تقدم مصلحت بر يقين
چه تعداد از سران رژيم اسلامى واقعاً معتقد بودند افسران ارتش چون بويى از
ايمان و اسلاميت نبردهاند هجوم پسربچههاى يكبارمصرف را قبول ندارند؟
حدس نگارنده اين است كه هيچ تعداد. صفر نفر. خوب مىدانستند
وقتى صحبت از رزم است اينها درس رزم خواندهاند و حرفشان را نبايد باد هوا
فرض كرد.
اواخر دههٔ چهل گفته شد ارتشبد بهرام آريانا، رئيس ستاد مشترك كه درجه
دكترايش را هم در خبرها ذكر مىكردند، هنگام مانور در كنار مرز گذاشت نيروى
ايران در خاك عراق پيش برود. از محبوسان سپهبددونى و ديگران شنيدم
ارتش عراق واكنشى نشان نداد اما شاه بيدرنگ آريانا را بر كنار كرد با
سرزنشهايى بسيار تند كه حيف از چهار ستاره و نان گندم، و يارو با درجهٔ
دكتراى حقوقش كه به آن مىنازد هنوز نفهميده اين يعنى شروع جنگ و شروع جنگ
جزو اختيارات او نيست.
سازوكار قدرت از اين قرار بود كه سردار سپه با كمك نظاميان زبده صعود كرد و
آنها را با خودش بالا برد. و محمدرضا شاه هر كه را مىخواست عزت و
ثروت مىبخشيد به اين شرط كه فكرهاى باطل نكند و حرف زيادى نزند.
وقتى كلاغپر شدند قشونشان با سه سوت كلهپا شد ــــ يا در واقع، پيشتر
كلهپا شده بود.
سفير اسرائيل در تهران بعدها گفت فرمانده نيروى هوايى از موشه دايان كه به
ايران آمده بود خواهش كرد نكتهاى به اطلاع شاه برساند و وقتى ژنرال
اسرائيلى پرسيد چرا مستقيماً به ايشان نمىگويد، گفت اعليحضرت جز اجازهٔ
بلهقربان و خيرقربان در پاسخ به سؤالاتشان نمىدهند.
اما در جمهورى اسلامى قدرت از بالا به پائين نيست، از پائين به بالاست،
همان مكانيسمى كه طرفداران ارتش خلقى برايش گريبان چاك مىدادند.
قدرت از خيابان نشئت مىگيرد و رژيم مقدس برآيند مجموعهٔ قدرتهاى خيابانى
است. وقتى هم به روشنى مىفهمد كه ارتشيها صددرصد درست مىگويند و
محال است بتوان در خاك عراق پيش رفت و از كربلا گذشت و به جايى موسوم به
درياى مديترانه رسيد، قادر نيست به طرفداران هجوم امواج انسانى بگويد:
بنشين سر جايت پسر جان، تهران و بغداد همزمان تل خاك خواهند شد.
در ماجراى گروگانگيرى وضع همين بود و امروز همين است: چنانچه از بالا فشار
بياورند، هرآينه خيابانها را، از خرمشهر تا خراسان، برمىآشوبند برآشوبيدنى
و درمىنوردند درنورديدنى.
امام راحل سال 67 در افسردگى و غضب آخرين ماههاى زندگى دستور رسيدگى به آن
قضايا داد. ناديده گرفته شد و عدهاى از راهاندازهاى امواج انسانى
بعدها فيلدمارشال شدند.
امروزه پنجشنبه استعفا مىدهند، جمعه انتخاب مىشوند و شنبه وكيل مجلس
شدهاند. در قانون اساسى قبلى ايران، مانند همه جاى دنيا، فرد نظامى
تا پنج سال پس از خروج از ارتش حق شركت در فعاليت انتخاباتى ندارد.
آينده غيرقابل پيشبينى است اما تفويض قدرت از خيابان به سوى بالا بدين
معنى است كه، چه با دستگاهى نمايندهٔ خدا و چه پس از آن، برآيند قدرتهاى
خودمختار متكى به ماهيچه و پول و اسلحه همچنان عاملى خواهد بود
تعيينكننده.
|