مفاهيم سابقاً
منفی يكی پس از ديگری در ايران معاصر تطهير میشود. اگر
بتوان، به سياق پولشويی، صحبت از مفهومشويی كرد، ايران نقش خشكشويی يا كارواش مفاهيم را عهدهدار شده است. چند سال
پيش گفتند دموكراسی بايد هدايت شود. اصطلاح
”دمكراسی هدايتشده“
از ابداعات ژنرال حاليا فراموششدهای بهنام پارك
در دهۀ 1970 در كرۀ جنوبی بود كه میگفت صندوق رأی فقط يك قوطی است و
نبايد سرنوشت مملكت را به دست قوطيها داد. در فرهنگ سياسی جهان،
اصطلاح دموكراسی ِ
هدايتشده كنايه از آدم دغلی است كه تقلا میكند
رأی بياورد اما كمترين اعتقادی به انتخابات و به فهم مردم ندارد.
در تازهترين مورد شستشوی مفاهيم، میگويند
خوابگاهها و خود دانشگاههای
تهران را دانشجويان شهرستانی، و كل
شهر را
دانشجويان مؤنث غيربومی به هم میريزند. پس
بايد دست به مهندسی ِ اجتماعی
زد، به اين منظور كه راه ورود
محصل اهل شهرستان به
تهران را هرچه تنگتر كرد
ـــــ و حتی
بست.
آمدن يا نيامدن و بودن يا نبودن در شهرهای بزرگ، بخصوص
پايتخت، در ايران هم مانند همه جا مسئله بوده است. در فرانسه به
شهرستانیها میگويند همانجا كه هستند بمانند، و دولتْ مواهب قابلتكرار
پايتخت را در همه جا تكثير میكند. در چين از سالها پيش كارت اقامت
میدادند تا جلو حومهنشين قاچاقی را بگيرند، اما بهرهوری از زمين حدی
دارد و آن كشور، در مسير صنعتیشدن، اكنون بزرگترين شهرساز جهان است.
در ايران، رژيم سابق در نظر
داشت قطبهای سكونت بسازد و
دهات كوچك را يككاسه كند زيرا رساندن امكانات زندگی جديد به اين همه ده
ِ كوچك و دور از هم عملی نيست. حتی پس از زلزلۀ
سال 1369 رودبار، كسانی كه جان به در برده
بودند تشويق شدند در جاهايی نزديكتر به جادههای اصلی باغهای زيتون
ايجاد كنند و به پشت كوههای صعبالعبور با جادههای مالرو برنگردند.
|