واﻘﻌۀ
28 مرداد در حافظۀ
ايرانیها تاثير بسياری بر جای گذاشته است. چنانكه شما گفتهايد
روايتهايی تراژيك دربارۀ اين واقعه شكل گرفته كه به سختي ميتوان بهعنوان
يك ايراني از اين واقعه فاصله گرفت. اما شما بهعنوان يكي از اولين
تجربهها در نگاه دوباره به اين واقعه توانستهايد در بازسازی اين واقعه به
زوايای كمتر توجه شده آن بپردازيد. چگونه ميتوان به وقايع تاريخي
ديگر چنان كه شما نگاه كردهايد نگريست؟
بهعنوان خوانندۀ متن تاريخی و كتاب
تاريخ، از ديد تحليل متن و روانشناسی اجتماعی به قضايا نگاه كردهام.
عجيب است كه روايت خود مصدق از آن وقايع را تا بتوانند ناديده میگيرند.
اگر تصوير صريح او از ماجرا را هم كه بعدها سر فرصت نوشت و بايد نظر
نهايیاش تلقی كرد مورخان بعدی وارد بحث میكردند ناچار میشدند بعضی،
بسياری، و شايد اكثر فرضيهها و ادعاهايشان را كنار بگذارند، يا ثابت كنند
مصدق بیخود گفته و قضيه چيز ديگری بود.
روايت او را بهعنوان واقعيت قبول دارند اما دنبال
حقيقت میگردند: نتيجهای ماورای آنچه اتفاق افتاد، يعنی مرثيه، حماسه،
اسطوره. چنين تضاد و بلكه تحريفی را اين جوری رفع و رجوع میكنند كه او
يك نفر بود، اما ماجرا را بايد در ابعادی ملی ديد ـــــ يعنی قصه،
افسانه، خيالات. در برابر روايت صريح او كه در «خاطرات و تألمات» مینويسد
چنين گفت و چنان كرد، هزارتا شاخ و برگ به موضوع میدهند تا داستان را
بپيچانند و نتيجهای كه میخواهند بگيرند: حق در برابر باطل. برای هر
ادعايی ممكن است بالاخره بتوان چندتا جمله در گوشهكناری پيدا كرد. و اگر
حرف حق به كرسی بنشيند مهم نيست چطور.
من هم با ديدی تراژيك نسبت به 28 مرداد و تحسين
مصدق بزرگ شدهام. اما در اين متن كوشيدهام احساسم را از خواندن روايت
شخص او بيان كنم، حرفهای خودش را كنار هم بچينم و تصويری كلی از آنها به
دست بدهم. چنين فاصلهگرفتنی زياد خواستار ندارد. به شما خواهند گفت در
اين وانفسای قحطالرجال داريد تصويرشكنی میكنيد و انگار توريست سويسی
هستيد.
درهرحال، اگر كسی بخواهد
با خونسردی
به وقايع تاريخی ديگری هم بپردازد میتواند بنشيند مثلاً حساب كند لشكركشی
نادرشاه به هندوستان چندتا كشته داد و چقدر عايدات داشت و آن غنايم سرانجام
چه شد؛ كه تحريم تنباكو فقط شايعه بود يا دستخطی هم وجود داشت؛ كه در دهۀ
1290 بعد از بستهشدن مجلس دوم چه گذشت. داستان دولت در تبعيد در كرمانشاه
(با شركت حسن مدرس) و اين هم كه محمدعلی فروغی و هيئت ايرانی را، از جمله،
به اين دليل به كنفرانس ورسای راه ندادند زياد خواستار ندارد چون نتايجی را
كه غالب ما به آنها معتاد شدهايم نمیتوان از آن وقايع گرفت.
به ماجرای ديگری هم مفصلاً
پرداختهام:
اعلان جهاد
علما عليه روسيه، قتل گريبايدوف و هيئت روس
در پامنار و نهايتاً تبعيد امام جمعۀ تهران به عتبات به دستور فتحعليشاه.
هم در ماجرای 28 مرداد و هم در اين روايت، حرفم اين است كه وقتی بين دو
كشور، دو دولت، دو ملت، منازعهای پيش میآيد، در هر يك از طرفين دعوا
نيروهايی دست به گريبانند كه برخورد آنها بر كل قضيۀ خارجی اثر میگذارد و
تا حد زيادی تعيينكنندۀ نتيجۀ ماجراست. دو فرهنگ به رویهم شمشير میكشند
در همان حال كه خردهفرهنگهای آنها هم در داخل خودشان با يكديگر نبرد
میكنند.
پاسخهای فرستادهشده به
پرسشهای روزنامۀ شرق،
شمارۀ
23 ارديبهشت 89
عنوانْ انتخاب روزنامه است.
اسم
اين حرفها را گذاشتهاند گفتگوی تمدنها
گفتگوی
تمدنها، تصنيفی كه عاميانه بود
فصلهای كتاب
|