اين كشيشِ آشنا با فرهنگ معاصر به آنهايى كه در دفتر ادارۀ امور دينى با فرهنگ معاصر آشنا نبودند
تاخت. اما استدلالهاى او خيلى دير رسيد.
دفترامور دينى
پیشتر در هفده نوامبر به كاردينال گريفين در
وستمينستر نامهاى نوشته و از او خواسته بود گراهام گرين را از ''نظر
منفىِ" آن اداره مطلع سازد، او را ''تشويق كند از نقطهنظر يك مسيحى
كاتوليك به كتابهايش لحن سازندهترى بدهد" و به او هشدار
دهد بدون
اصلاحات مناسب ... با توجه به اظهارنظرهاى
پيشين، ''اجازۀ چاپ مجدد يا ترجمۀ قدرت و جلال را ندهد."
كاردينال گريفين بيدرنگ نامهاى به كشيشهاى ابوابجمعىاش نوشت و در آن از
''برخى گرايشها در ادبيات معاصر" ابراز انزجار كرد و بى اشاره به نام گرين
ادامه داد:
متأسفانه حقيقت دارد كه شمارى نويسندگان كاتوليك گويا گرفتار اين اشتباه
شدهاند. در واقع در داستانهايى كه علىالظاهر ابزارى براى مرام كاتوليك
است بارها مطالبى درج شده كه توصيفات مهارگسيخته و تصوير رفتار غيراخلاقى
در آنها اسباب وسوسه بسيارى خوانندگان مىشود.
گرچه خواندن چنين ادبياتى
براى معدودى افراد خاص زيان ندارد، خطرى كه متوجه تقواى اكثريت خوانندگان
مىكند چنان عظيم است كه انتشار عمومى آن هيچ مطلوب نيست.
مىتوان اطمينان داشت لحن كاردينال گريفين در ملاقاتى
خصوصى با گرين در آوريل
١٩۵۴ نيز از اين قرار بوده است.
گرين در مقدمهاى
بر قدرت و جلال، كه پيشتر از آن نقل كرديم، شرح آن ديدار را آورده
است. در بايگانى ادارۀ امور دينى نامهاي عجيب از
گرين به كاردينال پيتزاردو هست كه كمتر از يك ماه پس از ملاقات با گريفين
نوشته شده. نامه سند سياسى سرشار از مهارتى است و با لحنى تسليمآميز نوشته
شده كه به نظر من ساختگى مىرسد (گرين آنجا كه با زرنگى ِ دلچسبى
پيشنهاد مىكند واتيكان موضوع را با ناشران او در ميان بگذارد تا مسئله
فيصله يابد مشت خودش را باز مىكند)، و سخت مىكوشد طورى به كمونيسم اشاره
كند كه مقبول خاطر پيزاردو و مافوق او كاردينال اوتاويانو باشد.
پيش از آنكه جسارت ورزم اين نامه را
خدمت عاليجناب بنويسم دچار
ترديد بودم.
اما در شرايط حسّاس كنونى بنا به دلايلى فكر مىكنم بهتر است
گزارشى از وقايع به عرض برسانم.
نهم آوريل، وقتى عاليجناب كاردينال گريفين، سراسقف وستمينستر، اينجانب
را به حضور پذيرفتند نسخهاى از نامهاى به من دادند كه عاليجناب در
شانزدهم نوامبر به ايشان نوشته بودند. علت تأخير در ابلاغ آن متن اين بود
كه من در لندن نبودم و در آن ايام در هندوچين به سر مىبردم. در آنجا
حداكثر تلاشم را به كار بستم تا افكار عمومى جهان، كه مقالات من خطاب به آن
است، مشكلاتى را كه كاتوليكهاى شجاع هندوچين در مقابله با خطر كمونيستم با
آن روبهرو هستند درك كند.
مايلم بر اين نكته تأكيد كنم كه در سراسر زندگىام بهعنوان يك كاتوليك
هرگز از احساس عميقِ وابستگىِ شخصى به نايبِ مسيح دور نبودهام و ستايش خرد
و درايت پدر مقدس در هدايت كليساى الهى باعث تقويت اين احساس بوده است.
همواره و به وضوح تحت تأثير معنويت والايى بودهام كه مشخصه حاكميت پيوس
دوازدهم10
بوده. عاليجناب
به خاطر دارند كه در سال مقدس
١٩۵٠
11
افتخار شرفيابى خصوصى داشتهام و ياد و
خاطرهٔ آن تا آخرين لحظهٔ حيات با من خواهد بود.
بنابراين عاليجناب عنايت دارند كه وقتى
مطلع شدم «ادارۀ امور دينى» از كتاب قدرت و جلال انتقاد كرده تا چه حد
پريشانخاطر شدم.
هدف كتاب در مقابلِ هم قراردادنِ قدرت
آئینهای دينى و
خللناپذيری
ِ كليسا از يك طرف، و قدرت صرفاً دنيوىِ حكومتى اساساً كمونيست
از طرف ديگر بود.
اجازه مىخواهم خاطر عالى را مستحضر سازم اين كتاب در سالهاى
١٩۳٩ــ
١٩۳٨ پيش از پاگرفتنِ خطرى كه من خود در مكزيك شاهد بودم به طرف اروپاى
غربى گسترش مىيابد نوشته شد.
در خاتمه از عاليجناب استدعا دارم اين واقعيت را مدّ نظر داشته باشند
كتاب چهارده سال پيش انتشار يافت و در نتيجه، تمام حقوق اثر از دست من خارج
شده و در اختيار ناشران كشورهاى مختلف است.
علاوه بر اين، بيشتر ترجمههايى
كه در نامۀ عاليجناب به آنها اشاره شده به چندين سال پيش برمىگردد و در
نظر نيست ترجمۀ جديدى از اين كتاب ارائه شود.
اسامى ناشرانى
را كه حق تجديد
چاپ كتاب را دارند به حضور عاليجناب كاردينال سراسقف خواهم فرستاد.
مايلم خاطر عالى را از احترام عميق خويش نسبت به هرگونه مطلبى كه از ناحيه
«مجمع مقدّس مبارزه با كتب ضالّه» صادر شود مطمئن سازم.
چاكر كمينه و غلام جاننثار
گراهام گرين
سه هفته پس از اينكه گراهام گرين اين نامه را نوشت،
كاردينال اوتاويانو ــ كه با مسرتِ تمامْ آمادگى
خود را براى طرد و تكفير هر كاتوليكى كه به كمونيستها رأى دهد اعلام كرده
بود ــ
با خط كج و معوج در حاشيه آن نوشت كاردينال گريفين به او گفته است دفتر امور دينى
بايد اين نوكيش ِ درستانديش را ''درك كند و ببخشايد." درست
همين كار را هم كردند.
* شمارۀ
پانزدهم،
مهر ٨٢
|