

ادامه از صفحۀ 1 

Æ

 مهندسان و تخريب‌چی‌‌ها ـ 2

 

يكی‌ از شخصيتهای رمان يوزپلنگ كه دربارۀ‌ كشمكشهای عصر ايجاد ايتاليای ‌متحد در نيمۀ قرن نوزدهم است نظر می‌دهد: اگر می‌خواهيم چيزها همين طور كه هستند بمانند بايد عوض شوند.“  مسئلۀ بغرنج اين است كه اوضاع را چگونه و تا چه اندازه بايد تغيير داد تا همين كه هست بماند.

 

يكی از شعارهای پنجاه و هفتی، قطع وابستگی بود: در نتيجۀ‌ وابستگی، مملكت را وابسته نگه ‌داشته‌اند و برای ‌قطع وابسته‌بودن بايد وابستگی را قطع كرد.  يك هذيان ديگر آن روزگار،‌ ضديت با چيزی موسوم به مدرك‌گرايی‌ بود: در نتيجۀ‌ بسيار بهادادن به مدرك دانشگاه، مدرك دانشگاه پربها شده و علم واقعی كم‌بها؛ پس برای رهايی از وابستگی به مدرك دانشگاه بايد مدرك‌گرايی را از ميان برد.  طبقۀ جديدالولاده اعلام داشت مدرك‌گرايی را هم مانند وابستگی ريشه‌كن خواهد كرد تا علم و عالم ناوابسته قدر بينند و بر صدر نشينند.

 

اينكه مملكت تا چه حد از وابستگی ــــ ‌هر معنايی كه داشت، اگر اصلاً معنايی داشت ــــ   رهايی ‌يافت و خودكفا شد ـــ و اينكه خودكفايی ‌اصلاً يعنی چه ــــ بماند برای اهل اقتصاد.  اما گواه بارز رفع عارضۀ مدرك‌گرايی را می‌توان در اعلانهای سفارش پايان‌نامه پذيرفته می‌شود در دكانهای فتوكپی و در پيدايش پايان‌نامه‌نويس حرفه‌ای برای برآوردن تقاضای بازار پايان‌نامه ديد؛ همين طور در نتايج تحقيق در خريد و فروش سؤالهای امتحانی در بالاترين سطوح تحصيل؛ و در گزارشهای ‌پليس كه خبر از كشف باندهای تهيه و توزيع مدرك دانشگاه می‌دهد: ليسانس 14، سوپر‌ليسانس يا كارشناسی‌ ارشد 16 ميليون.  سهميۀ‌ مدرك فول اتومات يا دكترا هم ظاهراً با خانۀ ‌سازمانی و پژو پرشيا به مسئولين تعلق می‌گيرد.

 

در سال 1382 پليس خبر از كشف و ضبط مدارك سفيدامضای دانشگاه داد.  اين ورقه‌ها به‌احتمال قريب‌به‌يقين اصل بود وگرنه حرف از سفيدامضابودن موردی نداشت.  می‌توان تصور كرد از خود دبيرخانۀ دانشگاه بيرون آمده باشد.  يا شايد در قبال زحمات مسئولين در راه‌انداختن كار دانشگاه، مثلاً از نظر اجازۀ توسعۀ ساختمان و تهيۀ سيمان با نرخ دولتی و گرفتن مجوز واردات و غيره، دو مدرك به فرد كارراه‌انداز داده‌اند تا يكی‌ را به نام خود پـُر كند و يكی را به هركس دلش خواست بدهد (اتحاديۀ حلواسازان اهل جاسب همراه با آقای جاسبی آمدند.  پول برای کمک به جبهه‌ها و دانشگاه آزاد اسلامی آوردند و برای گرفتن اجازۀ ورود کنجد برای حلواسازی کمک خواستند.“ ـــ يادداشت‌های روزانۀ حجت‌الاسلام اكبر هاشمی رفسنجانی، 2 اسفند 1363).

 

 

 

 

 

  

برنامۀ طبقه‌سازی در ايران بيش از حد ظرفيت جامعه موفق بوده است.  طبقه‌ای جديد، با خيل دارندگان مدارك عاليۀ‌ دانشگاهی، دارندگان مشاغلی از صدر تا ذيل، متفكر، نظريه‌پرداز، مدرّس و غيره، ايجاد شده است اما اين طبقۀ‌ جديد برای تثبيت موقعيت خويش نياز به ثبات در جامعه دارد.  در همين حال، شتاب تغيير نه تنها رو به كاهش ندارد بلكه نشانه‌هايی واضح از ترمزبريدگی همراه با جوش‌آوردن ديده می‌شود.

 

در تبليغ برای‌ اتومبيلی كه مثلاً در شش ثانيه به سرعت صدكيلومتر در ساعت می‌رسد مشخص نمی‌كنند متوقف‌كردن خودرو حيرت‌انگيز هنگامی كه تقريباً در حال پرواز است چند ثانيه طول می‌كشد.  فرض بر اين است كه سازندۀ اتومبيل شتاب مثبت عرضه می‌كند؛‌ ايجاد شتاب منفی‌ و توقف مركب راهوار به مهارت راننده و به نوع جاده مربوط می‌شود (بين اتومبيلها از نظر مكانيسم متوقف‌شدن تفاوتی نيست: يا به‌موقع می‌ايستند يا تصادف می‌كنند).

 

در همان سالهای بازگشت به سوله به عنوان تمهيدی‌ از نوع خويشتن خويش برای ارتقای آموزش عالی،‌ يا در واقع ايجاد ملاط برای ساختن طبقۀ‌ جديد،‌ از جمله، مؤسسه‌ای ايجاد كردند با عنوان دانشگاه تربيت مدرس.  اهل آكادمی گفتند چنين بدعتی خلاف تجربيات و قواعد كل بشريت است كه افرادی مشخصاً دوره ببينند تا استاد دانشگاه شوند.

 

امروز درس‌خوانده‌های همان مؤسسات به خيل ناراضيانی می‌پيوندند كه مدرس دانشگاه را هم از حرمت درخور ِ شأن او، و هم از جنبۀ‌ تأمين مالی كم‌نصيب می‌دانند.  آن سرعت،‌ يا در واقع دستپاچگی، نمی‌توانست تا ابد ادامه يابد.  تورّم و توهّم مدرك به جايی‌ رسيده است كه گفته‌اند تمام مدارك توزيع‌شده از بيست‌وچند سال پيش را بار ديگر وزن كنند تا روشن شود چه كسی‌ كم‌فروشی‌ كرده و جنس هركس چند می‌ارزد.  اين كار را چه واقعاً انجام دهند و چه تهديدی نسبت به مدعيانی درون خود طبقۀ ‌جديد باشد، ترمز شديد در پی آن شتاب ِ خلاف عقل حتماً دردسرساز خواهد شد.  

 

 

در دنيای جديد به افرادی‌ كه از فرصتهای‌ يكسان با ساير رقيبان برخوردار نبوده‌اند فرصت رقابت می‌دهند.  مثلاً وقتی امتحان نهايی‌ در همه جا يكسان برگزار می‌شود، معدل 16 دانش‌آموز شهر كوچك و فاقد دبير كافی را معادل 18 در شهر بزرگ با مدرسه‌های مجهز می‌گيرند.  يا در مورد دانش‌آموزی كه برای حضور در جبهۀ جنگ از كلاس درس بازمانده است ارفاق قائل می‌شوند.  به چنين روشی‌ گزينش ترجيحی می‌گويند.

 

در همان حال، بر شمار داوطلبان دختر پذيرفته‌شده در آزمون سراسری‌ دانشگاه محدوديت عددی‌ تحميل می‌كنند و به دانش‌آموزان شهرهای ديگر می‌گويند نمی‌توانند برای ورود به دانشگاههای پايتخت رقابت كنند.  حال كه قرار است اذان مؤذن‌زاده اردبيلی ثبت ملی‌ شود، جا دارد چنين ابداعاتی ثبت جهانی شود زيرا نخستين بار است به فكر كسانی می‌رسد.

 

گزينش ترجيحی (در اصل: affirmative action) به‌معنی اقدام خيرخواهانه و نوعدوستانه و خداپسندانه برای بازكردن راه افرادی‌ است، نه بستن راه كسانی.  اگر پسران جمعياً دچار مشكلی مشترك در يادگيری نيستند و مدرسه‌های آنها، هرچه هست، كم از مدرسه‌های دختران نيست، قائل‌شدن سهميۀ ثابت برای آنها و به نفع آنها، عقلاً و شرعاً و اخلاقاً و قانوناً و علماً توجيهی ندارد.

 

همين طور ترتيبات عجيب اخير برای بستن راه داوطلبان ورود به برخی دانشكده‌های فنی تهران.  سالهاست حساب و كتاب پذيرش دانشجو در دانشگاههای پزشكی و دندانپزشكی تهران و شهيد ملی بيش از پيش مبهم می‌شود و به حد موضوعی در حد امنيت ملی ‌رسيده است.  با سنگ‌اندازی‌های جديد، حساب و كتاب دانشكده‌ها و دانشگاههای فنی قديمی‌تر اين شهر را هم پشت فرامين افرادی غيردانشگاهی قايم می‌كنند.

 

در اقدام غيرقانونی ديگری مرتبط با همين سدسازی، ديوان عدالت اداری را از رسيدگی به شكايتها در اين باره منع كرده‌اند.  قانون اساسی جمهوری ‌اسلامی تصريح می‌كند ”دادخواهی حق مسلـّم هر فرد است.“  و تظلم از چيزی نزد مسبب ايجاد آن، عقلاً و عرفاً و شرعاً مهمل است.  عقل، عرف، شرع، قانون و اجماع يكسره تعطيل، جملگی تخته.  مثل حرف‌زدن با ديوار. 

 

 

در حرف‌زدن با ديوار، به مسئله بايد دست‌كم از دو جنبه نگاه كرد.  اول، ور رفتن با پيچها و دكمه‌های جامعه، همان طور كه خريدار دستگاه وقتی نمی‌تواند كاتوليك يا كاتالوگ آن را بخواند رفتار می‌كند: اين يكی را به چپ و آن يكی را به راست می‌چرخاند و سويچها را آنقدر روشن و خاموش می كند تا بالاخره اتفاقی بيفتد.

 

در صد سال گذشته، همين روش را كم به كار نبسته‌اند: چون ما هم آدميم، تفاوت بين ما و خارجه با دستكاری كليدها بر طرف خواهد شد و دستگاه ما هم سرانجام مثل همۀ ‌دستگاهها روشن می‌شود.

 

با استنتاج صرفاً تجربی می‌توان مخلوط‌‌كن برقی راه انداخت و حتی مانند كاهنان مصر باستان شيميدان قابل شد ـــــ البته طی هزار سال.  اما سيستم پايدار كه بازده آن قابل اندازه‌گيری و تصحيح و تعميم باشد نياز به نظريه دارد.  دو يا ده سال ديگر چگونه خواهند فهميد با نيامدن دانشجو به تهران شدت مسائل كنونی كاهش يافته است؟

 

آنچه رهاشدگی‌ دختر و پسر جوان در جامعه تلقی می‌شود به تغيير كل نظام اجتماعی، تا حد زياد در نتيجۀ قوانين اقتصادی،‌ برمی‌گردد:‌ خانوادۀ پرجمعيت ِ قانع به نانی و لباسی مختصر در خانۀ درندشت به تاريخ می‌پيوندد و در آپارتمان جايی‌ برای اين حرفها نيست.  تاكنون كسی كه سرش به تنش بيرزد استدلال نكرده است به تهران آمدن يا نيامدن دختران دانشجو در اصل قضيه تأثيری خواهد داشت.

 

حتی بعضی‌ از اين اشخاص كه از قضا علوم اجتماعی خوانده‌اند و درس می‌دهند از شنيدن مفاهيم گذر و گذار عصبانی می‌شوند زيرا به نظرشان هر چيزی يا در شرايط صحيح الهی‌ قرار دارد يا در شرايط غلط شيطانی.  اصطلاح سرزنش‌بار معلمهای قديم كه می‌گفتند ”حيف ِ نان“ در اين‌جا مورد استعمال می‌يابد.

 

وقتی مشكلات را با امر و نهی حل كنيم نيازی به كنترل نتايج نيست: خودمان استدلال می‌كنيم، خودمان نتيجه می‌گيريم و خودمان به خودمان نمره می‌دهيم.  حتی اصلی مانند تقدم حق‌النـّاس بر حق‌الله را كه اين همه از آن دَم می‌زنند می‌توان پشت گوش انداخت.  اينكه برای حل مشكلاتی فرضی يا واقعی كه به همه مربوط می‌شود حق فرد داوطلب ورود به دانشگاه را زير پا بگذارند لابد در روز حساب عقوبت خواهد داشت، اما تا آن زمان برای رفع و رجوع گناه اين مظلمه خيلی ‌وقت هست.  موسولينی هم می‌گفت حقوق فرد هيچ است و خواست دولت‌ـ جامعه همه چيز.        

 

  

جنبۀ ديگر، تمايل به ثابت نگه‌داشتن وضع موجود با ايجاد تغيير در چيزهاست.  اما چند ده عامل وقتی تغيير كند، شرايطی جديد در برابر خواهيم داشت كه برآمدن از پس آن از عهدۀ ما ساخته نيست و به عقل جن هم نمی‌رسد چگونه بايد دستگاهی را كه سرعت آن در زمانی كوتاه از صفر به صد كيلومتر رسيده است كنترل و متوقف كرد.  اينجاست كه توطئۀ‌ دستهای مرموز خارجی به كمك ما می‌آيد تا بتوانيم توضيح بدهيم چه شد، از خود رفع مسئوليت كنيم و باز به انتظار بازگشت همان شبح خبيث بمانيم.

 

پيشتر به جنبۀ سومی هم اشاره شد.  در مسائل حساب در روش ‌قديم، اگر شير آب و زيرآب حوض را همزمان باز بگذاريم، تعيين كنيد اين حوض در چند ساعت يا چند روز سرريز خواهد كرد.  ديپلم دبيرستان با اتوبوس وارد دانشگاههای درجه يك می‌كنند اما در وقت احتياج و زدوخورد بايد به همان جاها با مينی‌بوس قوای كمكی برسانند.  از يك سو، برخی افراد سهم‌گرفته زيرآبی می‌روند و خود را مديون نظام مقدس نمی‌دانند.  از سوی ديگر، وقتی كل جمعيت افزايش يابد، شمارۀ‌ ناراضيان اگر نه با تصاعد هندسی، دست‌كم به طور عددی بيشتر و چشمگيرتر می‌شود.     

 

  

پسرانی كه به‌عنوان تخريب‌چی به شهر آمدند دكترمهندس شده‌اند و طبقه‌ای قدرتمند ساخته‌اند اما هر كليد و پيچ و دكمه‌ای در برابر خود می‌بينند با حالتی بدوی انگولك می‌كنند، با اين تصور كه از آزمايش و خطا می‌توان به نتيجه‌ای دلخواه رسيد مطابق با خيالی كه در ذهن دارند: تثبيت هر آنچه اكنون هست، يا در واقع تا اوايل دهۀ 1370 به نظر می‌رسيد باشد. ”در طبع جهان اگر وفايی‌ بودی/ نوبت به تو خود نيامدی از دگران.“   

 

در سرزمين شنهای روان و روزهای داغ و شبهای سرد، اين تصور كه ناراضيان جوان دانشگاه اگر هم از خارجه نيامده باشند از شهرهای ديگر آمده‌اند،‌ سعی در بستن راه نسل جديد با بخشنامۀ ‌محرمانه، و سدكردن مهاجرت به شهر بزرگ با كندن چاله‌چوله در سر راه محصّلهای بلندپرواز بعدی، فقط يادآور خندق شاه شهيد در قرن نوزدهم است.

مهر 1387

 

 

 

editor@lawhmag.com

 mGhaed@lawhmag.com  

نقل مطالب اين سايت با ذكر ماخذ يا با لينك آزاد است.

X